بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
دین مبین اسلام، سه مرحله را پشت سر گذاشته است:
مرحله اول؛ ظهور و شروع اسلام: این حقیقت در سال چهلم عام الفیل در روز بیست و هفتم رجب سال ششصد و دهم میلادی در غار حراء با نزول اولین آیات از سوره مبارکه علق بر وجود نازنین حضرت ختمیمرتبت رسالتمرتبت تحقق پیدا کرد.
گفتیم که این دین، یکی از بزرگترین نعمتهای الهی است به این دلیل که خداوندی که در قرآن میفرماید: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» یعنی: صدقاتتان را به واسطه منتگذاری و آزار شخص مستحق باطل نکنید، در ظهور اسلام به وضوح بر اهل ایمان منت میگذارد. در سوره مبارکه آل عمران آیه 164 میفرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ». گفتیم که مراد از منت خداوند، این است که در روز قیامت از این دین سؤال میکند. امام صادق فرمود مراد از آیه «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ»، این است که خداوند از دین که بزرگترین نعمت است سؤال میکند.
مرحله دوم؛ مرحله اکمال: همه ماجرای غدیر خم را میدانید. در آیه شریفه 67 از سوره مبارکه میفرماید: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» یعنی: ای پیامبر ما! آنچه را که از طرف خدا به آن مأموریت پیدا کردهای به این مردم برسان و اگر این کار را نکردی، رسالتت را انجام ندادهای. آخرین مأموریت، معادل تمام زحمات بیست و سه ساله او است. این تعبیر از این معنا حکایت میکند که فضای ابلاغ این پیام، یک فضای آرام نیست. درست است که مردم پشت سر پیامبر هستند و صد و بیست هزار نفر با ایشان بیعت کردند ولی فدوی ایشان نیستند. آیه میگوید تو این را برسان و خداوند تو را از شر این مردم در امان میدارد. پیامبر امیر المؤمنین را به عنوان جانشین خودشان معرفی کردند. سپس آیه نازل شد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً». نکتهای که میخواهم در اینجا بگویم این است که جایگاه امیر المؤمنین در جهان خلقت و جهان اسلام چیست؟
حضرت رسول گرامی به جناب عمار فرمودند: «يَا عَمَّارُ! إِنْ رَأَيْتَ عَلِيّاً قَدْ سَلَكَ وَادِياً وَ سَلَكَ النَّاسُ كُلُّهُمْ وَادِياً غَیرَهُ فَاسْلُكْ مَعَ عَلِيٍّ وَ دَعِ النَّاسَ فَإِنَّهُ لَنْ يُدْلِيَكَ فِي رَدًى وَ لَنْ يُخْرِجَكَ مِنْ هُدًى» یعنی: اگر دیدی علی ابن ابی طالب در یک مسیر است و همه مردم در یک مسیر دیگری هستند تو با علی طی مسیر کن و مردم را رها کن؛ چون هیچ وقت علی انسانها را به خواری و پستی راهنمایی نمیکند و هیچ وقت آنها را از هدایت خارج نمیکند. اکثریت در مقابل علی وزن ندارند. این عبارت که میفرماید «فَاسْلُكْ مَعَ عَلِيٍّ وَ دَعِ النَّاسَ» مهم است. اولاً با علی همراه شو. ثانیاً مردم را رها کن. فکر نکن چون اکثریت هستند حق را میگویند. همین که سیم انسان به علی وصل باشد هدایت شده است و همین که جدا شود خارج شده است. علی ابن ابی طالب، مسیر هدایت است.
در آیه مباهله، دو امتیاز و برتری وجود دارد. فضیلت اول، برتری اسلام بر مسیحیت است. فضیلت دوم برتری علی بر همگان است. حضرت ختمیمرتبت با بزرگان مسیحیت نجران مواجه شدند. با آنها مذاکره کرد. استدلال را نپذیرفتند و قرار شد مباهله کنند. در سوره مبارکه آل عمران آیه 61 میفرماید: «فَقُل تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُم» یعنی: پیامبر ما! به آنها بگو بیایید بخوانیم پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و جانمان و جانتان را بیاورید. وجود نازنین حضرت ختمیمرتبت، وجود نازنین حضرت صدیقه طاهره، وجود نازنین امام حسن و امام حسین و وجود نازنین امیر المؤمنین حاضر شدند. همه مفسرین و اکثریت محدثین گفتهاند مراد از این «أَنْفُسَنا»، وجود نازنین حضرت امیر علیه السلام است. علی ابن ابی طالب هموزن با پیامبر و جان ایشان است.
عبد الله ابن مسعود، از راویان مورد توجه اهل سنت است و از شهدای امیر المؤمنین است. او میگوید: پیامبر من را صدا زد و به من فرمود: در معراج در آسمان چهارم در جایی که ارواح همه انبیاء حتی جناب عیسی حضور داشتند جبرئیل به من گفت: از انبیاء سؤال کن که چه شد پیامبر شدند. من هم از آنها سؤال کردم و آنها گفتند: «بُعِثنَا بِوِلَایَتِکَ وَ وَلَایَةِ عَلِیِّ ابنِ اَبی طَالِبٍ» یعنی: ما به رسالت رسیدیم چون ولایت تو و علی را قبول کرده بودیم.
مرحله سوم؛ برتری اسلام بر سایر ادیان: جناب موسی کلیم الله از خدا سؤال کرده است: «يَا رَبِّ! لِمَ فَضَّلْتَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ عَلَى سَائِرِ الْأُمَمِ؟» یعنی: پروردگارا! چه شد که امت محمد را بر سایر امتها برتری دادی و آنها را بهترین امت قرار دادی؟ خداوند فرمود: «فَضَّلْتُهُمْ لِعَشْرِ خِصَالٍ» یعنی: به خاطر ده خصلت. موسی به خداوند عرض کرد: «وَ مَا تِلْكَ الْخِصَالُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا حَتَّى آمُرَ بَنِي إِسْرَائِيلَ يَعْمَلُونَهَا» یعنی: آن خصلتهایی که انجام میدهند چیست تا من هم به بنی اسرائیل بگویم که انجام بدهند. خداوند آن ده خصلت را بیان میفرماید: «الصَّلَاةُ وَ الزَّكَاةُ وَ الصَّوْمُ وَ الْحَجُّ وَ الْجِهَادُ وَ الْجُمُعَةُ وَ الْجَمَاعَةُ وَ الْقُرْآنُ وَ الْعِلْمُ وَ الْعَاشُورَاءُ» یعنی: نماز، حقوق واجب مالی، روزه، حج، جهاد، عبادیات روز جمعه. اجتماعات، قرآن، علم و عاشورا. موسی هر نُه مورد قبلی را فهمید. ولی راجع به عاشورا سؤال داشت و پرسید که عاشورا چیست. حضرت حق تعالی عاشورا تعریف کرد: «الْبُكَاءُ وَ التَّبَاكِي عَلَى سِبْطِ مُحَمَّدٍ وَ الْمَرْثِيَةُ وَ الْعَزَاءُ عَلَى مُصِيبَةِ وُلْدِ الْمُصْطَفَى» یعنی: گریه کردن و خود را شبیه گریهکنها در آوردن و اقامه عزا و مرثیهخوانی و روضهخوانی بر نوه پیامبر خاتم. ترسیم خط گریه بر ابا عبد الله الحسین، پنج هزار سال پیش صورت گرفته است. بعد میفرماید: «يَا مُوسَى مَا مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِي فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ بَكَى أَوْ تَبَاكَى وَ تَعَزَّى عَلَى وُلْدِ الْمُصْطَفَى إِلَّا وَ كَانَتْ لَهُ الْجَنَّةُ ثَابِتاً فِيهَا» یعنی: هر کسی در عزای سبط پیامبر عظیم الشان اسلام گریه کند یا خود را شبیه گریهکنها درآورد من بهشت را بر او واجب میکنم. گریه، عامل برتری امت پیامبر بر همه امتها است.
گریه، انفعال نیست که یک عدهای بگویند اینها افسرده هستند. گریه، جنگ است. مگر شما نخواندهاید که بیان مبارک امام زمان به امام حسین این است: «فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِي الدُّهُورُ وَ عَاقَنِي عَنْ نَصْرِكَ الْمَقْدُورُ وَ لَمْ أَكُنْ لِمَنْ حَارَبَكَ مُحَارِباً وَ لِمَنْ نَصَبَ لَكَ الْعَدَاوَةَ مُنَاصِباً فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً» یعنی: اگر روزگار من را به تأخیر انداخت و نتوانستم در کربلا باشم تا با جانم از تو دفاع بکنم و نتوانستم شمشیر بگیرم و جانم را برای تو بدهم به جای آن، صبح و شام ندبه میکنم. خون دلم را از چشمانم جاری میکنم. امام زمان میفرماید گریه بر امام حسین به جای جنگیدن است.
خداوند به موسی میگوید: «مَا مِنْ رَجُلٍ أَوِ امْرَأَةٍ سَالَ دَمْعُ عَيْنَيْهِ فِي يَوْمِ عَاشُورَاءَ وَ غَيْرِهِ قَطْرَةً وَاحِدَةً إِلَّا وَ كُتِبَ لَهُ أَجْرُ مِائَةِ شَهِيدٍ» یعنی: هیچ مرد و زنی نیست که در روز عاشورا و غیر عاشورا از دو چشمش یک قطره اشک برای حسین ابن علی جاری بشود مگر اینکه ثواب شهید برای او نوشته میشود. شهید در معرکه جنگ به شهادت رسیده است. یعنی اشک بر امام حسین، بودن در معرکه جنگ است. این اشک، اشک انفعالی نیست.
در زیارت حضرت سید الشهداء در نیمه رجب و نیمه شعبان این را میخوانید: «لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللهِ إِنْ كَانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَنِي عِنْدَ اسْتِغَاثَتِكَ وَ لِسَانِي عِنْدَ اسْتِنْصَارِكَ فَقَدْ أَجَابَكَ قَلْبِي وَ سَمْعِي وَ بَصَرِي» یعنی: فرمانبردارم ای دعوت-کننده به سوی خدا. اگر در آن روزی که طلب کمک کردی نتوانستم جواب بدهم چون نبودم، امروز جواب تو را با قلب و گوش و چشمم میدهم. یعنی دلم در مصیبتت میسوزد. گوشم مصیبت تو را میشنود و چشمم در مصیبت تو گریان است. گریه بر حسین، جنگ با دشمن حسین است. به خاطر همین است که ائمه قبل از سید الشهداء میگفتند: «لَا یَومَ کَیَومِکَ یَا أَبَا عَبدِ اللهِ» و ائمه بعد از حسین به ما میگفتند: بر حسین گریه کنید. حضرت رضا میفرماید: «وَ عَلَی مِثلِ الحُسَینِ فَلیَبکِ البَاکُونَ» یعنی: برای حسین باید گریه کرد. بهانههای گریه دیگرتان را هم به حسین پیوند بزنید. «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ».