بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ
اَلحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَی خَیرِ خَلقِهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی عِترَتِهِ الطَّاهرِینَ وَ اللَّعنُ الدَّائِمُ عَلَی أَعدَائِهِم أَجمَعینَ إِلَی لِقَاءِ یَومِ الدِّینِ آَمِینَ یَا رَبَّ العَالَمینَ
پیرامون ویژگیهای اهل ایمان و مؤمنین از دیدگاه رسول اکرم صحبت میکردیم. یکی از ویژگیهایی که پیامبر برای اهل ایمان بیان میکند، این است: «مَن أَشفَقَ مِن سَیِّئَةٍ وَ رَجَا حَسَنَةً فَهُوَ مُؤمِنٌ» یعنی: مؤمن، کسی است که از کار بد، بیمناک است و به انجام کار خوب، امیدوار است. یعنی دائماً در زندگیش ترس دارد که مبادا منشأ کار بد شود. این بیمناک بودن باعث میشود انسان قبل از هر کار و گفتار و عقیدهای تفکر کند.
در حدیث دیگری آمده است: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَحْسَنَ اسْتَبْشَرَ وَ إِذَا أَسَاءَ اسْتَغْفَرَ وَ إِذَا ابْتُلِيَ صَبَرَ» یعنی: مؤمن کسی است که وقتی کار خوبی انجام میدهد، به وجد میآید و وقتی کار بدی انجام میدهد، بلافاصله استغفار میکند. هر وقت که مبتلا به سختی شد، صبوری میکند، نه جزع و فزع. وقتی همه مصائب بر حضرت ایوب نازل شد، باز هم شکر میکرد. همسرش خسته شد. به حضرت ایوب گفت: تو پیامبر خدای هستی. دست به سوی آسمان بلند کن تا خداوند این امتحان را از تو بردارد. حضرت ایوب فرمود: هفتاد سال به خوبی زندگی کردیم. الان فقط چند مدت است که به سختی افتادهایم. بگذار سختیهای ما طولانی شود.
در ادامه حدیث میفرماید: «وَ إِذَا أُعْطِيَ شَكَرَ» یعنی: وقتی چیزی به او عطا شد، شاکر است. مؤمن بی دلیل به کسی رو نمیاندازد. تأمل میکند. عزت نفس بسیار مهم است. این قضیهای که میگویم در سال شصت اتفاق افتاده است. فضای آن زمان را در نظر بگیرید. شخصی ساعت ده شب به منزل ما آمد و گفت: یک خانهای در زعفرانیه دیدهایم که سی و پنج میلیون تومان است. پنج میلیون تومان داریم و سی میلیون کم داریم. مؤمن کسی است که بی دلیل رو نمیاندازد.
سپس میفرماید: «وَ إِذَا أُسِيءَ إِلَيْهِ غَفَرَ» یعنی: اگر کسی به او بدی کرد، او را میبخشد. مؤمن کینهای نیست. مؤمن بیش از سه روز با کسی قهر نمیکند. اگر از سه روز بیشتر شد، مؤمن نیست. عدد، موضوعیت دارد.
پیامبر فرموده است: «مِن أَخلَاقِ المُؤمِنِ حُسنُ الحَدِیثِ إِذَا حَدَّثَ» یعنی: مؤمن، کسی است که وقتی صحبت میکند، حرف خوب میزند. یعنی اگر بخواهد راجع به عراق هم تحلیل کند، طوری تحلیل میکند که إن شاء الله پایان آن، عاقبت به خیری باشد. واقعبین هست ولی میشود برای دیگران آرزوی خیر کرد.
سپس میفرماید: «وَ حُسنُ الإِستِمَاعِ إِذَا حُدِّثَ» یعنی: وقتی گوش میکند، به خوبی گوش میکند. طوری گوش میکند که یاد بگیرد. طوری گوش میکند که عبرت بگیرد.
بعد میفرماید: «وَ حُسنُ البِشرِ إِذَا لُقِیَ وَ وَفَاءٌ بِالوَعدِ إِذَا وَعَدَ» یعنی: وقتی با دیگران ملاقات میکند، دریای غم هم که باشد، خوشچهره خواهد بود. وقتی وعده میدهد، وفای به عهد میکند. خانمی در محضر رسول خدا به فرزندش گفت: بنشین تا به تو خرما بدهم. رسول الله فرمود: واقعاً به او خرما می-دهی؟ اگر به او خرما ندهی، خلف وعده کردهای.
در حدیث دیگری فرموده است: «الْمُؤْمِنُ مَنْ هُوَ بِمَالِهِ مُتَبَرِّعٌ وَ عَنْ مَالِ غَيْرِهِ مُتَوَرِّع» یعنی: مؤمن نسبت به دارایی خودش دست و دل باز است؛ اما نسبت به اموال دیگران محتاط و پرهیزکار است. اینکه پیامبر فرموده است: «عَنْ مَالِ غَيْرِهِ مُتَوَرِّع»، مفهوم دارد. یعنی نگاه نکن که لباس مشکی پوشیده است و مال مردم را هم میخورد. این آدم، ایمان ظاهری دارد.
پیامبر به معاذ بن جبل فرمودند: «یَا مُعَاذُ؛ إِنَّ المُؤمِنَ لَدَی الحَقِّ اَسِیرٌ» یعنی: مؤمن، اسیر حق است. نگاه نمیکند چه کسی کجا ایستاده است. خودی و غیر خودی ندارد. تابع حق است.
در حدیث دیگر میفرماید: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ قَيَّدَهُ الْقُرْآنُ عَنْ كَثِيرٍ مِنْ شَهْوَاتِهِ وَ أَن یَهلِکَ فِیمَا یَهوَی» یعنی: سبک مؤمن در زندگی، قرآن است. قرآن، دست و بال مؤمن را از رو کردن به شهوتها بسته است. قرآن، منبع الهامبخش زندگی مؤمن است. نه اینکه فقط برای استخاره باشد. قرآن انسان را از فرورفتن در شهوات و هلاک شدن به خاطر پیروی از هوای نفس نگه میدارد. اگر به دنبال مغلوب کردن هوای نفس هستید، باید قرآن را در زندگیتان پیاده کنید.
در حدیث دیگری فرمودهاند: «یَا مُعَاذُ؛ إِنَّ المُؤمِنَ لَا تَسْكُنُ رَوْعَتُهُ وَ لَا اضطِرَابُهُ حَتَّی یُخلِفَ الجِسرَ وَرَاءَ ظَهرِهِ» یعنی: هیچ وقت ترس و اضطراب مؤمن از بین نمیرود مگر اینکه از پل صراط عبور کند. اضطراب او یک اضطراب ظاهری نیست که معلول عوامل ناشناخته باشد مؤمن دائماً در حال ترس است که میتواند صراط را رد کند یا نه. صراط، آخرین نقطه است. اگر آن را رد کردید یعنی بهشتی هستید.
آن چیزی که من در بحثهای امسال بسیار برجسته کردم این حدیث بود که امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: امت اسلامی به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشود که هفتاد و دو فرقه از آنها جهنمی هستند و یک فرقه نجات پیدا میکند و آنها کسانی هستند که از وصی پیغمبر تبعیت کردند. سپس حضرت به سینه خود زد و فرمود: من وصی پیغمبر هستم. سپس فرمود: سیزده گروه از این هفتاد و دو گروه، کسانی هستند که محبت من را دارند. این حدیث، هشدار است که آیا حضرت دست ما را هم میگیرد؟
در حدیث دیگر فرمودهاند: «اَلقُرآنُ دَلِیلُهُ وَ الخَوفُ مَنهَجُهُ وَ الشُّوقُ مَرکَبُهُ وَ الصَّلَاةُ کَهفُهُ وَ الصُّومُ جُنَّتُهُ وَ الصَّدَقَةُ فَکَاکُهُ وَ الصِّدقُ اَمیرُهُ وَ الحَیَاءُ وَزِیرُهُ وَ رَبُّهُ مِن وَرَاءِ ذَلِکَ بِالمِرصَادِ» یعنی: قرآن، راهنمای مؤمن است و ترس، شیوه اوست و مشتاق بودن مرکب اوست. با اشتیاق عبادت میکند. جانپناه او نماز است. از هر چیزی که به ستوه بیاید دو رکعت نماز میخواند. روزه، سپر او از آتش است. صدقه، مایه آزادی او از جهنم است. راستگویی، امیر و فرمانده اوست. با حیا بودن، مشاور اوست و خداوند در ورای تمام این امور مراقب اوست.
خداوند تا کجا مراقب است؟ رسول گرامی به معاذ فرموده است: «یَعلَمُ أَنَّ عَلَیهِ رَقِیباً عَلَی سَمعِهِ وَ بَصَرِهِ وَ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ وَ رِجلِهِ وَ بَطنِهِ وَ فَرجِهِ حَتَّی اللَّمحَةِ بِبَصَرِهِ وَ فَتَاتِ الطِّینِ بِإِصبَعِهِ وَ کُحلِ عَینَیهِ وَ جَمِیعِ سَعیِهِ» یعنی: مؤمن میداند که یک نفر مراقب اوست. در گوش او هست که ببیند او به چه چیزی گوش داده است. در چشم او هست تا ببیند چه چیزی را دیده است. در زبان او هست که ببیند چه میگوید. در دست او حضور دارد تا ببیند با دستش چه کرده است. مراقب همه این اعضاء هست. مراقب پای او هست. مراقب شکم او هست که ببیند چه خورده است. مراقب شهوت او هست. حتی مراقب پلک زدن او هست که این پلک زدن برای چه بود. حتی مراقب گِلی که در انگشت انسان وجود دارد، نیز هستند. مراقب این است که گِل از مال غصبی به دست انسان مانده است یا از اموال خودش. حتی برای سورمه دو چشمتان هم مراقب قرار می-دهند که این سورمه را برای چه زدهاید. از همه تلاشهای مؤمن مراقبت میکنند.
قلب مؤمن آرام نمیگیرد. اضطرابش از بین نمیرود. چرا؟ «لِأَنَّهُ یَتَوَقَّعُ المَوتَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً» یعنی: روز و شب منتظر مرگ است. لحظه به لحظه منتظر مرگ است. ترس، دلیل و حجت اهل ایمان است. وقتی ترس بر انسان مستولی شود، انسان محتاط میشود. وقتی انسان محتاط شد، هشیار میشود و با هر کسی نشست و برخاست نمیکند.
امام صادق فرمود: شخصی خدمت رسول الله رسید و پرسید: «أَيُّ النَّاسِ أَفْضَلُ إِيمَاناً؟» یعنی: برترین مردم در ایمان کیست؟ حضرت فرمود: «أَبْسَطُهُمْ كَفّاً» یعنی: کسی که بخشندهتر از دیگران است.
پیامبر از کسانی که نزد ایشان بودند، پرسید: «أَیُّ المُؤمِنِینَ أَفضَلُ؟» یعنی: برترینِ مؤمنین چه کسانی هستند؟ برخی گفتند: «اَلمُؤمِنُ الغَنِیُّ الَّذِی یُعطَی فَیَتَصَدَّقُ» یعنی: مؤمنِ توانگری که خداوند به او مال می-دهد و او هم بخشندگی دارد. رسول الله فرمود: «لَیسَ کَذَلِکَ وَ لَکِن أَفضَلُ المُؤمِنِینَ الَّذِی إِذَا سُئِلَ أَعطَی وَ إِذَا لَم یُعطَ إِستَغنَی» یعنی: این شخص، برترین نیست ولی مؤمنِ برتر، آن کسی است که وقتی از او سؤال کنند، میدهد و وقتی به او چیزی نمیدهند راه بی نیازی را در پیش میگیرد. چشم طمع به مال دیگران ندارد.
پیامبر به معاذ فرمود: «إِنِّي أُحِبُّ لَكَ مَا أُحِبُّ لِنَفْسِي وَ أَنهَیتُ إِلَیکَ مَا أَنهَی إِلَیَّ جَبرَئِیلُ» یعنی: من هر چیزی را برای خودم دوست دارم برای تو دوست دارم و آنچه جبرئیل به من گفته بود را به تو گفتم. سپس جملهای را فرمودند که بسیار گزنده است: مبادا در روز قیامت در حالی پیش من بیایی که دیگران از تو بهتر باشند. مبادا در قیامت ما وارد محشر شویم و یهودیها از ما بهتر باشند در حالیکه ما محب علی هستیم. مبادا در قیامت طرفداران سقیفه از من و تو بهتر باشند.
پیامبر میفرماید: «إِنَّ مِن أَخلَاقِ المُؤمِنِ قُوَّةً فِی الدِّینِ» یعنی: مؤمن در امر دین، قوت دارد. خنثی نیست. به آمریکا میرود و برمیگردد، ولی عوض نمیشود. وقتی به دانشگاه برود تغییر نمیکند. از نماز خواندنش خجالت نمیکشد. از حجابش خجالت نمیکشد. بله دیگران مسخره میکنند. نوح پیامبر، مسئولیت پیدا کرد در سرزمینی که حتی یک جوی آب هم نداشت، کشتی بسازد و به مردم بگوید که سیل میآید. مردم مسخرهاش کردند. دویست سال هر روز مسخرهاش کردند. چند روز شما را به خاطر تدینتان مسخره کردهاند؟ چند روز من را برای آخوند بودنم مسخره کردهاند؟
سپس میفرماید: «وَ إِیمَاناً فِی الیَقِینِ وَ حِرصاً فِی العِلمِ» یعنی: ایمان مؤمن از جنس یقین است و در علمآموزی حریص است. مؤمن در عین دانایی بردبار است. در عین بی نیازی و ثروت، میانهرو است. اهل اشرافیگری نیست. بخل ندارد. در عین نداری خودش را آراسته میکند. در فارسی میگوییم: «با سیلی صورتش را سرخ نگه میدارد». این، علامت اهل ایمان است. نمیگذارد دیگران بفهمند چه خبر است. سفره فقر و نداری و سختی زندگیش را هر جایی پهن نمیکند. مؤمن از طمع دوری میکند و به دنبال درآمد حلال است. در نیکوکاری، پایدار است. خسته نمیشود. مؤمن در پیمودن راه هدایت با نشاط است و از شهوات دوری میکند و با آدمهای رنجور و از پا افتاده مهربانی میکند.
در حدیث دیگر میفرماید: «لَا يَحِيفُ عَلَى مَنْ يُبْغِضُ وَ لَا يَأْثَمُ فِيمَا يُحِبُّ وَ لَا يُضِيعُ مَا اسْتُحْفِظَ عَلَيْهِ» یعنی: به کسی که نسبت به او بغض دارد، ظلم نمیکند و به خاطر کسی که دوست دارد، گناه نمیکند. ودایع و امانتها را ضایع نمیکند. مؤمن حسادت ندارد. طعنه نمیزند. لعنت نمیکند مگر کسانی را که مستحق لعنت هستند. قرآن، کسانی که مستحق لعن هستند را مشخص کرده است. مؤمن به حق اعتراف دارد. اگر حق با او نباشد، اعتراف میکند که حق با او نیست اگرچه کسی علیه او شهادت ندهد. مؤمن دیگران را با القاب زشت صدا نمیزند. مؤمن در نمازش خاشع است. در ادای حقوق واجب مالی با سرعت عمل میکند. مؤمن در حوادث سخت، استوار است. در آسایش و راحتی شاکر است. به همان چیزی که خدا به او داده، قانع است. آن چیزی که برای او نیست را مطالبه نمیکند. در حال خشم تصمیم نمیگیرد. با مردم معاشرت میکند تا بفمهد. با مردم صحبت میکند تا بیاموزد. اگر به او ظلم و ستم شود، صبوری میکند تا خداوند علی اعلا به او کمک کند.
تمام آنچه گفتم حدیث بود. بیشترِ فرمایشات پیامبر در این زمینه را برای شما گفتم. این بحث، بحث زندگی ماست. کسانی که دنبال سبک زندگی هستند باید به این صفات متّصف شوند. این همان مؤمن واقعی است. صحبتم عموماً در مورد اجتماعیات بود.