بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمِینَ یا رَبَّ العالَمینَ
گفتیم هدف مقدّمی خلقت، آزمون است. پیرامون آزمون مفصلاً صحبت کردیم. ابزار آزمون را به استناد قرآن کریم میگفتیم. گفتیم برخی را با آسایش و راحتی مورد امتحان قرار میدهند و برخی را با سختی و گرفتاری. پس مبادا کسانی که راحت زندگی میکنند دچار عُجب یا استدراج بشوند. آزمون سختی و راحتی، این است که در کنار هر کدام، مسئولیتی وجود دارد. پس اولاً باید خیر و شر را تشخیص بدهیم. ثانیاً باید مسئولیت آنها را تشخیص بدهیم تا از پس امتحان بربیاییم.
خداوند در ازل طراحی کرده که حضرت یوسف قطعاً پادشاه شود. این، طراحی خداست. لازمه تحقق این طراحی، خواب دیدن است. سپس باید پدرش به او توصیه کند که این خواب را نقل نکن. باید کسانی که نباید بشنوند، بشنوند. وقتی شنیدند نقشه کشیدند. یوسف برای عزیز مصر شدن باید در چاه بیفتد. باید برده شود. باید اسیر شود. آن گاه عزیز مصر شود. همه اینها در مسیر خیر است؛ اما پنج موردش سختی است و یکی از آنها پادشاهی. این، یک نگاه صحیح است.
ابزار دومی که قرآن کریم به عنوان ابزار آزمون مطرح میفرماید، زینتهای زمین است. در سوره مبارکه کهف آیه 7 میفرماید: ﴿إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً﴾یعنی: آنچه را روی زمین است را زینتِ زمین قرار دادیم تا با آن شما را بیازماییم و ببینیم چه کسی بهتر عمل میکند. زینت یعنی هر امر زیبایی که وقتی منضم به چیزی شد در انسان ایجاد رغبت میکند که به آن شیء دل ببندد. آیه میفرماید زمین به خودی خود، خواستنی نیست. برای اینکه شما به آن دل ببندید ما روی آن، زیباییها و رنگ و لعابی قرار دادیم. اینها باعث شد شما دلبسته شوید. پس خود زمین هیچ ارزشی ندارد. در همین سوره مبارکه آیه 8 میفرماید: ﴿وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَيْها صَعيداً جُرُزاً﴾ یعنی: به زمین زرق و برق دادیم ولی این زرق و برق، پایدار نیست. به زودی این زمین را به یک خاک بدون گیاه تبدیل میکنیم. یعنی خود زمین به خودی خود، چیزی نیست. شما هم در زندگیتان همین کار را انجام میدهید. وقتی میخواهید غذا درست کنید نمک و چاشنی و رب میزنید. زرق و برق میدهید که خوردنی بشود، وگرنه به خودی خود که چیزی نیست. کجاست آن چشمی که خاک بدون گیاه را ببیند؟
حکمت الهی به این تعلق گرفته است که انسان به کمال برسد. برای رسیدن به کمال، عمل لازم است. محل انجام عمل، زمین است. زمین به خودی خود جای رغبتانگیزی برای زندگی نیست. خداوند به آن زرق و برق داده است تا رغبت پیدا کنیم و در آن زندگی کنیم و عمل نماییم. همین. پس از همان ابتدای خلقت، سه چیز را مشخص کردهاند:
1. استقرار روی زمین، موقت است: ﴿كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ﴾.
2. برای اینکه بتوانیم در این دنیا زندگی کنیم، خداوند به دنیا زرق و برق داده است. اما باید دانست که این زینت، همیشگی و پایدار نیست.
3. زینت دادند تا ما بتوانیم در آن زندگی کنیم و عمل کنیم. به واسطه عمل معلوم میشود چه کسی به خدا نزدیکتر است. به واسطه عمل باید خدا را بندگی کنیم.
زینتها را گذاشتند تا ببینند چه کسی بندگی میکند. بندگی برخی به صبوری است. بندگی برخی به شکرگزاری است. ما نه صبوری میکنیم و نه شاکر هستیم. قرار بود این زرق و برق، عاملی بشود که ما دلبستگی کوچکی پیدا کنیم ولی وابستگی پیدا کردیم. رسول گرامی فرمودند: ما را میآزمایند تا ببینند عقل چه کسی بیشتر است و ورعش از گناه بیشتر است و سریعتر به اطاعت کشیده میشود. اگر این سه کار را انجام دادیم از زینتهای زمین درست خارج شدهایم.
زینتهای زمین چیست؟ هر کسی خودش باید ببیند عامل دلبستگی او به دنیا چیست. برای برخی پول است. برای برخی مقام است. برای برخی هم چیزهایی دیگری است.
در تعریف عقل میگویند: «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحمنُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنَانُ» یعنی: عقل، آن حقیقتی است که اگر تعالی پیدا کند خداوند به واسطه آن پرستیده میشود. اگر درست کار بکند بهشت به واسطه آن به دست میآید. ما را خلق کرده که عقلمان را امتحان کند، ولی بیشترِ ما اهل تعقل نیستیم. اگر یک دیوانه به جلسه بیاید شما جلوی پای او بلند نمیشوید. خدا هم به کسی که عقل ندارد محل نمیگذارد. ما هر چه عقل داریم، عقل معاش است، نه عقل معاد.
یکی دیگر از ابزارهای آزمون، اموال و اولاد است. این دو از زینتهای دنیاست، اما به قدری مهم است که جداگانه از آن یاد کردهاند. هر کدام از این دو امتهایی را زمین زده است. در سوره مبارکه انفال آیه 28 میفرماید: ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيمٌ﴾ یعنی: ای اهل ایمان؛ بدانید که داراییها و فرزندان شما ابزار آزمون شما هستند. اگر کسی از پس این دو امتحان بربیاید اجر بزرگی نزد خداوند دارد. برای زینت دنیا، اجر عظیم نگذاشتهاند؛ ولی اگر کسی از آزمون اولاد بربیاید اجر عظیم دارد.
اولاً مسلم است که آزمون برای اهل ایمان است. چون میخواهند مؤمن واقعی را از مؤمن ظاهری تشخیص بدهند. میخواهند مؤمنِ به ایمانِ توأم با شرک را از مؤمنِ به ایمانِ خالص تشخیص بدهند.
ثانیاً بدانید که مال و اولاد فی نفسه، امور ارزشیای نیستند که اگر یک نفر اولاد داشت یا اولاد بیشتری داشت نزد خداوند مقربتر باشد یا اگر کسی مال داشت نزد خداوند ارزش دارد. در سوره مبارکه سبأ آیه 37 میفرماید: ﴿وَ ما أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ بِالَّتي تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنا زُلْفى﴾ یعنی: داراییها و فرزندان شما وسیله تقرب یا دلیل فضیلت شما نیست. هرگز مال و اموال دلیل فضیلت کسی نیست.
فرزند و مال، ثمره و منفعت زندگی است. گرچه منافع مهمی هستند، ولی زودگذر هستند. پایدار نیستند. علقه انسان به فرزندش یک علقه غریزی است. این علقه در حیوانات هم هست. در روایات هم وقتی میخواهند مثال بزنند و بگویند اوضاع در آخر الزمان بسیار سخت است و باید مراقب اوضاع دینی خودتان باشید میگویند مثل روباه که بچه خودش را میگیرد و از این سوراخ به آن سوراخ میرود، شما هم باید در آخر الزمان از این شهر به آن شهر بروید که بتوانید إن شاء الله دینتان را حفظ کنید. روباهی را مثال زدهاند که فرزندش را به دهان میگیرد و میرود. یعنی این محبت در حیوانات هم وجود دارد. حس مالکیت هم یک امر غریزی است و در حیوانات هم وجود دارد. شما جنگ بین دو حیوان در حفظ حریم ریاست را دیدهاید. پس این دو علقه، غیر قابل انکار است. هم در حیوان هست و هم در انسان. اگر قرار باشد علقه به فرزند و مال در انسان، متفاوت باشد باید بتواند از این دو بگذرد. اگر توانست موفق شده است و اگر نتوانست از چهارپایان کمتر است.
در سوره مبارکه منافقون آیه 9 میفرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ﴾ یعنی: ای کسانی که ایمان آوردهاید؛ فرزندان و اموالتان شما را از یاد خدا باز ندارند. اگر کسی به واسطه مال و اولادش از خدا دور شد، زیان کرده است.
وجود نازنین امیرالمؤمنین علیه السلام در حکمت 147 به کمیل میفرماید: «يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ» یعنی: نگهبانان اموال در حالیکه زنده هستند، مردهاند. طبع ثانویه ما این است که از مرده میترسیم، ولی از این آدمها نمیترسیم.
مسئولیت مال را در جلسه بعد خواهم گفت. در مورد مال دو تعبیر آمده است؛ در برخی روایات آمده است روزگارتان را به سه بخش تقسیم کنید. در برخی روایات هم آمده است روزگارتان را به چهار بخش تقسیم کنید. روزگار یعنی روز. یعنی روزتان را به سه تا هشت ساعت یا چهار تا شش ساعت تقسیم کنید. در هر دو روایت، یک چیز مشترک است. میگویند یک بخش را برای کار بگذارید. یعنی دو سوم یا سه چهارمش را برای غیر کار بگذارید. چرا ما همهاش را برای کار میگذاریم؟ اینکه بگوییم به خاطر گرانی است، توجیه است. چون ما یک چیز را شما فراموش و گم کردهایم و آن اینکه میان رزق و مال، هیچ فرقی نمیگذاریم. در قرآن حتی در یک آیه هم نیامده که ما را با رزقمان امتحان کنند، ولی با مال امتحان می-کنند. معلوم میشود این دو با هم فرق دارند.
تعریف رزق این است: «مَا یُنتَفَعُ بِهِ» یعنی: رزق و روزی، آن چیزی است که شما از آن منفعت میبرید و استفاده میکنید. هر چه از داراییتان را که استفاده کردید، رزق است و بقیهاش مال است. شما اگر چقدر بدوید رزقتان را به دست میآورید؟ هشت ساعت کافی است که به واسطه آن توسعه در زندگی بدهید و بدهی را ادا کنید و به همسایهتان کمک کنید. روزی یعنی همین. بیش از هشت ساعت، افزایش مال است. امیر المؤمنین علی علیه السلام میفرماید: «يَا ابْنَ آدَمَ مَا كَسَبْتَ فَوْقَ قُوتِكَ فَأَنْتَ فِيهِ خَازِنٌ لِغَيْرِكَ» یعنی: آنچه بیش از قوت روزانه که به دست میآوری، شما نگهبان آن برای دیگران هستید.
در حدیثی دیگر میفرماید: «وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَنْ تَكْتَسِبَ شَيْئاً فَوْقَ قُوتِكَ إِلَّا كُنْتَ فِيهِ خَازِناً لِغَيْرِكَ يَكْثُرُ فِي الدُّنْيَا بِهِ نَصَبُكَ وَ يَحْظَى بِهِ وَارِثُكَ وَ يَطُولُ مَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِسَابُكَ فَاسْعَدْ بِمَالِكَ فِي حَيَاتِكَ وَ قَدِّمْ لِيَوْمِ مَعَادِكَ زَاداً يَكُونُ أَمَامَكَ فَإِنَّ السَّفَرَ بَعِيدٌ وَ الْمَوْعِدَ الْقِيَامَةُ وَ الْمَوْرِدَ الْجَنَّةُ أَوِ النَّارُ» یعنی: بدان که هرگز بیش از روزیات به دست نیاوردهای مگر اینکه نگهبان آن برای غیر خودت هستی. زحمتش در دنیا برای توست. تو در دنیا عرق ریختی تا درآوردی، اما لذتش برای وارث توست. پول کلان را مجانی به دست میآورد و میخورد. با این میزان از مال در روز قیامت، حساب تو طولانی است. به خودت در زندگی با مال کمک کن. پیشپیش برای روز قیامتت بفرست. از پیش بفرست که سفر طولانی است. قرار ملاقات با ختمیمرتبت در روز قیامت است. سر دوراهی بهشت و جهنم گریبان ما را میگیرند که با مالتان چه کردید. حضرت نمیفرماید با روزیات این کار را بکن. رزق یک حرف است و مال یک حرف دیگر. با رزق ما را امتحان نمیکنند.
بنابر آنچه گفته شد ثروت تا زمانی خوب است که در زمان حیات انسان، توشهای برای قیامت بشود. این داستان را مکرراً گفتهام. سه جوان محضر ختمیمرتبت رفتند. به پیامبر گفتند: پدر ما وصیت کرده که یک انبار خرمایش انفاق شود و شما را وصی خودش قرار داده است. پیامبر وصی بود. باید نظارت میکرد. تمام انبار خرمای این مرد به دست مبارک پیامبر در راه خدا انفاق شد. سپس پیامبر رفت که سرکشی کند. دید یک دانه خرما باقی مانده است. پیغمبر فرمود به خدا سوگند اگر این یک دانه در زمان حیات خودش به دست خودش انفاق شده بود، بهتر بود از آنچه پس از مرگ او به دست من انفاق شد. به دست خودتان انفاق کنید برادرها. خدا میخواهد شما با این انفاق از دنیا دل ببرید. شما با تعیین ثلث بعد از مرگ در حقیقت میگویید من دلش را ندارم که در زمان حیات از من گرفته شود.
پس آزمون دوم، آزمون مال و اولاد است. از فرزند باید گذشت همانطور که ابراهیم گذشت. اگر از فرزند نگذری، زبیر میشوی. زبیر کسی که بود که وقتی به درک واصل شد و خبرش را به امیرالمؤمنین علیه السلام دادند فرمود: چه غمها که صاحب این شمشیر از دل پیامبر زدود. آدم مهمی بود ولی به جهنم میرود. امام صادق علیه السلام فرمود: زبیر با ما بود تا آن زمان که فرزند نحسش به دنیا آمد. یعنی عبدالله بن زبیر. او که به دنیا آمد، زبیر عوض شد. پس یک نفر ابراهیم میشود و ذبح میکند و یکی هم زبیر میشود.
حق فرزند این است که به او لقمه حلال بدهید. شما هم برای اینکه فرزندت زندگی خوبی داشته باشد یکی دادهاید و دو تا حساب کردهاید. در قیامت یکی از شاکیان شما، فرزند شماست. میگوید چرا به من لقمه حرام دادی؟ شما به فرزندتان میگویید من از خودم گذشتم که تو به رفاه برسی. لذا مراقبت نکردم که چه چیزی درمیآید. اما فرزند از تو شکایت میکند و میگوید چرا به ما لقمه حلال ندادی؟