کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

جلسات هفتگی صبحهای جمعه

مکارم اخلاق ، جلسه ۶۳

حسینیه آیت الله علوی تهرانی

2 آذر 1398 ساعت 12:00


بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمِینَ یا رَبَّ العالَمینَ
بحث ما در اهداف خلقت بود. گفتیم که در قرآن کریم، سه هدف مقدّمی بیان شده است. هدف اول، آزمون است. سنت آزمون را توضیح دادیم و به ابزارهای آزمون رسیدیم. یکی از اموری که با آن امتحان می‌‌کنند اولاد و مال است. بر اساس تعالیم دینی، اولاد و مال به خودی خود ارزشمند نیستند، بلکه ابزارهای برای امتحان انسان‌‌ها هستند.
گفتیم وقتی به دستورات دینی مراجعه می‌‌کنیم می‌‌بینیم که به ما گفته‌‌اند هر روز را به سه یا چهار بخش تقسیم کنید و یک بخش را برای به دست آوردن روزی بگذارید. اینکه فرموده‌‌اند تقسیم کنید الزاماً به معنای تقسیم به سه یا چهار بخش مساوی نیست؛ بلکه منظور این است که سه سرفصل معرفی کرده‌‌اند. منظورشان این است که به این سه یا چهار سرفصل تقسیم کنید. نه اینکه حتماً هشت ساعت یا شش ساعت باشد.
در لغت در تعریف رزق گفته شده است: «اَلرِّزقُ مَا یُنتَفَعُ بِه» یعنی: روزی آن چیزی است که شما از آن بهره می‌‌برید. صد میلیارد پول دارید، ولی یک پرس غذا خورده‌‌اید. روزی شما همان غذایی است که خورده‌‌اید؛ چون از بقیه اموالتان بهره‌‌ای نبرده‌‌اید. نام آن بقیه‌‌ای که می‌‌ماند مال است. مال، وبالی است بر عهده انسان. راجع به آنچه خورده‌‌اید سؤال نمی‌‌کنند. راجع به آنچه دارید سؤال می‌‌کنند. خدا کریم‌‌تر از آن است که بگوید چند پرس غذا خورده‌‌اید. تنها سؤالی که می‌‌کند این است که حلال خورده‌‌اید یا نه. همین.
پس روزی، همان چیزی است که مصرف می‌‌کنیم. بیش از آن، مال است. مال، حدّ یقف ندارد. یعنی اینطور نیست که یک جایی توقف کند. انسان‌‌ها به دنبال بزرگترین خانه هستند. وقتی بزرگترین را گرفتند به دنبال لوکس‌‌ترین هستند. لوکس‌‌ترین را که گرفتند به دنبال تجملاتش می‌‌افتند. گران خریدن برای ملت ایران جزء افتخارات است و همین است که عامل بیچارگی مردم است. این رفتار، ریشه در حرص دارد. تو که می‌‌دانی بیشتر از یک متر در دو متر برای خوابیدن جا اشغال نمی‌‌کنی. پس چرا باید اتاق خواب، پنجاه متر باشد؟ تو در پنجاه متر نمی‌‌خوابی. وقتی از دار دنیا رفتیم ما را در همان مقدار جایی می‌‌گذارند که اشغال می‌‌کنیم.
چه کنیم که به رزق راضی شویم و دنبال مال نباشیم؟ چند روایت برای شما می‌‌خوانم. اگر کمترین مرتبه عقل وجود داشته باشد، معنا روشن است. آقای ما امیر المؤمنین می‌‌فرماید: «عَجِبْتُ لِمَنْ عَلِمَ أَنَّ اللهَ قَدْ ضَمِنَ الْأَرْزَاقَ وَ قَدَّرَهَا وَ أَنَّ سَعْيَهُ لَا يَزِيدُهُ فِيمَا قُدِّرَ لَهُ وَ هُوَ حَرِيصٌ دَائِبٌ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ» یعنی: از کسی تعجب می‌‌کنم که می‌‌داند خداوند روزی را تضمین کرده و آن را مقدّر و آماده نموده است و می‌‌داند هر چقدر هم تلاش کند این مقدر برای او اضافه نمی‌‌شود؛ ولی با این حال چقدر در به دست آوردن روزی حریص است.
در حدیثی دیگر فرموده است: «لَنْ يَفُوتَكَ مَا قُسِمَ لَكَ فَأَجْمِلْ فِي الطَّلَبِ». آن چیزی که قسمت توست از تو فوت نمی‌‌شود. پس در طلب روزی حریص نباش. آنچه که باید برسد می‌‌رسد. در حدیث دیگری فرموده است: «لَنْ تُدْرِكَ مَا زُوِيَ عَنْكَ فَأَجْمِلْ فِي الْمُكْتَسَبِ» یعنی: هرگز آن چیزی که برای تو نیست به تو نمی‌‌رسد. پس در کسب و کار میانه‌‌رو باش. باید به این دو مطلب یقین داشته باشیم. در حدیث دیگری فرموده‌‌اند: «لَيْسَ كُلُّ مُجْمِلٍ بِمَحْرُومٍ» یعنی: فکر نکنید هر کس حریص نبود محروم می‌‌شود. یعنی فکر نکنید حرص است که شما را به همه چیز می‌‌رساند. کسی با حرص به جایی نمی‌‌رسد.
داستان راستانی از حضرت عیسی در ذیل این حدیث نقل شده است: «رُبَّ حَریصٍ وَ الحِرصُ قَتَلَهُ» یعنی: چه بسا آدم‌‌های حریصی که حرص، عامل مرگ آنهاست. شخصی افتخار پیدا کرد که با پیغمبر خدا حضرت عیسی هم‌‌مسیر شود. وقتی به منطقه‌‌ای رسیدند حضرت عیسی به آن شخص پولی داد و فرمود: برو و سه قرص نان بگیر. خود حضرت در خرابه شروع به نماز کرد. آن شخص رفت و برگشت. دید حضرت عیسی مشغول نماز است. شروع به خوردن نان کرد. یک نان را خورد. حضرت عیسی سؤال کرد: نان سوم را چه کسی خورد؟ او گفت: از ابتدا دو نان بود. دروغ گفت. دوباره به او گفت: به آن خدایی که مرا به نبوت مبعوث کرد سوگند نان سوم را چه کسی خورد؟ آن شخص گفت: دو نان بود. یعنی نبوت را انکار کرد. راه افتادند. به جایی رسیدند که یک بچه آهوی مرده روی زمین افتاده بود. حضرت عیسی آن آهو را به اذن خدا زنده کرد. حضرت عیسی فرمود: به آن خدایی که این معجزه را به تو نشان داد، نان سوم را چه کسی خورد؟ گفت: دو نان بود. یعنی معجزه را هم انکار کرد. جلوتر رفتند. به خرابه‌‌ای رسیدند. سه خشت از گِل در آنجا بود. حضرت عیسی با نگاهش آن سه خشت را تبدیل به طلا کرد. سپس به آن شخص فرمود: یک خشت برای من. یک خشت برای تو. یک خشت هم برای آن کسی که نان سوم را خورد. آن شخص گفت: نان سوم را من خوردم.
انسان حریص به امام زمانش دروغ می‌‌گوید. امامت او را انکار می‌‌کند. معجزاتش را تصدیق نمی‌‌کند اگرچه به جمکران برود. مادامی که حریص باشیم از اینها دور هستیم. حضرت عیسی هر سه خشت را برای آن شخص گذاشت و رفت. او تا آمد با آن طلاها مشغول شود سه نفر با چاقو آمدند و او را کشتند و طلاها را برداشتند. قرار شد هر کس یک خشت بردارد. گفتند یک تجدید قوا بکنیم و برویم. به یکی از خودشان گفتند برو از شهر سه عدد نان بخر و بیا. رفت خرید و دو نان را مسموم کرد. در تقسیم‌‌بندی اشتباه کرد. دو نفر در جا مردند. آن یک نفر هم گیر سه نفر اراذل افتاد. هیچ کدام به هیچ طلایی نرسیدند. این، سرانجام انسان حریص است.
در حدیث آمده است: «الْأَرْزَاقُ لَا تُنَالُ بِالْحِرْصِ وَ الْمُغَالَبَةِ» یعنی: روزی به واسطه حرص و با چیره شدن بر یکدیگر به دست نمی‌‌آید. انسان‌‌ها در کسب و کار مشتری همدیگر را می‌‌برند. فکر می‌‌کنند جنگ است. نقشه می‌‌کشند که پیروز شوند. رشوه می‌‌دهند. کلاهبرداری می‌‌کنند. حیله‌‌گری می‌‌کنند. با این کارها روزی به دست نمی‌‌آید. با این کارها مال به دست می‌‌‌‌آید که باید در قیامت برای آن جواب داد. قدیمی‌‌ها این حرف‌‌ها را می‌‌فهمیدند. درِ مغازه را که باز می‌‌کردند وقتی روزی را به دست می‌‌آوردند، مشتری را سراغ بقیه مغازه‌‌ها می‌‌فرستادند.
دو حدیث می‌‌خوانم که از آنها یک قاعده به دست می‌‌آید. امیر المؤمنین می‌‌فرماید: «الرِّزْقُ يَسْعَى إِلَی مَنْ لَا يَطْلُبُهُ» یعنی: روزی به سمت کسی می‌‌شتابد که آن را طلب نکرده است. یعنی حرص نمی‌‌زند. بیکار نیست ولی حرص هم نمی‌‌زند. در حدیث دوم می‌‌فرماید: «رِزْقُكَ يَطْلُبُكَ فَأَرِحْ نَفْسَكَ مِنْ طَلَبِهِ» یعنی: روزی تو به دنبال توست، چون خداوند آن را تضمین و مقدر کرده است. خودت را در به دست آوردن آن به زحمت نیندازد. نتیجه این دو حدیث این است که هر چه بیشتر به روزی کم‌‌محلی کنید بیشتر توجه می‌‌کند. هر چه هم نازش را بیشتر بکشید بیشتر ناز می‌‌کند و نمی‌‌آید.
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام می‌‌فرماید: «أَجْمِلُوا فِي الطَّلَبِ فَكَمْ مِنْ حَرِيصٍ خَائِبٌ وَ مُجْمِلٍ لَمْ يَخِبْ» یعنی: در کسب و کار میانه‌‌رو باشید. چه بسا آدم‌‌های حریصی که ناامید شدند و آدم‌‌هایی که قناعت‌‌جو و میانه‌‌رو بودند ولی ناامید نشدند. عینکت را عوض کن تا خدا را باور کنی.
به ما سه دستورِ میانه‌‌روی می‌‌دهند که ما هیچ‌‌کدام را انجام نمی‌‌دهیم:
1. میانه‌‌روی در کسب و کار. یعنی حریص نباشیم.
2. میانه‌‌روی در خواسته‌‌ها. یعنی قناعت داشته باشیم.
3. میانه‌‌روی در خرج کردن. یعنی تدبیر معیشت داشته باشیم.
اگر کسی این سه دتسور را انجام بدهد، زندگی او به حد عفاف و کفاف می‌‌رسد. اگر ما نمی‌‌توانیم به این زندگی راضی باشیم، به هیچ حکومتی ربط ندارد. باید حرص مداوا بشود.
معمولاً مردم می‌‌گویند اگر خواستید دخترتان را شوهر بدهید یا پسرتان را زن بدهید با یک متدین ازدواج کنید. متدین کیست؟ امیر المؤمنین قاعده می‌‌دهند که متدین کیست: «سِتَّةٌ یُختَبَرُ بِهَا دِینُ الرِّجَالِ» یعنی: شش مسأله هست که به واسطه آنها می‌‌شود دین مردم را آزمود. یکی از آنها این است: «وَ الإِجمَالُ فِی الطَّلَبِ» یعنی: با حرص دنبال روزی نمی‌‌گردد.
اگر این حرف‌‌ها را به مردم بزنید می‌‌گویند اگر کار نکنیم از پس مالیات بر نمی‌‌آییم. اینها مشکلات پلکان دوم است. تو پلکان اول را حل کن. خودت را مداوا کن. خداوند بقیه‌‌اش را درست می‌‌کند.
یکی دیگر از ابزارهای امتحان، همین زنده بودن ماست. در سوره مبارکه ملک آیه 2 می‌‌فرماید: ﴿الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ﴾ یعنی: آن خدایی که مرگ و زنده بودن را خلق کرد تا شما را بیازماید و ببیند کدام یک از شما بهترین عمل را دارد. امام صادق علیه السلام فرموده است مراد از احسن العمل، اکثر العمل نیست. مراد این است که کدام یک از شما عمل درست‌‌تر دارید. در حقیقت حضرت صادق می‌‌فرمایند دنیا، دار کیفیت عمل است، نه کمیت عمل. به دنبال کسی هستند که عمل بهتر دارد، نه کسی که عمل بیشتر دارد.
عمل بهتر چیست؟ عملی است که منشأ آن، ترس از خدا باشد. برای اینکه شما به ترس از خدا برسید باید به معرفت و شناخت برسید. در دوره‌‌ای که زنده هستیم باید به این شناخت برسیم. ما را خلق کرده‌‌اند تا به شناخت برسیم. اگر به آن شناخت نرسیم در آزمون حیات و ممات رفوزه شده‌‌ایم. عده بسیار زیادی، خدا را نمی‌‌شناسند، چه برسد به اینکه او را قبول داشته باشند. لازمه شناخت خدا، رسیدن به خودشناسی است. به همین خاطر است که فرموده‌‌اند: «أَنفَعُ المَعَارِفِ مَعرِفَةُ النَّفسِ» یعنی: نافع‌‌ترین دانش، خودشناسی است.

 
 


کد مطلب: 1071

آدرس مطلب :
https://fares.ir/news/1071/مکارم-اخلاق-جلسه-۶۳

بنیاد فارس المومنین
  https://fares.ir