بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمِینَ یا رَبَّ العالَمینَ
در باب ابزار امتحان صحبت میکردیم. ابزار اول، بلا و نعمت بود: ﴿وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً﴾. ابزار دوم، زینت زمین است: ﴿إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً﴾. سومین ابزار، اموال و اولاد هستند: ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيمٌ﴾. چهارمین ابزار، مرگ و زندگی است. ﴿الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً﴾. باید یک قدری راجع به مرگ صحبت کنیم، همان چیزی که همه ما از آن وحشت داریم و اصلاً حاضر نیستیم راجع به آن فکر کنیم.
مرگ چطور میتواند ابزار امتحان بشر باشد؟ امام صادق علیه السلام فرمودهاند: مرگ در مسیر زندگی انسانها قرار گرفته تا آنها عمل انجام بدهند. به واسطه فکر به مرگ است که انسانها بنده خدا میشوند. اگر میبینید کسی بنده نیست به خاطر این است که به مرگ فکر نمیکند. لازمه فکر به مرگ این است که نباید به این دنیا وابسته شد. «حُبُّ الدُّنیَا رَأسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ». فکر به مرگ محبت به دنیا از بین می-برد. چون در طول شبانهروز به مرگ فکر نمیکنید، محبت دنیا بیشتر و بیشتر میشود. شما یک کبوتر هم که بخرید وقتی ده روز آن را نگه دارید به آن علاقهمند میشوید. اگر نباشد سراغش را میگیرید. به ما یاد میدهند که به لذتهای دنیا اعتماد نکنیم. این یعنی امتحان به واسطه مرگ.
حضرت اباعبدالله الحسین فرمودهاند اگر سه چیز در زندگی بشر نبود، هرگز سر به سجده نمی-گذاشت؛ فقر، مریضی و مرگ. خداوند این سه کاستی را در زندگی بشر قرار داد تا او را به خودش نزدیک کند. کسی که مریض شود تسبیح به دست میگیرد.
مردم هیچ ابزاری برای فکر کردن به مرگ ندارند. نحوه زندگیشان هم طوری است که خودشان را از این حقیقت دور میکنند. از حضرت امیر المؤمنین نقل شده است: «أَكْثِرُوا ذِكْرَ الْمَوْتِ عِندَمَا تُنَازِعُکُم إِلَیهِ أَنفُسُکُم مِنَ الشَّهَوَاتِ» یعنی: بسیار یاد مرگ کنید در آن زمان که خواستنیهای دنیا سراغ شما میآید. آدمیزاد، حریص و بر مبنای لذتطلبیِ بینهایت خلق شده است. وقتی این دو دست به دست هم بدهند هر چیزی را که ببیند میخواهد. خواستهها زیاد است، ولی رسیدن به همه آنها امکانپذیر نیست. چون عالم ماده، عالم محدویت است. لذا عالم تنازع است. حضرت میفرماید اگر میخواهید از این نزاعها موفق بیرون بیایید یاد مرگ بیفتید.
پیامبر فرموده است: «کَفَی بِالمَوتِ وَاعِظاً» یعنی: موعظهگر بودنِ مرگ، کافی است.
برخی عبارت زیبایی دارند. میگوید هر روز صبح یک مکالمه با شیطان دارم. شیطان سه سؤال می-کند. اولین سؤالش این است که امروز میخواهی چه بخوری؟ میگویم: مرگ. میگوید: چه میپوشی؟ میگویم: کفن. میگوید: کجا میروی؟ میگویم: قبرستان. اگر کسی روزهایش را با این فکر شروع کند گمراه نمیشود.
امیر المؤمنین میفرماید: «كَانَ رَسُولُ اللهِ كَثِيراً مَا يُوصِي أَصْحَابَهُ بِذِكْرِ الْمَوْتِ فَيَقُولُ: أَكْثِرُوا ذِكْرَ الْمَوْتِ فَإِنَّهُ هَادِمُ اللَّذَّاتِ» یعنی: پیغمبر همواره به اصحابش میفرمود: زیاد یادِ مرگ کنید چون مرگ از بینبرنده لذتهاست.
یاد مرگ، یک مسئولیت شخصی است. هر کس باید با خودش فکر کند. تصورتان این نباشد که در هر کجا باید به همه بگویید که مرگ هم هست. اصلاً به دیگران کاری نداشته باشید. فقط به خودتان کار داشته باشید.
اصل اساسی زندگی انسان، لذتطلبی است. گناه هم که میکند بر مبنای لذتطلبی است. عبادت هم که میکند بر اساس لذتطلبی است. ظهور و بروز لذتطلبی در انسان، بینهایت است. موجود محدودی هستیم با خصیصهای نامحدود. در بهشت هرآنچه بخواهیم هست. هرآنچه چشم ما از آن لذت ببرد هست. همیشگی هم هست. این یعنی اینکه حقیقت و ذات انسان، لذتطلب است. لذتطلبی باید کنترل شود. اگر قرار باشد مسیر لذتطلبی در دنیا و در امور مادی مصرف شود، انسان را زمین میزند؛ ولی اگر در امور معنوی مصرف شود اینطور نیست.
امیر المؤمنین میفرماید: «مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ الْمَوْتِ رَضِيَ مِنَ الدُّنْيَا بِالْکَفَافِ» یعنی: کسی که زیاد به یاد مرگ باشد در دنیا به اندازه کفایتش راضی میشود. نباید بر اساس خواستهها زندگی کرد. بلکه باید بر اساس نیاز زندگی کرد. چیزی که خواستههای انسان را تعدیل میکند، یاد مرگ است. دیدهاید وقتی زلزله میآید همه مهربان میشوند و هر چه دارند را میبخشند؟ این به خاطر یاد مرگ است، منتها چهار روز بیشتر طول نمیکشد.
«حُبُّ الدُّنیَا رَأسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ». هر لغزشی که وجود دارد به خاطر حب دنیاست. مرگ است که این محبت را از بین میبرد. «قَالَ عَلِیٌّ عَلَیهِ السَّلَامُ: مَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ نَجَا مِنْ خِدَاعِ الدُّنْيَا» یعنی: کسی که زیاد یاد مرگ کند، از نیرنگ دنیا نجات پیدا میکند. نیرنگ دنیا، ایجاد محبت به دنیاست.
یکی دیگر از ثمرات یاد مرگ این است که حضرت ختمیمرتبت فرمود: «أَكْثِرُوا مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ فَإِنَّهُ يُمَحِّصُ الذُّنُوبَ وَ يُزَهِّدُ فِي الدُّنْيَا» یعنی: بسیار یاد مرگ کنید که گناه را از بین میبرد و موجب زندگی زاهدانه در دنیا میشود. گناه فقط با تؤبه از بین نمیرود. با یاد مرگ هم میتوان گناهان را از بین برد.
امیر المؤمنین علیه السلام بینش دارد و گرایش و کُنش. بینش و تفکر امیر المؤمنین، توحید است. گرایش و تمایل او بغض دنیاست. هیچ محبتی به دنیا ندارد. محصول این بینش توحیدی و این گرایش مبغضانه به دنیا، یک روش زندگی را تشکیل میدهد و آن، زهد در دنیاست. سبک زندگی اسلامی، این نیست که شما در خانهتان پشتی بگذارید. یک عده وقتی میخواهند راجع به سبک زندگی اسلامی صحبت کنند چون حال مطالعه ندارند، فکر میکنند هر چه زندگی را سادهتر قرار بدهند، اسلامیتر می-شود. زهد به معنای سادهزیستی نیست؛ چون هر سادهزیستیای ارزشمند نیست. سبک زندگی اسلامی، زاهدانه زندگی کردن است. اما تفسیر زهد چیست؟
پیامبر میفرماید: «فَإِن ذَكَرتُمُوهُ عِندَ الغِنَى هَدَمَهُ» یعنی: اگر انسان ثروتمندی باشید و یاد مرگ کنید، روحیه طغیانگری شما را از بین میبرد. ﴿كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى﴾ یعنی: وقتی انسان احساس بینیازی کند، طغیان میکند. بعد میفرماید: «وَ إِن ذَكَرتُمُوهُ عِندَ الفَقرِ أَرضَاكُم بِعَيشِكُم» یعنی: و اگر در حالیکه دستتان خالی است به یاد مرگ باشید، به آن میزان از زندگی راضی میشوید. زیادهخواهی در زندگی را با یاد مرگ میتوان از بین برد. اگر کسی بداند هفته بعد میمیرد مشغول معامله نمیشود. ما که نمیدانیم یک هفته هم وقت داریم یا نه.
اگر کسی یاد مرگ باشد هرگز به زن و فرزندش ظلم نمیکند، چون میداند باید جواب هر ظلمی را بدهد. شما فرض کنید جامعهای وجود داشته باشد که مرگ، سرلوحه همه اعضای آن باشد. این جامعه، سالم خواهد بود، نه افسرده. یکی از راههای مبارزه با زندگی دینی، استفاده کردن از عباراتی است که هیچ ما بإزایی ندارد. میگویند اگر شما زیاد سر سجاده بنشینید، افسرده میشوید. چه کسی این را گفته است؟ میخواهند شما سجادهنشین نباشید. اینها حلقوم شیطان شدن است.
امام صادق علیه السلام به أبوعبیدة فرمودند: «يَا أَبَا عُبَيْدَةَ أَكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ فَمَا أَكْثَرَ ذِكْرَ الْمَوْتِ إِنْسَانٌ إِلَّا زَهِدَ فِي الدُّنْيَا» یعنی: زیاد به یاد مرگ باش. هیچ انسانی نیست که زیاد یاد مرگ باشد مگر اینکه در دنیا زاهد میشود. زهد، سادهزیستی نیست. زهد، سبک زندگی علوی است یعنی روش امیرالمؤمنین است.
امام صادق در تفسیر زهد میفرماید: «الزُّهْدُ مِفْتَاحُ بَابِ الْآخِرَةِ وَ الْبَرَاءَةُ مِنَ النَّارِ وَ هُوَ تَرْكُ كُلِّ شَيْءٍ يَشْغَلُكَ عَنِ اللهِ تَعَالَى مِنْ غَيْرِ تَأَسُّفٍ عَلَى فَوْتِهَا» یعنی: زهد، کلید سربلندی آخرت است. زهد، آزادی از آتش جهنم است. زهد، ترک هر چیزی است که شما را از خدا بازمیدارد آن هم بدون اینکه به خاطر از دست دادن آن، حسرت بخورید. پس هر از دست دادنی، ارزش ندارد. یک عده دنیا را ندارند ولی تهِ دلشان شناگر هستند و آب پیدا نمیکنند. زاهد واقعی، دنیا را با دست خودش کنار میگذارد بدون اینکه حسرت بخورد. سپس حضرت میفرماید: «وَ لَا إِعْجَابٍ فِي تَرْكِهَا» یعنی: این انسان نه تنها حسرت نمیخورد، بلکه به خاطر ترک دنیا دچار عجب هم نمیشود. حضرت میفرماید زهد، این است که هر چیزی غیر خدا را ترک کنید و در این ترک کردن حسرت نخورید و دچار عُجب نشوید. سپس میفرماید: «وَ لَا انْتِظَارِ فَرَجٍ مِنْهَا» یعنی: انسان زاهد در ترک دنیا، منتظر گشایش از ناحیه خدا نیست. معامله نکرده است که بگوید من ترک کردم و منتظرم تا تو از راه دیگری برایم باز کنی. پس زهد میتواند پشت میز ریاست باشد.
بعد میفرماید: «وَ لَا طَلَبِ مَحْمَدَةٍ عَلَيْهَا وَ لَا عِوَضٍ مِنْهَا» یعنی: در این ترک دنیا، از مردم طلب ستایش ندارد. مفهوم ارزشی زهد را با ستایش مردم خراب نمیکند ضمن اینکه از مردم توقع عِوض ندارند. نمی-گوید من دنیا را ترک کردم و حالا شما باید به من احترام بگذارید. سپس میفرماید: «بَلْ تَرَى فَوْتَهَا رَاحَةً وَ كَوْنَهَا آفَةً وَ تَكُونُ أَبَداً هَارِباً مِنَ الْآفَةِ» یعنی: این آدم میداند هر چیزی غیر خدا که کنار گذاشته است باعث آسایش اوست. آن چیزی که باعث دوری انسان از خدا میشود، آفت است. به همین دلیل همیشه از آن گریزان است. سپس میفرماید: «وَ الزَّاهِدُ الَّذِي يَخْتَارُ الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيَا وَ الذُّلَّ عَلَى الْعِزِّ وَ الْجَهْدَ عَلَى الرَّاحَةِ وَ الْجُوعَ عَلَى الشِّبَعِ وَ عَاقِبَةَ الْآجِلِ عَلَى مَحَبَّةِ الْعَاجِلِ» یعنی: زاهد، آن کسی است که آخرت را بر دنیا، و سختی را بر عزتهای اعتباری ترجیح میدهد. دیدهاید که برخی کارمند هستند و آرزوی رئیس شدن دارند؟ فکر میکنند رئیس بودن، عزت است. بعد حضرت میفرماید: تلاش کردن را بر رفاهطلبی، و گرسنگی را بر سیری، و عافیت در سرای آخرت را بر محبت دنیا ترجیح میدهد. به این آدم میگویند زاهد.
اگر کسی بخواهد به اینجا برسد باید با یاد مرگ به اینجا برسد. لذا خداوند مرگ را وسیلهای برای امتحان قرار داده است تا ما به زهد برسیم. اگر به زهد نرسیدیم یعنی یاد مرگ نیستیم. اگر یاد مرگ نیستیم یعنی از آزمون مرگ، موفق بیرون نرفتهایم.
قرآن میفرماید: ﴿الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً﴾. احسن العمل در سایه مرگ، همین است که گفتم. باید به زهد برسیم.