کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

جلسات هفتگی صبحهای جمعه

نفاق و منافق ، جلسه دوم

حسینیه آیت الله علوی تهرانی

3 اسفند 1398 ساعت 12:00


بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمِینَ یا رَبَّ العالَمینَ
از آنجا که انسان، یک موجود اجتماعی است باید با طبقات مختلف جامعه در تعامل باشد. یکی از طبقات جامعه، منافقین هستند. منافق بر اساس آنچه در جلسه گذشته تعریف کردیم، افرادی هستند که در میان خودمان زندگی می‌‌کنند و تشکلات سرّی دارند. باید اینها را از حیث روحیه و شیوه و عملکرد و علائم بشناسیم. مثلاً شایعه‌‌سازی از راه‌‌کارهای منافقین است. شناخت نفاق و منافق از مهم‌‌ترین معارف دینی است که ثمره دنیوی دارد و دنیای انسان را آباد می‌‌کند.
در کتاب‌‌های لغت، نفاق را اخفاء یعنی پنهان کردن ترجمه کرده‌‌اند. به انسان‌‌های منافق از این جهت منافق می‌‌گویند که یک چیزی را در دلشان پنهان می‌‌کنند. راغب در کتاب «المفردات» می‌‌گوید: انسان-های دو رو به لانه موش صحرایی تشبیه شده‌‌اند؛ چون لانه موش صحرایی، دو در دارد. یک در ورودی دارد که آشکار است و یک در پنهانی هم دارد. منافقین، مکنونات قلبی‌‌شان را پنهان می‌‌کنند و در ظاهر، چیز دیگری را جلوه می‌‌دهند. یک وجه آشکار دارند و یک وجه پنهان.
قرآن کریم در ابتدای سوره مبارکه بقره، دو گروه را معرفی می‌‌کند. یک گروه، کافران هستند و گروه دیگر، منافقین. کافران، کسانی هستند که اصلاً خدا را قبول ندارند. در این سوره دو آیه در مورد آنها بیان شده است: ﴿إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ﴾ یعنی: کسانی را که کفر ورزیدند و حقیقت را انکار کردند، چه موعظه کنی و چه موعظه نکنی ایمان نمی‌‌آورند. چون ﴿خَتَمَ اللهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ﴾ یعنی: خداوند بر قلب‌‌هایشان مهر زده است. دچار بیماری ختم القلب هستند و از ادارک حق بازمانده‌‌اند.
اما در مورد منافقین دوازده آیه آمده است. از آیه 8 سوره بقره شروع می‌‌شود: ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنينَ 8﴾ یعنی: برخی از مردم هستند که می‌‌گویند ما به الله و روز معاد ایمان داریم ولی واقعاً ایمان ندارند. ﴿يُخادِعُونَ اللهَ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ 9﴾ یعنی: اینها در مقابل خدا و اهل ایمان، اهل حیله‌‌گری و نیرنگ هستند؛ ولی به خودشان نیرنگ می‌‌زنند. گور خودشان را می‌‌کنند و نمی‌‌فهمند. ﴿في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ 10﴾ یعنی: منافقین مریض هستند. خداوند نیز مریضی آنها را زیاد می‌‌کند. آنها به خاطر انکاری که داشتند دچار عذاب دردناک می‌‌شوند. ﴿وَ إِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ 11﴾ یعنی: وقتی به آنها گفته می-شود در زمین افساد نکنید، می‌‌گویند ما افساد نمی‌‌کنیم؛ بلکه به دنبال اصلاح هستیم. این آیه را در کنار سخن کسی بگذارید که وقتی به او گفته می‌‌شود به سراغ غدیر برویم، می‌‌گوید: ما غدیر را به سقیفه برمی‌گردانیم تا جامعه بی‌‌سرپرست نباشد. ﴿أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ 12﴾ یعنی: رهایشان کنید که اینها اهل افساد در زمین هستند و نمی فهمند. ﴿وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ 13﴾ یعنی: وقتی به آنها گفته می‌‌شود ایمان بیاورید می‌‌گویند مگر ما دیوانه هستیم؟ اینها دیوانه هستند ولی نمی‌‌دانند.
﴿وَ إِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ 14﴾ یعنی: وقتی منافقین با اهل ایمان مواجه می‌‌شوند، می‌‌گویند: ما ایمان داریم. ولی وقتی با رفقای خودشان جمع می-شوند، می‌‌گویند: ما با شما هستیم و آنها را مسخره می‌‌کردیم. ﴿اللهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ في‏ طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ 15﴾ یعنی: خداوند آنها را مسخره و استهزاء می‌‌کند و در گمراهی و سرگردانی و حیرتی که دارند، مهلت می‌‌دهد. ﴿أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‏ فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدينَ 16﴾ یعنی: منافقین گمراهی را به هدایت خریده‌‌اند. در این تجارت سود نمی‌‌کنند و هدایت هم نمی‌‌شوند. در قرآن، هدایت هست ولی منافقین هدایت نمی‌‌شود.
سپس دو تشبیه برای منافقین می‌‌آورد. تشبیه اول بیانگر این است که منافقین همیشه در ترس زندگی می‌‌کنند: ﴿مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ في‏ ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ 17﴾ یعنی: منافقین مانند کسی هستند که در تاریکی آتش روشن کرده است. وقتی آتش اطراف او را روشن می‌‌کند، چون ریشه ندارد خداوند نورش را از بین می‌‌برد. خداوند منافقین را در تاریکی‌‌ای رها می-کند که چشم، چشم را نمی‌‌بیند. نتیجه حضور در چنین تاریکی‌‌ای، ترس است. ﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ﴾ یعنی: اینها کر و کور و لال هستند. هر چه با آنها صحبت کنید نمی‌‌فهمند و پاسخی هم نمی‌‌دهند.
سپس تشبیه دوم را بیان می‌‌کند: ﴿أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ في‏ آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللهُ مُحيطٌ بِالْكافِرينَ﴾ یعنی: آنها مانند رهگذرانی هستند که در یک شب بارانی هستند و رعد و برق‌‌های شدیدی می‌‌زند. صدای رعد و برق که می‌‌آید از ترس مرگ، انگشت در گوش می-کنند که صدایی نشنوند. فکر می‌‌کنند اگر صدا را نشنوند از مرگ در امان هستند؛ ولی خداوند همه را در چنته دارد. ﴿يَكادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فيهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ﴾ یعنی: رعد و برق که می‌‌زند اطراف آنها روشن می‌‌شود. وقتی روشن می-شود، چهار قدم می‌‌روند. وقتی رعد نیست و تاریک می‌‌شود سر جایشان می‌‌مانند. یعنی اینها هیچ ثمره-ای در زندگیشان ندارند. اگر خدا عنایتی کرده باشد می‌‌روند و اگر عنایتی نباشد سر جایشان هستند.
دوازده آیه در مورد منافقین بود و دو آیه در مورد کفار. معلوم می‌‌شود وضع منافق، بدتر است. به همین دلیل است که بیشترِ ترس پیامبر از منافقین است. ما باید آن چیزی که پیامبر از آن می‌‌ترسد را بشناسیم. این مسأله هم اجتماعی است و هم دینی. منافق کسی است که با خدا و مؤمنین خدعه می-کند. شما دوست ندارید با شما خدعه کنند. پس باید آنها را بشناسید.
پنهان‌‌کاری در مقابل اسلام را نفاق حرفه‌‌ای نامیدیم و سایر پنهان‌‌کاری‌‌ها را نفاق عادی. حضرت آیت الله سبحانی می‌‌فرمایند اگر آیاتی که راجع به نفاق و منافق هستند در کنار هم جمع شوند، معادل سه جزء قرآن می‌‌شوند. یعنی یک دهم قرآن راجع به نفاق است. نماز، پنجاه یا شصت آیه دارد؛ ولی منافق، سه جزء دارد. پس یکی از مهم‌‌ترین موضوعات قرآنی است.
منافقین بسیار ترسو هستند. در سوره مبارکه برائت آیه 56 می‌‌فرماید: ﴿وَ يَحْلِفُونَ بِاللهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ﴾ یعنی: منافقین در کمال بی‌‌شرمی به خداوند سوگند می‌‌خورند که از شما هستند ولی نیستند. آنها به خاطر ایمان شما از شما می‌‌ترسند و چون ترسو هستند پنهان‌کاری می‌‌کنند. در سوره مبارکه نساء آیه 108 می‌‌فرماید: ﴿يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى‏ مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطاً﴾ یعنی: منافقین در مقابل مردم پنهان‌‌کاری می‌‌کنند ولی در برابر خدا نمی‌‌توانند پنهان‌‌کاری داشته باشند. چون او با آنها همراه است. اینها در شب بیتوته می‌‌کنند و جلسات سرّی شبانه دارند. در آن جلسات پنهانی‌‌شان حرف‌‌هایی می‌‌زنند که خداوند رضایتی به آن حرف‌‌ها ندارد.
در سوره مبارکه نساء آیات 80 و 81 می‌‌فرماید: اگر راه‌‌کارش را بلد باشیم، منافقین چیزی برای ترسیدن ندارند. ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظاً﴾ یعنی: هر کس از پیامبر اطاعت کند از خداوند اطاعت کرده است و هر کس که از پیامبر رویگردان شود، پیامبر ضامن حرف کسی نیست. نگویید چرا پیامبر نتوانست اصحاب خودش را هدایت کند. آنها خودشان مریض بودند. خداوند، پیامبرش را ضامن رفتار دیگران قرار نمی‌‌دهد. در آیه بعد می‌‌فرماید: ﴿وَ يَقُولُونَ طاعَةٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذي تَقُولُ وَ اللهُ يَكْتُبُ ما يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللهِ وَ كَفى‏ بِاللهِ وَكيلاً﴾ یعنی: منافقین وقتی به پیامبر می‌‌رسیدند، می‌‌گفتند: ما مخلص تو هستیم. ولی وقتی از نزد پیامبر بیرون می‌‌رفتند، شب‌‌ها را با جلسات سرّی می‌گذراندند. خداوند آنچه را که اینها در شب‌‌نشینی‌‌هایشان تدبیر می‌‌کنند را می‌‌داند. به آنها محل نگذار. رهایشان کن. به خدا توکل کن که او وکیل خوبی است.
سومین خصیصه منافقین، این است که هیچ وقت حرف اصلی‌‌شان را نمی‌‌زنند. حرف اصلی مخالفین غدیر چیست؟ مخالفت با خود پیامبر. در سوره مبارکه مائده آیه 67 می‌‌فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾ یعنی: ای پیامبر؛ آنچه درباره رهبری علی بن ابی طالب به تو گفتیم را به مردم برسان. اگر این را نگویی اصلاً رسالت را ابلاغ نکرده‌‌ای. حرف را راجع به علی بزن و خدا تو را حفظ می‌‌کند. یعنی مشکل اینها با خود پیامبر است.
حزب نفاق، یک حزب ترسوی پنهان‌‌کار بود و زمانی قدرت گرفت که با یهود مدینه و خیبر و مشرکین، تشکیل ائتلاف دادند. نتیجه ائتلافشان تحمیل جنگ‌‌های متعدد به پیامبر بود. کارشکنی و توطئه‌‌های متعددی علیه پیامبر داشتند. پای همه جنگ‌‌ها، ائتلاف شومِ سه‌‌گانه منافقین و مشرکین و یهودیان بود. بیان مبارک حضرت حق در آیات 138 و 139 سوره مبارکه نساء، این است: ﴿بَشِّرِ الْمُنافِقينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَليماً﴾ یعنی: به منافقین بشارت بده که عذاب دردناک دارند. کلمه «ألیم» بر وزن فعیل، صفت مشبّهه است، یعنی دائمی بودن عذاب را می‌‌فهماند. در آیه بعد بیان می‌‌کند که منافقین چه زمانی قدرت می‌‌گیرند: ﴿الَّذينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً﴾ یعنی: منافقین کسانی هستند که به جای اهل ایمان، با کفار دوستی می‌‌کنند و فکر می‌‌کنند که عزّت و قدرت شکست‌‌ناپذیر برای آنهاست ولی تمام عزّت از آنِ خداست. گاهی برخی نیرو دارند ولی منجرّ به شکست می‌‌شود. به این می-گویند قدرت. ولی برخی قدرت دارند و هیچ وقت منجر به شکست نمی‌‌شود. به این می‌‌گویند عزّت. به همین دلیل یکی از مهم‌‌ترین اسامی خداوند، عزیز است. خداوند هر وقت می‌‌خواهد قسم بخورد، می-گوید به عزّتم سوگند.
 


کد مطلب: 1089

آدرس مطلب :
https://fares.ir/news/1089/نفاق-منافق-جلسه-دوم

بنیاد فارس المومنین
  https://fares.ir