بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
بحث ما در بیان مصادیق سوء خلق از ناحیه زبان بود. موردی را که مشغول آن هستیم استهزاء است. استهزاء را دانشمندان اخلاق اینطور تعریف کردهاند: تقلید از دیگران چه در گفتار و چه در کردار و چه در پوشش و چه در گویش و چه در آنچه که نقایص طرف مقابل را تبیین میکند. منظور ما نقصهای به حسب ظاهر است، نه اینکه واقعاً نقص باشد. ممکن است کسی کوتاهقد باشد یا کمی اضافه وزن داشته باشد یا نقایص جسمی دارد؛ مثلاً پایش مشکل دارد. اگر کسی اینها را به قصد اینکه دیگران بخندند و به اعتبار این شخص لطمه وارد شود، مسخره کند، استهزاء است. گاهی ادای دیگران را در میآورند؛ اما قصد بی اعتبار کردن را ندارند. مثلاً نمایشی را میسازند. این استهزاء نیست؛ اما اینکه اشکال دارد یا نه، باید در جای دیگری بحث شود. گاهی بحث طنز مطرح میشود. باید به طنز برسیم که جزء موارد استهزاء هست یا جزء موارد استهزاء نیست. این مسأله مهمی است و جزء مسائل روز هم هست.
عرض کردم که گروههای مختلف به طور مختلف استهزاء میشوند. گاهی اهل ایمان استهزاء میشوند. گاهی اهل ایمان را استهزاء میکنند چنانکه در سوره مبارکه لقمان آیه شریفه 6 این مسأله مطرح شده است: (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَري لَهْوَ الْحَديثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِ اللهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ) یعنی: یک مردمانی هستند که سخنان باطلی را جمعآوری میکنند تا اینکه مردم را بدون اینکه استدلالی داشته باشند از راه خدا باز بدارند. غالباً هم کارهایشان را یا در متروها انجام میدهند و یا در پادگانها. اینها در محافل علمی، کاری را انجام نمیهند؛ چون میدانند که کارشان علمی نیست. شبههای که در مترو انجام میشود به خاطر این است که مردم عموماً گرفتار هستند و شاید پاسخی برای آن شبهه نداشته باشند و شبهه اینها می-گیرد. اما محال است که اینها در یک محفل علمی حرف بزنند. مشکل دشمن، همین است. در محفل علمی حرف نمیزند؛ چون میداند که حرفی برای گفتن ندارد. اینها یک حرفیهایی را جمعآوری کردهاند و آسمان و ریسمان میبافند و پشتهماندازی میکنند تا مردم را از راه خدا باز دارند. اینها قرآن و کسانی که به قرآن ایمان آوردهاند را مسخره میکنند. برای اینها عذابی همراه با ذلت و خواری وجود دارد.
قرآن کریم میفرماید: اینهایی که اهل ایمان را مسخره میکنند پنج گروه هستند. چهار عنوان دارند. من این چهار عنوان را میگویم تا ببینیم ریشه تمسخر در حرف اینها چیست و چرا مسخره میکنند تا اگر خدای نکرده این ریشه در من و شما هست ما آن را معالجه کنیم و استهزاء نکنیم؛ چون میدانید که کسانی که استهزاء میکنند عاقبتشان جهنم است اگرچه پرونده اعمالشان پر از اعمال خوب باشد. اگر بشود فردا میگوییم که خداوند علی اعلا در قیامت با مسخرهکنندگان چگونه رفتار میکند.
گروه اول: اولین گروهی که حضرت حق به عنوان مسخرهکنندگان اهل ایمان یاد میکند کافران هستند. در سوره مبارکه بقره آیه شریفه 212 میفرماید: (زُيِّنَ لِلَّذينَ كَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ) یعنی: برای کسانی که منکر خدا هستند، زندگی دنیا زینت داده شده است. همه هدف اینها این است که دنیایشان بهتر باشد. چون در ایران، دنیای خوبی نیست میگوید من به کانادا می-روم. چرا میرود؟ چون در آنجا همه چیز درست است. میگوید من به انگلستان میروم. چرا میرود؟ چون در آنجا همه چیز درست است. یک عدهای اینطور هستند. کافرانی که زندگی دنیا برای آنها زینت داده شده است، اهل ایمان را مسخره میکنند. میگویند: چرا خودت را با این حرفهایی که مربوط به هزار و چهارصد سال پیش است معطل کردهای؟ دنیا از این حرفها گذشته است. به جای دیگری رسیده است. بعد می-فرماید: کسانی که تقوا پیشه کردهاند در روز قیامت از اینها برتر هستند. پس کسی که پایینتر است کسی را که بالاتر است مسخره میکند. اینها کافر هستند. اگر در آیه دقت کنید میبینید ریشه استهزاء کافران در این است: تزیین دنیا یا دنیاطلبی. یعنی یکی از دلایل استهزاء، دنیاطلبی است. آنهایی که مسخره میکنند به خاطر این است که طالب دنیا هستند.
طلب دنیا، کار بسیار سختی است. من این بحث را شاید در جهات متعدد و از حیثیتهای مختلف مطرح کردهام. دلیلش به نظر من بسیار مهم است. همه ما اظهار میکنیم که به امام زمان ارادت داریم. اظهار که میکنیم. شب نیمه شعبان شام دادهایم و چراغانی کردهایم. جمکران رفتهایم. به نیابت از ایشان زیارت رفته-ایم. همه اینها جنبههایی از اظهار ارادت است. از این کارها میکنیم. من به شما میگوییم فرض کنیم امام زمان این جمعه آمدند و فرمودند: من همانی هستم که شما به دنبالش بودید. این همه خیمه و خرگاه من است. ما کجا هستیم؟ ما با امام زمان هستیم یا از ایشان جدا هستیم؟ الان همه شما میگویید: این چه حرفی است؟ معلوم است ما کجا هستیم. ما یک عمر به دنبال او میگشتیم. قربانصدقه او میرفتیم. فدای شال عزای او میشدیم؛ خودش که دیگر هیچ. اگر خودش بیایید حتماً در کنارش میایستیم. من میگویم حتماً نیستیم. چرا؟ برای شما میگویم.
مردم کوفه، شیعه بودند. مردم کوفه، امام را دوست داشتند. مردم کوفه، امام را دعوت کردند؛ ولی وقتی که رفت همان مردم کوفه امام را ترک کردند. مردم شام، یک نامه هم برای سید الشهداء ننوشتند. آنها اصلاً امامت را نمیشناختند. در تاریخ آمده است که وقتی به آنها گفتند علی ابن ابی طالب را در شب نوزدهم در مسجد با ضربه شمشیر کشتهاند، تعجب کردند. این تاریخ است. فکاهی نیست. گفتند: علی در مسجد چه میکرده است؟ اینها اصلاً نمیدانست او کیست تا بخواهند برایش نامه بنویسند که بیا و رهبر ما باش. همین شیعیان و حافظان قرآن و کسانی که نماز اول وقت میخواندند امام را دعوت کردند. وقتی امام آمد دو اتفاق برای مردم کوفه افتاد؛ یکی اینکه عوض شدند. دیگر اینکه عوضی شدند. دلیل عوض شدنشان چه بود؟ دلیل عوضی شدنشان چه بود؟ عوضی شدن یعنی شقاوت پیدا کردن. بیعت را شکستند. میتوانستند بروند دنبال کارشان؛ اما با بچه شیرخواره چه کار داشتند؟ با ناموس امام چه کار داشتند؟ اینها علایم عوضی شدن بود. هر کدام دلیل دارد.
وقتی که عوض شدند امام به آنها فرمودند: میبینید روزگار ما همین است که هست. امام حسین در بدو ورودشان به کربلا خطبه خواندند. فرمودند: روزگار ما عوض شده است. قرار بود چیز دیگری باشد؛ ولی این شده است. اینطور ترسیم کردند: در این روزگاری که تغییر پیدا کرده است، خط من، خط شهادت است؛ اما آسیبشناسی کردند. فرمودند: میدانید چرا عوض شدهاید؟ إِنَّ النَّاسَ عَبیدُ الدُّنیَا. برادرها! تا برده دنیا باشید یار مهدی نخواهید بود. تمام شد و رفت. یکی از علایم بردگان دنیا این است که اهل مسخره کردن هستند.
ما دو سه سال پیش راجع به دنیا از نظر آیه و روایت و عقل صحبت کردیم و پرونده دنیا را بستیم؛ ولی مردم به دنبال کار خودشان هستند. هم خدا را میخواهند و هم خرما را. میدانید این ضرب المثل یعنی چه؟ یک عده از بتپرستها بودند که خدای آنها خرما بود. خرما را میپرستیدند. اگر چیزی را میپرستید باید به آن احترام بگذارید. اینها وقتی گرسنه میشدند خرما را میخوردند. هم خدا را میخواستند و هم خرما را. اینطور که نمیشود. فکرتان باید یک جایی را تعیین کرده باشد. یا این طرفی باشید و آن طرفی. تکلیفتان با خودتان معلوم باشد. نشود به جایی برسید که به هیچ جایی راه نداشته باشد. باید مرزتان معلوم باشد که به کدام مسیر میخواهید بروید تا بدانید دفترچه راهنمای شما چیست. اینها چیزهای مهمی است که به شما میگویم برادرها.
این اولین گروهی بود که اهل ایمان را مسخره میکرد. دلیلش هم دنیاطلبی است.
گروه دوم: گروه دومی را که قرآن معرفی میکند که اینها مسخرهکنندگان اهل ایمان هستند، مشرکان هستند. در سوره مبارکه حجر آیات 94 تا 96 به پیامبرش میفرماید: (فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكينَ 94) یعنی: به آنچه که مأموریت داری اظهار کن. هر چه را که باید به مردم بگویی به آنها برسان. از مشرکین هم اعراض کن. (إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئينَ 95) یعنی: ما تو را از شر استهزاءکنندگان کفایت میکنیم. یعنی ما مراقب تو هستیم. آن مستهزئین چه کسانی هستند؟ (الَّذينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ 96) یعنی: کسانی هستند که در کنار الله، یکی دیگر را هم میپرستند. اینها مشرک هستند. خباثت و شرارت دارند. گاهی اوقات دلیل استهزاء، شرارت و خباثت است. این هم دومین دلیل است.
گروه سوم: سومین گروهی که قرآن کریم بیان میکند که اهل ایمان را استهزاء میکردهاند منافقان هستند. در سوره مبارکه بقره آیات 8 به بعد در مورد منافقین صحبت میکند: (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنينَ 8) یعنی: و برخی از مردم هستند که با زبان میگویند ما به الله و به روز آخرت ایمان آوردهایم. از نظر ما اینها مؤمن نیستند. قلباً ایمان نیاوردهاند. اینها منافق هستند. بعد در سوره مبارکه بقره آیات 13 و 14 میفرماید: (وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ 13) یعنی: وقتی به آنها میگویند: ایمان بیاورید همانطور که مردمان مؤمن ایمان آوردهاند، میگویند: ما هم مثل آدمها بی عقل ایمان بیاوریم؟ اینها سبک سر و اُمل هستند. اینها دنیا را ندیدهاند. اینها نمیدانند در دنیا چه خبر است و ... از این حرفها میزنند. میبینید که این حرفها را قبلاً هم گفتهاند. این حرفها حرفهای جدیدی نیست برادرها. آن موقع دنیا چندان متجدد نبوده است که حجاب از جاهای دیگر عقبتر بوده باشد. حرف، یکی است. زبان و قالب آن تفاوت دارد. بعد میفرماید: این-ها خودشان سبک سر هستند و نمیفهمند.
بعد میفرماید: (وَ إِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ 14) یعنی: وقتی همینها به اهل ایمان میرسیدند و با آنها ملاقات میکردند، میگفتند: سلام علیکم. ما که ایمان داریم. ولی وقتی میرفتند پیش کسانی که مانند خودشان بودند میگفتند ما با شما هستیم. با هر گروهی مثل خودشان عمل میکردند. این، علامت منافق است. بعد آیه از زبان آنها میگوید: اینکه میبینید ما با اهل ایمان هستیم به خاطر این است که مسخرهشان میکنیم.
چرا منافقین مسخره میکنند؟ در قرآن کریم اینطور بیان شده است: (في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) یعنی: اینها مریض هستند. ما در باب مریضی قلب صحبت کردهایم البته نه از نظر آن ماهیچه صنوبری که در قفسه سینه هست. آن که در تخصص ما نیست و با رگهای این ماهیچه و دریچههای آن کاری نداریم. آنچه که یک لطیفه-ای روحانی در نهاد انسان است که منشأ اتصال به عالم غیب میشود را میگوییم که دارای دوازده بیماری است. بیماریهای سختی است. این بیماریها سخت است. موجب میشود که انسان حق را نپذیرد. موجب میشود که حق را استهزاء کند. منافقین یکی از آنها را دارند. کسانی که دچار بیماریهای قلبی باشند اهل استهزاء هستند.
الان شما با خودتان گفتید ما نه مشرک هستیم و نه کافر و نه منافق. البته باید نشست سرِ حساب تا ببینیم چه هستیم. منافق شاخ دارد؟ وقتی میگویند منافق منظورشان فقط مسعود رجوی است؟ فقط او منافق است؟ پیامبر ما فرموده است که دو ویژگی هست که اگر در کسی باشد او منافق است اگرچه نماز بخواند و روزه بگیرد و فکر کند که مسلمان است:
1. دروغگویی. ما که دروغ نمیگوییم. فقط آمریکاست که دروغ میگوید.
2. خیانت در امانت. ما که خیانت در امانت نمیکنیم. سه هزار میلیارد را یهودیها بردند.
این علائم را پیغمبر فرموده است. شما فکر کردهاید منافق یعنی مسعود رجوی و سازمانش؟ آنها که پایینتر از این حرفها هستند که بخواهیم در موردشان صحبت کنیم. ما مشرک نیستیم؟ میدانید چند مرتبه توحید داریم؟ بیست و دو مرتبه توحید داریم که عدول از هر کدام از این بیست و دو مرتبه، مرتبهای از مراتب شرک است. ما چند موردش را میشناسیم؟ نهایتاً چهار موردش را. خدا رحمت کند عالم جلیل القدر مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری را. ایشان میفرموده است: «مردم! صد و بیست و چهار هزار پیامبر آمدند و گفتند: فقط خدا را بپرستید. من میگویم خدا را هم بپرستید». خدا باید یک جایی باشد. این حرف برای صد و پنجاه سال پیش بوده است. الان باید سر بلند کند و ببیند چه شده است. چه اتفاقی برای ما افتاده است؟ حالتان را گرفتم؟ عیبی ندارد.
گروه چهارم: چهارمین گروهی را که قرآن کریم به عنوان استهزاءکنندگان اهل ایمان معرفی میکند جاهلان هستند. مکالمهای بین جناب موسی و قومش هست که در سوره مبارکه بقره آیه شریفه 67 بیان شده است: (وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلينَ). در مورد داستانی بود که یک شخصی مرده بود. میخواستند شهادتی بگیرند. خداوند علی اعلا امر کرد که یک گاوی را ذبح کنند تا به واسطه این گاو، آن شخص را زنده کنند. وقتی جناب موسی به آنها فرمود: گاوی را ذبح کنید، قومش گفتند: ما را مسخره کردهای؟ میخواهی مرده را زنده کنی، گاوی را میکشی؟ اینها چه ربطی به هم دارند؟ حضرت موسی فرمود: پناه میبرم به خدا از اینکه جاهل باشم. این یعنی اینکه آدمهای نادان اهل استهزاء هستند. شاید جزء آن سه گروه نباشیم؛ ولی این چهارمی شاید باشیم.
پس چهار وجه برای استهزاء از آیات قرآن را استفاده کردیم. گاهی اوقات، دنیازدگی است. گاهی اوقات، شرارت است. گاهی اوقات، مریضی قلبی است. گاهی اوقات، جهالت است.
وجه پنجمی هم هست که در سوره مبارکه تؤبه آیه شریفه 65 بیان شده است: (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّما كُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللهِ وَ آياتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ) یعنی: اگر بپرسند چرا استهزاء میکنید میگویند: شوخی میکردیم. ما روحیه طنز داریم. ما اهل شوخی هستیم. شوخطبعی هم گاهی انسان را به استهزاء میاندازد. بعد میفرماید: خدا و نشانههای او و پیامبر را مسخره میکردید و میگفتید از سر شوخی بود؟
گاهی اوقات انبیاء را مسخره میکردهاند. این را میگویم تا شما اهل ایمان، دلگرم باشید و اگر جایی رفتید و به شما گفتند امل هستید و نمیفهمید، ناراحت نشوید. خداوند در سوره مبارکه زخرف آیات 6 و 7 پیامبرش را دلداری داده است: (وَ كَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِيٍّ فِي الْأَوَّلينَ 6) یعنی: پیش از تو پیامبران بسیاری را فرستادیم. یک نکته مشترک بین همه آنه بود: (وَ ما يَأْتيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ 7) یعنی: و هیچ پیامبری نمیآمد مگر اینکه مردم او را مسخره میکردند. اگر مسخره کردند و گفتند: امل و عقبافتاده و ... یاد پیامبرت بیفت که به او هم همین را گفتند. به پیامبر تأسی کنید و از کوره در نروید و جا خالی نکنید. یک عده-ای هستند که تحمل نمیکنند و گام به گام به سمت استهزاءکنندگان میروند و عوض میشوند.
گاهی اوقات در باب استهزاء، همه کس و همه چیز را استهزاء میکنند. فقط در باب اهل ایمان نیست؛ بلکه همه را مسخره میکنند. در سوره مبارکه تؤبه آیه 79 میفرماید: (فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ) یعنی: به سخریه میگیرند دیگران را. اینها مردم را به هر دلیلی به سخره میگیرند. خدا هم مسخرهشان میکند. خواهم گفت که مسخره کردنِ خدا به چه شکل است.
گاهی به ما که إن شاء الله اهل ایمان هستیم گفتهاند: یکدیگر را مسخره نکنید. در سوره مبارکه حجرات آیه 11 میفرماید: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ) ای کسانی که ایمان آوردهاید! فکر نکنید که شما قلهنشین قله قاف هستید. شما حق ندارید گروهی دیگر از اهل ایمان را مسخره کنید. چه بسا آنهایی که مسخره میکنید از شما بهتر باشند. حق مسخره کردن ندارید.
عواقب استهزاء را خواهم گفت. عواقب خوبی ندارد. عواقب خوبی ندارد.
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلَامُ اللهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَولَادِ الحُسَینِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللهِ».