بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
ما را از روزی که خلق کردهاند برای خلقت ما، یک چشمانداز تعریف کردهاند. گفتهاند ما شما را خلق کردیم و بنا است به اینجا برسید و اگر نرسید، چشمانداز خلقت را خراب کردهاید. من، خدای حکیم هستم. کار عبث انجام نمیدهم. هر چه که شد، شده است، درست نیست. قضیه، بسیار جدی است. آن چشماندازی که برای خلقت انسان تعریف کردهاند این است که خداوند فرموده است: (إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً). بنا است که ما به مقام خلیفة اللهی برسیم. اصلاً ما را برای همین خلق کردهاند. اینکه من دلم میخواهد تا آخر عمرم شاگرد دوران مهد کودک باقی بمانم تنبلی و دسیسه شیطان است. حواستان را جمع کنید. من مسأله را سخت نمیکنم برادرها. ما باید به هدفمان برسیم. اگر به هدف خلقت نرسیم خلقتمان ابتر مانده است. کار خدا ابتر نیست. من کار خدا را ابتر کردهام. یک توجیهاتی هم افراد دارند و میگویند این حرفها ناامید میکند. این حرفها ناامیدی نیست؛ بلکه مواجه شدن با واقعیت است. تلاش؛ باید تلاش کرد.
ما باید به آن چشمانداز برسیم. اگر نرسیم کار را خراب کردهایم. شما هم در زندگی مادیتان یک چشمانداز تعریف میکنید. اگر کاسب هستید در کسب و کارتان و اگر اهل تحصیل باشد در تحصیلات حوزوی و یا دانشگاهی یک جایی را مشخص میکنید که باید به آن برسید. ما را خلق کردهاند. میخواهیم به کجا برسیم؟ میخواهیم همان که بودهایم باشیم و به همان شکلی که خلق شدهایم بمانیم؟ بودن یا شدن؟ اصلِ خلق، شدن است؛ یعنی تبدیل به یک حالی از حالی دیگر. امیر المؤمنین، سرعت تبدیل از یک حال به یک حال دیگر را روز قرار داده است. میفرماید: اگر دو روزِ یک شخص، یکسان باشد مغبون است. اگر یک انسانی را پیدا کردید که دو روز زندگیش شبیه هم بود این آدم، ورشکسته است، نه کسی که چهل سالش یکی است. این شخص که پودر شده است و خودش خبر ندارد.
پس هم در زندگی ما چشمانداز تعیین کردهاند و هم سرعت رسیدن به این چشمانداز را برای ما تعریف کردهاند. یعنی تغییرات در بشر باید روز به روز باشد. اینکه من نمیخواهم بروم و یا جامعه اجازه نمیدهد و ... بهانه است. هیچکدام واقعیت ندارد. در همین اوضاع هم میشود سلمان فارسی شد؛ منتها اراده میخواهد. ما آن اراده را نداریم و با اسباب دیگری میرویم.
برای اینکه ببینیم آن چشمانداز را داریم یا نداریم و (فِي الْأَرْضِ خَليفَةً) هستیم یا نیستیم، من بحث را از اینجا شروع میکنم: به قرآن کریم که مراجعه میکنیم برای اهل ایمان، فواید و منافعی را معرفی کردهاند. میگویند همه این خوبیهایی که ذکر کردیم برای اهل ایمان است، یعنی همان کسی که خلیفه خدا است. ما باید خلیفه باشیم؛ چون این را برای من و شما به عنوان چشمانداز ترسیم کردهاند. اینکه من تنبلی میکنم و نمیروم یک حرف دیگری است.
فایده اول: عزتمندی؛ در سوره مبارکه منافقون آیه 8 میفرماید: (وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَعْلَمُونَ) یعنی: عزت بعد از خدا و رسول برای اهل ایمان است. پس باید از خودم سؤال کنم اهل ایمان چه کسانی هستند. این فایده اول بود.
فایده دوم: زندگی خوش در دنیا و آخرت خوب؛ مراد از زندگی خوش، این نیست که پول از پارو بالا برود. زندگی خوش در دنیا یعنی آن چیزی که مطابق دستور خدا باشد. آنچه که دستور خدا باشد برای اهل ایمان، خوش است. زجرآور نیست. زندگی زاهدانه امیر المؤمنین برای ایشان، خوش بود؛ وگرنه قابل ادامه نبود. موجودی که عقل محض است، آدمی نیست که بخواهد به خودش آزار برساند. اگر آن روش زندگی را انتخاب میکند یعنی اینکه آن روش زندگی، مطابق تعالیم خدا است. با این روش، خوش است؛ چون بینش او با دیگران فرق میکند. هر تغییری که بخواهیم ایجاد کنیم اول باید فکرمان عوض شود. تا زمانی که فکر عوض نشود هیچ چیز دیگری عوض نمیشود. بینش انسان باید تغییر پیدا کند تا گرایش انسان تغییر پیدا کند و تمایلات او تغییر پیدا کند. چشم بستن بر نامحرم زمانی اتفاق میافتد که بینش من عوض شده باشد. اگر من نامحرم را یک موجود جذاب ببینم به او تمایل پیدا میکنم. ولی اگر نامحرم را خط قرمز و آتش ببینم هرگز به او تمایلی پیدا نمیکنم. باید فکر عوض شود. تا زمانی که این عوض نشود محال است که رفتار و کنش انسان عوض شود. ساختار انسان اینطور است.
زندگی خوش را در سوره مبارکه رعد آیه 29 بیان میفرماید: (الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ) یعنی: طوبی در دنیا است. حسن مآب در آخرت است. زندگی خوب در دنیا دارند و آخرت خوب دارند. این برای اهل ایمان است. خوش به سعادتشان.
فایده سوم: مقام استجابت دعا؛ نه اینکه مثل ما که گاهی دعا میکنیم و میگیرد و گاهی هم دعا میکنیم و نمیگیرد. اهل ایمان کسانی هستند که هر وقت دعا کنند میگیرد. استجابت دعا برای اهل ایمان است. در سوره مبارکه شوری آیه 26 میفرماید: (وَ يَسْتَجيبُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ) یعنی: و دعای کسانی را که ایمان آورده و عمل صالح انجام میدهند را اجابت میکند. اگر میخواهید به مقام اجابت دعا برسید که در حق هر کسی دعا کنید و دعا مستجاب شود، شرطش این است که تغییر کرده باشید و به ایمان نزدیک شده باشید.
فایده چهارم: محبوب شدن نزد مردم؛ کسی با وعده دادن، نزد مردم محبوب نمیشود. ممکن است من یک روزی وعده بدهم و شما هم بگویید بهبه و این شخص همان کسی است که ما میخواستیم. ولی یک سال نگذشته است میبینید که این شخص نه تنها همان که میخواستید نیست که صد و هشتاد درجه برعکس است. آن محبوبیت تبدیل به تنفر میشود. محبوب شدن در قلوب مردم از باب حب ذات است و یکی از شؤونِ این دوست داشتن، این است که انسان کاری بکند که نزد مردم محبوب شود. به نفس انسان بر میگردد؛ ولی نمیشود آن را انکار کرد. حضرت حق میفرماید: راهش ایمان است. در سوره مبارکه مریم آیه 96 میفرماید: (إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا). تو اهل ایمان باش؛ منِ خدا محبتت را در قلب دیگران قرار میدهم.
کسانی که امام حسین را کشتند ایشان را میشناختند. کسانی که امام حسین را کشتند محبت به امام حسین داشتند. این حرف، داستان نیست. واقعیت است. امام حسین یک دختری در واقعه کربلا داشتند که به فاطمه صغری معروف بود. فرمود وقتی پدرم شهید شد من سنّم کم بود. در پایم خلخالی از طلا بود. این رجالهها به ما حمله کردند. یک شخصی آمد و خلخال را از پای من در آورد و گریه میکرد. به او گفتم: چرا گریه میکنی؟ گفت: چرا گریه نکنم؟ من خلخال از پای دختر رسول خدا در میآورم. یعنی من میفهمم شما چه کسی هستید و این محبت را دارم و برای همین است که گریه میکنم. میفرمایند: به او گفتم: پس خلخال از پایم نکش. گفت: نمیشود. اگر من در نیاورم یک شخص دیگری میآید و این کار را میکند.
دشمنترین دشمن رسول خدا، ابو جهل بود. او میدانست که پیامبر راست میگوید. به پیامبر ارادت داشت؛ اما از باب لجبازی در مقابل پیامبر ایستاده بود. میگفت: نمیشود ریاست طایفه قریش را فرزندی از فرزندان عبد مناف داشته باشد؛ وگرنه من میدانم که او راست میگوید. شقاوت بالاتر از این؟ خداوند محبت پیامبر و آل پیامبر را در قلوب مردم قرار میدهد. این محبت هست.
فایده پنجم: مشمول مغفرت الهی شدن؛ در سوره مبارکه فاطر آیه 7 میفرماید: (وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبيرٌ). من راجع به مغفرت مکرراً صحبت کردهام. گاهی از شخص یک گناه صادر میشود. راه جبرانش تؤبه است. آن گناهی که صادر میشود یک اثری دارد که راه جبرانش مغفرت است. این برای اهل ایمان است. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ. این دعا برای اثر گناه است. این چه زمانی از بین میرود؟ زمانی که مغفرت الهی شامل حال شخص شود. این برای اهل ایمان است.
فایده ششم: ورود به بهشت؛ میخواهید به بهشت بروید یا نمیخواهید؟ تیر خلاص است. همه ما دلمان میخواهد به بهشت برویم. در سوره مبارکه بقره آیه شریفه 82 میفرماید: (وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُونَ) یعنی: کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند، یاوران بهشت هستند. بهشت هم مترتب بر ایمان است. پس باید از خودتان سؤال کنید که مؤمن کیست.
فایده هفتم: نجات پیدا کردن از زیان بزرگ؛ در سوره مبارکه عصر آیات 1 تا 3 میفرماید: (وَ الْعَصْرِ 1) (إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ 2) یعنی: حقیقتِ انسان در خسران است. (إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ 3) یعنی: مگر اینکه اهل ایمان شده باشد. راه نجات از خسران، ایمان است، نه اینکه بگویید ما را ناامید نکنید. کسی شما را ناامید نمیکند. خیالتان راحت باشد. راهکار ارائه میدهم.
فایده هشتم: حیات طیبة؛ حیات طیبه یعنی زندگیای که خدا دوست دارد. یک زندگیای را اجتماع برای شما تعریف میکند. یک زندگیای را تمایلات شما بر شما تحمیل میکند. یک زندگیای را خداوند برای شما ترسیم میکند. به آن زندگیای که خدا ترسیم میکند میگویند حیات طیبه. بین خودت و اجتماع و خدا چه کسی باید برای شما انتخاب کند؟ معلوم است که خدا. البته به حسب شعار را عرض میکنم. واقعیتش که این نیست. ما خدا را هم داریم در حالی که انبیاء آمدند تا بگویند فقط خدا را داشته باشید و غیر خدا را رها کنید. جامعه آشفته و نیمبند اسلامیِ ما به سوی تجملات و اشرافیگری پیش میرود. دلیلش این است که میگویند نباید از اجتماع عقب ماند. این را جامعه برای شما تعریف کرده است. یک نفر هم در دل این زندگی میگوید: من به جنگل میروم. مو بلند میکند و ... او هم خودش زندگیاش را انتخاب کرده است. حیات طیبه آن زندگیای است که خداوند انتخاب کرده باشد.
در سوره مبارکه نحل آیه 97 میفرماید: (مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ). ما یک حیات پاک که خودمان دوست داریم به او میدهیم. خودمان به او میدهیم. ما به او میدهیم منتها به اهل ایمان.
فایده نهم: سرپرستی خدا؛ در عالم دو سرپرست وجود دارد؛ یکی خدا و یکی شیطان. حزب الله و حزب الشیطان. مهم است که انسان تحت سرپرستی چه کسی باشد. مؤمنین تحت سرپرستی حضرت حق هستند. در سوره مبارکه بقره آیات 256 و 257 میفرماید: (فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللهُ سَميعٌ عَليمٌ 256) (اللهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ ... 257). سرپرستی خدا برای کسی است که ایمان دارد. این هم یکی از منافع اهل ایمان است.
فایده دهم: خداوند، یاور اهل ایمان است؛ این آیه بسیار عالی است. بسیار عالی است. به همین آیه دلخوش هستیم اگر جزء مصادیقش باشیم. در سوره مبارکه محمد آیه 11 میفرماید: (ذلِكَ بِأَنَّ اللهَ مَوْلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرينَ لا مَوْلى لَهُمْ) یعنی: کافران، کسی را ندارند که از آنها حمایت کند؛ ولی اهل ایمان یاور دارند.
فایده یازدهم: خداوند از اهل ایمان دفاع میکند؛ خود خدا وسط میآید. در سوره مبارکه حج آیه 38 میفرماید: (إِنَّ اللهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ). نشستهاند و از شرق و غرب برای تو نقشه میکشند. خداوند به چشم به هم زدن، همه آنها را خنثی میکند. شرطش ایمان است.
فایده دوازدهم: آرامش؛ به دنبال آرامش هستید؟ به دنبال اطمینان هستید؟ مدیتیشن به شما کمک نمیکند. یوگا هم به شما کمک نمیکند. در سوره مبارکه فتح آیه 4 میفرماید: (هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ في قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ) یعنی: آن سکون و آرامش را باید خدا بدهد و آن را در قلوب اهل ایمان میدهد. تمام اضطرابهای یک جامعه به خاطر دور بودن از خدا است. این هم از منافع ایمان است. در سوره مبارکه رعد آیه 28 میفرماید: (الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللهِ أَلا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبٌ). اطمینان فقط برای اهل ایمان است. کسانی که ایمان آورده باشند با ذکر خدا، اطمینان پیدا میکنند.
فایده سیزدهم: موهبتهای دنیوی؛ اگر خدا بخواهد به کسی موهبتهای دنیوی را بدهد شامل حال اهل ایمان میکند. در سوره مبارکه اعراف آیه 96 میفرماید: (وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ) یعنی: اگر جماعتها ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، خداوند برکات آسمان و زمین را بر آنها همواره قرار میدهد. شرطش ایمان است.
فایده چهاردهم: خروج از ظلمت؛ خداوند علی اعلا، اهل ایمان را از ظلمت خارج میکند. این هم یکی از منافع ایمان است. در سوره مبارکه بقره آیه 257 میفرماید: (اللهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ).
فایده پانزدهم: پوشیده شدن بدیهای اشخاص به واسطه ایمان؛ در سوره مبارکه عنکبوت آیه 7 میفرماید: (وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُونَ). خدا بدی-های اهل ایمان را میپوشاند.
فایده شانزدهم: مقیاس برتری؛ مقیاس برتری بین انسانها از دیدگاه خداوند، ایمان است. در سوره مبارکه تؤبه آیه 19 میفرماید: (أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللهِ) یعنی: فکر میکنید این دو منصب با ایمان به خدا برابر است که هر کسی این دو منصب را به داشت به او اعتنا کنیم؟ نخیر اینطور نیست.
فایده هفدهم: حکومت در روی زمین؛ حکومت در روی زمین مربوط به اهل ایمان است. در سوره مبارکه نور آیه 55 میفرماید: (وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ). اهل ایمان جانشین هستند. چشمانداز برای اهل ایمان است. برای کسانی است که ایمان بیاورند.
فایده هجدهم: بهترینِ مردم بودن؛ از نظر قرآن کریم، بهترینِ مردمان، اهل ایمان هستند. در سوره مبارکه بینه آیه 7 میفرماید: (إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ). اینها بهترین مردمان هستند.
فایده نوزدهم: مورد هدایت الهی قرار گرفتن؛ در سوره مبارکه یونس آیه 9 میفرماید: (إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْديهِمْ رَبُّهُمْ بِإيمانِهِمْ). اینها به واسطه ایمانی که آوردهاند هدایت میشوند.
فایده بیستم: در زمره صالحان بودن؛ در سوره مبارکه عنکبوت آیه 9 میفرماید: (وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحينَ). در زمره صالحان بودن، همان چیزی بود که جناب یوسف از خداوند تقاضا کرد. کسی که اهل ایمان باشد در رسیدن به صالحین با جناب یوسف برابر است. این مقام برای اهل ایمان است.
این بیست مورد، تمام منافعی است که حضرت حق در قرآن برای ایمان قرار داده است. بنابراین جا دارد از خودمان سؤال کنیم: «مؤمن کیست؟». این منافعی را که برای اهل ایمان بیان کردهاند برای کیست؟ برای ما نمازخوانها؟ ما واقعاً در زمره صالحین هستیم که جناب یوسف این تقاضا را از خدا دارد؟ باید فهمید اهل ایمان چه کسانی هستند. بیست منفعت از منافع قرآن که بر ایمان مترتب است را بیان کردم. باید بیان کنیم که ایمان، یک مقوله فرآیندی است. باید چند مؤلفه در کنار هم قرار بگیرند تا ایمان صدق کند. اگر خدا عنایت کرده باشد این را فردا بیان خواهیم کرد.
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلَامُ اللهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَولَادِ الحُسَینِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللهِ».