بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
ما میخواستیم در یک زمینه دیگری صحبت کنیم ولی مجبور شدیم این حدیث را توضیح بدهیم تا برسیم به آنجایی که میخواهیم. بحث ما در این بود که سب جایز نیست. اهل بیت پیامبر و خود پیامبر سلام الله علیهم اجمعین فرمودند: ما خوشمان نمیآید دشمنان را هم سب کنید. بعد بحثی مطرح شد که اگر سب جایز نیست و سب دشمنان را هم روا نمیدانند پس بحث برائت چه میشود؟ بحث تبری چه میشود؟ برای اینکه تبری را توضیح بدهیم که واجب است و باید اتفاق بیفتد و ربطی به مقوله سب ندارد مجبور شدیم که توضیح بدهیم جایگاه تبری در دین کجا است. حدیثی را از ساحت امام باقر و شبیه آن را از ساحت امام صادق خواندیم که فرمودند: دینی را که خدا نسبت به آن راضی است و باید به آن تدین پیدا کرد نُه رکن دارد. ارکان مختلفش را شمردیم. دیروز راجع به ورع صحبت کردیم. همان مقولهای که در جامعه ما پیدا نمیشود. امروز راجع به جزء دیگری از آن دینی که خدا بدان راضی است و امام ما و پیامبر ما نسبت به آن دین، تدین دارند صحبت میکنیم.
اجزاء این دین را بیان کردیم که اولا توحید بود با علامت خاص خودش. رسالت پیغمبر بود با علامت خاص خودش. اقرار به آنچه که پیامبر آورده است از ناحیه خدا است. بعد تولی است و بعد تبری. آنگاه تسلیم است و ورع. یک مورد را هم جا انداختیم. همه ما آن را بلد هستیم ولی به آن عمل نمیکنیم. تواضع. تواضع از ارکان دین است. تواضع کردن از ارکان دین است. تواضع نسبت به خدا یعنی اطاعت و عبادت خدا. این همان کاری است که شیطان انجام نداد. وقتی به او گفتند سجده کن سر باز زد و تکبر کرد. پس تواضع در مقابل خدا به این معنا نیست که دست روی سینه بگذاریم و قربان صدقه او برویم. تواضع در مقابل خدا یعنی بندگی و اطاعت کردن، یعنی همان کاری که شیطان انجام نداد. تواضع در مقابل خلق خدا یعنی خود را نسبت به آن-ها کوچکتر بشمریم. این کار، یک کار عملیاتی است. یعنی باید آن را انجام داد. به عنوان علامت تواضع، این خصلت را شمردهاند که کسی اول سلام کند. کسی که تواضع دارد منتظر نمیشود تا به او سلام کنند؛ هر کسی که باشد. چه آیت الله العظمی باشد و چه اول شخصیت بازار باشد و یا سردار است و یا امیر است و ... هر کسی که هست و در هر موقعیتی که هست سلام میکند. انسان متواضع در مجالس که وارد میشود همان دم در مینشیند و دنبال این نیست که او را به بالای جلسه ببرند. اینها علائم آدم متواضع است.
شما همه چیز را بلد هستید. اگر بلد نباشد که خسر الدنیا و الآخرة هستید. چهل سال پای منبر بودهاید. بلد هستید و دانشش را دارید. منتها عمل نمیکنید. این مورد مهم است. همه ما میدانیم دروغ بد است. چه کسی است که نداند دروغ بد است. اگر الان از شما بخواهند که راجع به دروغ صحبت کنید بدون مطالعه می-توانید ده دقیقه در این رابطه صحبت کنید ولی جامعه مبتلا به دروغ است. یعنی دانش وجود دارد و عمل و کنش، وجود ندارد. دلیلش را هم که میدانید که چیست؟ چرا ما علمش را داریم ولی عملش را انجام نمی-دهیم؟ چون باور نداریم. مشکل همین است. مشکل در ایمان است. همه بحث در ایمان است. شما میدانید وقتی دکتر میروید و دکتر به شما میگوید این دارو را بخور تا خوب شوی. شما هم میخورید و خوب می-شوید. اما وقتی مقولههای دینی گفته میشود خوب و خوشایند است و با فطرت آدم سازگار است منتها به باور نمیرسد. مشکل همین جا است.
پس تواضع را هم توضیح دادیم. همه اهل تواضع هستند. اصلا و ابدا اینطور نیست که بخواهند جواب سلام کسی را بدهند. مثل رسول گرامی هستند و پیشدستی میکنند و اول سلام میکنند و برای آنها فرقی نمی-کند که طرف مقابلشان بزرگتر باشد یا کوچکتر. این تنها واجبی بود که پیامبر انجام نمیداد؛ بلکه مستحب آن را انجام میداد. جواب سلام واجب است ولی همیشه مستجب را انجام میداد و سلام میکرد. پیغمبر ما چون بزرگوار بود این مورد را هم رعایت میکرد. نکند شما اول سلام میکنید ولی فقط به خانمهای جوان. پیامبر به زنان جوان سلام نمیکرد. در این مورد حواسشان جمع بود. بی حرمتی به بانوان محترم نیست بلکه جلوگیری از یک مفسده است. اگر مفسده نداشت سلام میکنیم. نکند از فردا به تمام بانوان سلام کنید چون علامت تواضع است. به پیرمردها سلام کنید.
آخرین رکن از دین، اِنتِظارُ قَائِمِنَا است. امام باقر و امام صادق میفرمایند رکن دین، انتظار امام زمان است. در اینکه تفسیر انتظار چیست و منتظر به چه کسی میگویند؟ باید منتظر باشید تا بعدا بحث کنیم. الان فقط یک اجمال را میگویم و یک گلایه امام زمان را بیان میکنیم. این گلایه را با یک لحن شدید بیان کردهاند. وجود نازنین امام عصر علیه السلام یک توقیعی صادر کردند به شرف جناب محمد ابن علی ابن هلال کرخی. برای ایشان، توقیع صادر شد و امام با این شخصیت درد دل کردهاند. فرمودهاند: يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ! قَدْ آذَانَا جُهَلَاءُ الشِّيعَةِ وَ حُمَقَاؤُهُمْ وَ مَنْ دِينُهُ جَنَاحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ آقای محمد ابن علی! ما را اذیت میکنند. چه کسانی؟ نادان-های شیعه و احمقهای شیعه ما را اذیت میکنند. نکند من نادان شیعه باشم که امامم را اذیت میکنم؟ بعد میفرماید اینها چه کسانی هستند. میفرماید: اینها کسانی هستند که ارزش بال پشه از دینداری آنها بیشتر است. این برای بهاییها و یهودیها نیست. این برای کسانی است که منتسب به اهل بیت هستند. ولی امام به آنها نمیگوید مستضعف؛ بلکه میگوید نادان. میفرماید من از ناحیه نادانهای شیعه اذیت می-شوم. اینهایی که نماز میخوانند و روزه میگیرند و تدین دارند ولی ارزش بال پشه از دینداری اینها بیشتر است. نکند که ما جزء اینها باشیم؟ امام زمان از ما ناراحت است و ما هم برایمان مهم نیست و فقط میگوییم پسر فاطمه فدای تو بشوم.
اینها کسانی هستند که کمترین اطلاع را از معارف دینی ندارند. اینها کسانی هستند که معارف دین را باور ندارند و جدی نمیگیرند. اصلا جدی نمیگیرند. اینها کسانی هستند که چهل سال است زندگیشان از نظر دینی به یک شکل و منوال است. چهل سال پیش هم که نماز میخواندند به سختی میخواندند و الان هم به سختی میخوانند. هنوز عاشق نشدهاند. هنوز اعمال عبادی برای اینها تکلیف است و کار سختی است. اینها در چهل سال و پنجاه سالی که سن بلوغشان است هیچ لذتی از دین نبردهاند. فقط یک سری اعمالی را انجام دادهاند که به جهنم نروند و شاید هم نروند. امام از این خوشش نمیآید و تعبیر به مستضعف نمیکند. چون اگر تعبیر به مستضعف میکرد نمیگفت من را اذیت میکنند. مستضعف نمیفهمد. امام میگوید جاهلان و نادانان. یعنی میتوانند بفهمند ولی نمیفهمند. اینها کسانی هستند که امام تعیین میکند. خطرناک است. اینها در دینداری مانند ماهی هستند. سُر هستند و یک فرقی با ماهی دارند و آن اینکه هر جایی که بخواهند سُر میخورند.
انتظار چه مقولهای است؟ در روایات آمده است: اَفضَلُ جِهَادِ اُمَّتی اِنتِظَارُ الفَرَجِ یعنی برترین جهاد امت منِ پیغمبر آخر، انتظار فرج است. ما یک جهاد اصغر داریم که باید جان را کف دست گذاشت و در میدان جنگ در مقابل دشمن ایستاد و یا کشت و یا کشته شد. تازه اسم این کار جهاد اصغر است. اینکه با جانت بازی میکنی را جهاد اصغر نامیدهاند. چون در راه خدا است و در راه او، چیزی ارزش ندارد. یک مرتبه جهاد هم هست که از این مهمتر است که رذائل اخلاقی را از خودت دور میکنی و به فضائل اخلاقی متصف میشوی که جهاد اکبر است. همان تهذیب نفس و سلوک عملی.
پدر مرحوم علامه مجلسی، جناب محمد تقی مجلسی فرمودند: من در چهل سال روحانیتم، دو هزار طلبه تربیت کردم. مرحوم مجلسی مربوط به دوره صفویه است. فرمود: من در چهل سال روحانیتم، دو هزار طلبه تربیت کردم. فقه را به آنها آموختم، اصول را به آنها آموختم، معارف دین را به آنها آموختم، دانش را به آن-ها انتقال دادم؛ ولی در این چهل سال به اندازه انگشتهای دو دست، افرادی برای تهذیب نفس سراغ من نیامدند. الان که فاتحه را باید خواند. او که در آن زمان بوده است میگویند نیامدند. الان که خبری نیست. تهذیب نفس، کار سختی است. اسمش را جهاد اکبر گذاشتهاند.
پیامبر نه به آن جهاد و نه به این جهاد کاری ندارند. میفرماید جهاد افضل و برتر و آن جهادی که عیارش بالاتر است انتظار فرج است. انتظار فرج، جهاد است. جهاد با پا روی پا انداختن حاصل نمیشود. جهاد با اینکه بگوییم إن شاء الله آقا میآید و کارها درست میشود صورت نمیگیرد. این زبانحال شیعیان است. رفع تکلیف میکنیم از خودمان. یک نفر دیگر باید بیاید و مشکلات را حل کند. من در حل مشکل اصلا قدمی برنمیدارم. اصلا به من چه مربوط است؟ خودشان دین را آوردهاند، خودشان هم آن را اداره کنند و خودشان هم آن را نجات بدهند. من فقط باید نماز بخوانم که میخوانم. بقیه زحمات با خودشان است. تقریبا هم همینطور بوده است. اگر بخواهیم سر حرف را باز کنیم یک عده ناراحت میشوند. الان حوصله ندارم به کسی بربخورد. اگر مطلبی در راه رضای خدا به کسی بربخورد من مقصر نیستم. چون در روز قیامت به من میگویند تو که میدانستی چرا به او نگفتی؟ من حرف شخصی با کسی ندارم الحمد لله. حرف دین را میگویم. این چند روز را هم با هم دوست باشیم تا سال بعد.
انتظار، جهاد است. با پا روی پا انداختن حاصل نمیشود. اینکه بگویی یک نفر دیگر میآید و درست می-کند نیست. اگر تفکر شما این باشد، دینداری شما درست نیست. چون یکی از ارکان را نداری.
انسان چگونه میتواند منتظر امام باشد؟ آقایان علما میگویند انتظار در پی چهار مقدمه حاصل میشود. باید چهار اتفاق رخ دهد تا شما منتظر بوده باشید. میدانید که معنای انتظار چیست؟ انتظار یعنی منتظر وقوع حادثهای در آینده بودن. پس نسبت به آنچه که در حال اتفاق میافتد و یا در گذشته اتفاق افتاده است انتظاری وجود ندارد. اما آنچه که در آینده اتفاق میافتد باید چهار مقدمه داشته باشد تا به ما منتظر بگویند و برویم سراغ تکالیفمان:
1. نسبت به آنچه که میگویند یقین داشته باشیم. نسبت به آن حادثهای که قرار است اتفاق بیفتد یقین داشته باشیم. کمترین تردید را اگر داشته باشیم منتظر نیستیم. یقین یعنی اعتقاد صد در صد. داریم یا نداریم؟ نداریم. الان میگویم چرا نداریم، الان میگویم چرا نداریم، الان میگویم چرا نداریم. به ما گفتهاند امام زمان میآید. ما یقین صد درصدی داریم؟ نداریم. چرا؟ روایت این را میگوید. من از خودم حرفی نمی-زنم. خوشحالم از این موضوع. من از صراط به راحتی رد میشوم. میگویند این حرفهایی را که زدی از کجا آوردی؟ میگویم از روایت بود. هر چه میگویم از محمد و آل محمد است. آنها که حرف خلاف نمیزنند.
ما منتظر هستیم؟ باید ببینیم روایت چه میگوید. ما نسبت به آن حادثهای که در آینده اتفاق میافتد تردید نداریم؟ باید ببینیم روایت چه میگوید. اصلا یکی از حکمتهای غیبت همین است که این تردید را برطرف کنند. متاسفانه تردید را برطرف نمیکنند بلکه مرددها را کنار میگذارند. امام باقر علیه السلام میفرماید غیبت طول میکشد. راوی پرسید چرا؟ حضرت فرمود: تا مردم را غربال کنند. دوباره مردم را غربال کنند. دوباره مردم را غربال کنند. یعنی آدمها را سه بار غربال میکنند. سابقا در تهران یک نانی بود که میگفتند نان سه اَلَکه. یعنی آرد آن را سه بار الک میکردهاند. الان که معلوم نیست چه میکنند. به الک نمیرسد. امام میفرماید شیعیان را در الک میریزند و سه بار الک میکنند. سه بار.
در برخی از روایات بیان مبارکشان این است که این غیبت به قدری طول میکشد که عده زیادی از معتقدین به امام زمان، از ایشان برمیگردند.کسانی که یا ابن الحسن میگفتند برمیگردند. میگویند اگر میخواست بیاید و آمدنی بود تا الان آمده بود. اینها گروه اول هستند. گروه دوم میگویند ما میدانیم مرده است. گروه سومی هستند که برای امام زمان ختم میگیرند. از بهاییها حرف نمیزنند. از معتقدین به امامت حضرت گفتهاند. به همین خاطر امام صادق علیه السلام میفرماید: إِنَّ الثَّابِتِينَ عَلَى الْقَوْلِ بِهِ فِي زَمَانِ غَيْبَتِهِ لَأَعَزُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الْأَحْمَرِ آنهایی که در دوره غیبت او بر امامتش ثابت هستند از گوگرد سرخ کمیابتر هستند. عرب برای مثال زدن به شیء کمیاب که پیدا نمیشود میگوید کبریت احمر. وقتی میگوید فلان چیز مثل کبریت احمر است یعنی اینکه پیداشدنی نیست. بعد امام میفرماید: در دوران غیبت امام عصر، این غیبت به قدری طول می-کشد که قائلین به امامت او از کبریت احمر، کمیابتر هستند. الان همه ما میگوییم یا ابن الحسن. بهترین تعبیر در این زمینه، تعبیر پدر من بود. میفرمود: الان دوره نان و حلوای علی است. علی که میگویی همه به-به و چهچه میکنند. ولی علی گفتن سیلی خوردن هم دارد. آنجا چه کسی پای علی میایستد؟
اولین مقدمه این است که شما نسبت به آنچه که قرار است اتفاق بیفتد تردید نداشته باشید. الان ممکن است ما تردید نداشته باشیم. هنوز ما را امتحان نکردهاند. خودمان فکر میکنیم که تردید نداریم. یکی از مشکلات همین است که خودمان فکر میکنیم تردید نداریم ولی سر امتحان که برسد ممکن است تردید پیدا کنیم. خیلیها سُر خوردهاند. لذا به ما دستور میدهند که در این زمان، دعاهای وارده و مأثوره را بخوانیم. دعای غریق را باید بخوانیم چون عده زیادی غرق میشوند. شما بخوانید و از خدا بخواهید که شما را حفظ کند.
2. دومین چیزی که به عنوان مقدمه وجود دارد این است که آن چیزی که در وقوع تردید ندارید را نزدیک بدانید. ممکن است بگویید امام میآید. حتما میآید ولی صد سال دیگر میآید. من که پنجاه ساله هستم و خیلی هم عمر کنم سی سال دیگر است. پس من او را نمیبینم. خود بنده یکی از کسانی هستم که میگویم امام زمان حالا حالا نمیآید. بر اساس موازین فعلا نمیآید. موازین را که وسط میآوری میبینی ما مردم در آن سطحی که اهل بیت میخواهند نیستیم؛ لذا او نمیآید. بحثش را در باب تسلیم عرض کردهام. ولی من از طرف دیگر به این روایت هم اعتقاد دارم که خداوند کار مصلحش را در یک شب اصلاح میکند و ظرف یک شب همه آن فرایندی که لازم است اتفاق بیفتد را به سرانجام میرساند. من این اعتقاد را دارم و او را نزدیک می-دانم. به همین دلیل است که صبح جمعه، دعای ندبه میخوانم. شما هم همینطور هستید إن شاء الله. چون ممکن است بیاید.
بنابراین یقین داریم که این حادثه اتفاق میافتد و یقین هم داریم که این حادثه نزدیک است. مورد سوم و چهارم را إن شاء الله فردا عرض خواهم کرد. اگر این چهار مقدمه اتفاق بیفتد تازه ما در حالت انتظار به سر میبریم. آن وقت است که تازه صد و پنجاه تکلیف داریم که تمام سیزده نوروز هم اگر بخواهید بنویسید نوشتنی نیست. چون نوشتنی نیست. عمل کردنی است. باید در طول عمر به آن عمل کرد. آن وقت است که منتظر خواهیم بود. ولی اول باید حال انتظار را ایجاد کرد. حال انتظار داریم یا نداریم؟ واقعا یا ما منتظر هستیم یا حال منتظرین را نمیدانیم که چیست. بنابراین چهار مقدمه در کار است که دو مورد را گفتیم. این مقدمهها حال انتظار را به وجود میآورند. حال انتظار که پیش بیاید صد و پنجاه تکلیف خواهیم داشت. باید بپرسید آن صد و پنجاه تکلیف چیست. تکلیف چیست.
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَولَادِ الحُسَینِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ