بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
آخرین مؤلفهای که از دین مقبول و دین مرضی حضرت حق و دینی که ائمه سلام الله علیهم اجمعین به ما معرفی میکنند و اجزاء آن را بیان کردهاند، انتظار فرج است. امام صادق علیه السلام میفرماید: و اِنتِظَارُ قَائِمِنَا یعنی انتظار فرج، یکی از ارکان دین است. نه اینکه در آینده جزء دین خواهد شد بلکه از زمان خود امام صادق جزء دین است. نه فقط از زمان امام صادق که از زمان خود حضرت ختمیمرتبت جزء دین است. مسأله فرج امام عصر علیه السلام در منشور رسالت مورد اشاره قرار گرفته است. یعنی زمانی که در غدیر خم از مردم برای وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت میگرفتند، بحث امام زمان و غیبت و انتظار فرج ایشان به عنوان منشور مطرح شد و در طول بیست و سه رسالت، دائما از فرج امام زمان صحبت شد. این فرمایش پیغمبر است که فرمودهاند: أَفضَلُ العِبَادَةِ إِنتِظَارُ الفَرَجِ. نه اینکه بعدا عبادت میشود بلکه الان هم اگر کسی بخواهد بندگی خدا را داشته باشد، برترین بندگی خدا، منتظر امام عصر بودن است. از زمان رسالت مطرح است.
انتظار یک مقدمه دارد. تا آن مقدمه حاصل نشود اساسا مقوله انتظار پیش نمیآید. از آن مقدمات چهارگانه، دو مورد را عرض کردیم. مقدمه اول این بود که آن چیزی را که شما متوقع اتفاق افتادنش هستید قطعی بدانید و به آن جزم داشته باشید و در وقع آن، تردید نداشته باشید. دیروز هم عرض کردم غیبت امام زمان علیه السلام به قدری طول میکشد تا کسانی که قائل به امامت او هستند و نیمه شعبان چراغانی میکردند و پیاده به کربلا میرفتند و کسانی که نیمه شعبان را روزه میگرفته و احیاء میگرفتهاند از امامت او دست برمیدارند. میگویند اگر بنا بود بیاید تا الان آمده بود. یک عده فراتر میروند و میگویند او مرده است و ما خبر داریم که در فلان وادی مرده است. یک عده فراتر میروند و برای او ختم میگیرند. بنابراین این امر قطعی برای بعضی-ها قطعی باقی نمیماند.
دومین مقدمهای که باید اتفاق بیفتد این است که این مسالهای را که انتظار داری اتفاق بیفتد و قطعی است را باید نزدیک بدانی. یعنی «شاید این جمعه بیاید، شاید». باید به همین نزدیکی باشد و ما آماده برای این جمعه باید باشیم. نه اینکه إن شاء الله امام زمان در یک جمعهای خواهد آمد و معلوم نیست عمر من کفاف بدهد یا نه. اگر من این مساله را در دوران عمر خودم ندانم اصلا منتظر امام زمان علیه السلام نخواهم بود. نباید بگویم میآید و خوشا به حال کسانی که او را میبینند.
سومین مقدمهای که باید اتفاق بیفتد ترکیبی است. یکی اینکه از وضع موجود ناراضی هستیم و دوم اینکه وضعی که قرار است اتفاق بیفتد خوشحالکننده و دوستداشتنی است. وضع موجود قطعا ناراضیکننده است و هیچ رضایتی از وضع موجود نداریم. تازه ما شاید یکی از بهترینها باشیم. ولی مسلما آنچه که باید باشد نیست و رضایتی هم وجود ندارد. این بحث، یک بحث اعتقادی است نه بحث سیاسی که به دولتها یا به کسی برگردد. وضع موجود نسبت به آنچه که در دوره امام عصر علیه السلام اتفاق میافتد اصلا رضایتبخش نیست. سه مقوله را بیان میکنم:
1. در دوره ظهور امام زمان آنقدر برکات آسمان و زمین هست که کشاورزان، کشت میکنند و برداشت می-کنند و جنسشان را به بازار میآورند و میفروشند. باقیمانده جنسشان را که میخواهند انفاق بکنند کسی نیست که بگیرد. میگویند بیایید بردارید و ببرید ولی هیچ کسی نمیآید و همه میگویند خودمان داریم. الان یک پرس غذا که میخواهند بدهند ... بقیهاش را نمیگویم. از عسل شیرینتر، سرکه مفت است. میگوید برای خیرات نیست. فقط بیایید ببرید که خراب نشود. هیچ کس نیست که ببرد. هیچ فقیری نیست که ببرد. مثل الان که هیچ فقیری نیست که ناله نکند. این، وضع کشاورزی در دوره ظهور است.
2. در دوره ظهور امام زمان، یکی از خصیصههای ایشان این است که بیت المال را به مساوات تقسیم می-کند؛ به نحوی که خزانهدار امام بین جماعت میگوید کسانی مانده که نگرفته باشد؟ هیچ کسی بلند نمی-شود. در روایت میگوید یک نفر بلند میشود و میگوید به من بدهید. او را نزد امام میبرند. میگویند این شخص ادعا کرده است که به من نرسیده است. حضرت میفرمایند به او بدهید. بیت المال را به روی او باز میکنند و میگویند هر چقدر میخواهی بردار. این شخص مبلغی برمیدارد. یک قدری که میگذرد میگوید عجب اشتباهی کردم. چرا من این کار را کردم؟ من که احتیاجی ندارم. من که دارم. پشیمان میشود. برمی-گردد که این پول را به بیت المال بدهد. ولی از او نمیپذیرند و میگویند چیزی را که دادهایم نمیگیریم. این، وضع مالی دوره ظهور است. الان بدون اینکه خبر بدهند آش را با جایش میبرند. رقمها عجیب شده است. یک زمانی میگفتند فلانی یک میلیون تومان پول دارد. میلیونر میگفتند. این یعنی اینکه چند میلیون تومان پول دارد. سن آن شخص را که نگاه میکردی میدیدی پیرمرد است. ولی الان سی ساله است و چند میلیارد برداشته است. چند ده میلیارد برداشته است و چهل ساله است.
3. در دوره ظهور، عقل انسانها کامل میشود. متأسفانه یکی از معضلات امروز ما، مطالبات مردم است. شما در تلویزیون، مصاحبههای مردم را گوش میکنید. همه اعتراضشان این است که یک قدری حقوق بازنشستگی بالا برود و اجارهها پایین برود. مشکل بیکاری حل شود. آلودگی هوا و ترافیک و دریاچه ارومیه و جنگلها و ... هر چه که میگویند در مورد زندگی روزمرهشان است. من تا به حال ندیدهام که مردم به آن خبرنگار بگویند یکی از مشکلات جامعه ما این است که ما انسان کامل دور و برمان نمیبینیم. تا به حال شما شنیدهاید؟ من نشنیدهام. در مصاحبههای تلویزیونی مردم اصلا مطالبه کمال و کمالطلبی ندارند. ولی یکی از مزیتهای دوره امام عصر علیه السلام، کمال عقل است. همه انسانها عاقل هستند. چه لذتی دارند زندگی در بین عاقلها. اگر من کامل نباشم در بین آنها خندهدار میشوم و به من میخندند. همه کامل و عاقل هستند. چقدر زندگی در آن دوران خوب است.
یک رگه از آن حالت در این زمان وجود ندارد. در هر سه زمینهای که گفتم حتی یک رگه هم در این زمان پیدا نمیشود. آن مقطع، یک مقطع دوستداشتنی است. من باید بدانم در دوران ظهور امام عصر چه اتفاقی قرار است بیفتد. متأسفانه دشمن همیشه به شما گفته است که میآید و جنگ میکند. سابقا گردن را میبوسیدند و میگفتند جای شمشیر حضرت است. با افتخار هم میبوسیدند. اگر حضرت شمشیر بزند که تو کافر هستی و کافر بوسیدن ندارد. اینها، توطئه علیه امام است. او نمیآید تا شمشیر زند که شمشیر بزند که جهانگشایی کند. او مغول نیست. او میآید تا انسان کامل درست کند. انسان کامل، یک مقوله فرهنگی است. سیره حکومتی امام عصر علیه السلام سیره حکومتی جد بزرگوارش است. پیغمبر یک جنگ ابتدایی انجام نداد. امام زمان هم یک جنگ ابتدایی انجام نمیدهد. پیغمبر در طول بیست و سه از عمر مبارکش، بیشترین پیشرفت را داشت. ببینید سیره او چیست. امام زمان هم در طول دوره کوتاه حکومتشان، همان سیره را دارد و بیشترین پیشرفت را دارد. بیشترین پیشرفت یعنی حاکمیت عدل در تمام جهان. این همان چیزی است که او درست میکند.
چهارمین مقدمه که باید در ما ایجاد بشود این است که آن آدمی که این مساله را درست میکند چقدر دوستداشتنی است. محبت به امام عصر علیه السلام باید داشت. من باید آن آقا را دوست داشته باشم. اقوام مختلف به حدی آن آقا را دوست دارند که هر کسی او را به خودش نسبت میدهد. زرتشتیها میگویند از ما است. یهودیها میگویند از ما است. مسیحیها میگویند از ما است. بوداییها میگویند از ما است. او دوستداشتنی است. همه میخواهند آن موجود خیر محض را به خودشان نسبت بدهند چون دوست-داشتنی است ولی وجود نازنین حضرت ختمیمرتبت فرمود رَجُلٌ مِن أَهلِ بَیتِی یعنی او از خاندان من است. باید او را دوست داشت.
تا زمانی که این چهار مقدمه وجود نداشته باشد حالت انتظار اتفاق نمیافتد. وضع موجود ناامیدکننده است. وضع ایجادشده بسیار عالی است. استقرار عدالت است. این، چیزی است که در دوره امیرالمؤمنین هم اتفاق نیفتاد. در دوره امیر المؤمنین، حاکم عادل بود. حاکم، عادل بود. موازین عدالت را میشناخت ولی نتوانست عدالت را مستقر کند. سه جنگ در مقابلش بود و در نهایت هم او را کشتند. چون مردم عدالتپذیر نبودند. ولی در دوره امام عصر علیه السلام مردم عدالتپذیر هستند. یعنی همه به حقشان راضی هستند. زندگی در بین این آدمهایی که اهل قناعت هستند چه لذتی دارد. حرص و ولع وجود ندارد و هر چه که حضرت بگویند گوش میکنند. مردم، مردم خوبی خواهند بود. خوشا به سعادت آن مردم. خوشا به سعادت آن مردم. این چهار مقدمه باید اتفاق بیفتد تا انتظار اتفاق افتاده باشد. تا نشود نمیآید. این چهار ویژگی که آمد انتظار در شما ایجاد میشود.
انتظار سه نوع تکلیف ایجاد میکند. شما یک تکلیف دارید نسبت به امام عصر علیه السلام. یک تکلیف دارید نسبت به خودتان. یک تکلیف هم دارید نسبت به جامعه. تکلیف نسبت به امام عصر، طایفهای است. نسبت به خودتان این است که باید آدم شوید و تهذیب کنید. کسی که در مسیر سلوک قرار میگیرد و تهذیب میکند یعنی اینکه منتظر امام زمان است. بنابراین کسی که در مسیر سلوک قرار نمیگیرد یعنی اینکه منتظر امام زمان نیست. من تکلیف را تقریبا معلوم کردم. کسانی که در مسیر تهذیب نفس هستند منتظر امام هستند. وگرنه کسانی که یا ابن الحسن میگویند خوش هستند. همه ما از امام زمان علیه السلام برآورده شدن حوائجمان را میخواهیم. اصلا رفاقت ما با امام رضا تا جایی است که حاجتمان را بدهد. اگر حاجتمان را نداد که ... اگر حاجت ندهد با او قهر میکنیم. ما با امام رضا قهر میکنیم. چرا؟ چون حاجت ما را نداده است. کسی که تهذیب نفس نشده باشد این حرف را میزند. این نکته را بگویم که امام برای دادن حوائج هست ولی برای دادن حوائج هم هست نه اینکه فقط آن اتفاق بیفتد. همین که سایه او بر سر من مستدام است برای هفت پشت من بس است. ولی چه کسی به این مساله رسیده است؟ کسی که دارای تهذیب نفس باشد. تهذیب نفس که داشته باشد نسبت به مساله امامت، معرفت نفس و شهود پیدا میکند.
اما تکلیف نسبت به جامعه؛ بخشی از این تکالیف عمومی است و بخشی خصوصی. اینها تقریبا صد و پنجاه تکلیف میشود. چند مورد را بلد هستیم؟ هیچ. پس چرا میگوییم ما منتظر هستیم؟ منتظر چه هستیم؟ این انتظار ما، شبیه انتظار آن آقایی است که ته چاه بود و مدام میگفت: کمک، کمک، کمک. یک رد میشد. پرسید: چه شده است؟ گفت: میبینی که ته چاه هستم. پرسید: چه میخواهی؟ گفت: کمکم کن. گفت: صبر کن تا بروم و برگردم. گفت: اگر صبر نکنم چه کنم؟ کار دیگری از دست من برمیآید؟ این انتظار ما، کاری از دست ما برنمیآید. اصلا کاری نمیکنیم. تا الان چه کردهایم؟ برای رضای خدا، یکی از آن صد و پنجاه تا را هم نمیدانیم که چیست تا بگوییم یک تکلیفی را نسبت به امام انجام دادهایم. پس ما منتظر نیستیم. خیلی سخت شد. ما منتظر نیستیم در حالیکه فکر میکردیم منتظر هستیم.
میگویند یکی از این آقایان متصوفه خدمت جناب بهلول رفت. بهلول برای دینداری خودش چه کرده است؟ او برای اینکه بتواند دوره زندگیش را بگذارند خودش را به دیوانگی زده است. تا به حال تو یک چنین کاری کردهای؟ برای اینکه دینت سالم بماند خودت را به دیوانگی زدهای؟ برای اینکه هارون از تو توقع پیدا نکند و تو را به دستگاه ظلم نبرند خودت را به دیوانگی زدهای؟ آنها اینطور دینداری کردهاند. رئیس متصوفه خدمت جناب بهلول رفت. زیاد حرف میزد. بهلول به او گفت: تو خوردن بلد هستی؟ گفت: بله بلدم. پرسید: چگونه میخوری؟ گفت: من اول غذا بسم الله میگویم. نمک میخورم. لقمهام را کوچک برمیدارم. بعد از هر لقمهام الحمد لله میگویم. وقت خوردن صحبت نمیکنم. به صورت کسی نگاه نمیکنم و ... تمام این آداب را گفت. بهلول به او گفت: خوردن هم بلد نیستی. پرسید: خوابیدن بلد هستی؟ گفت: بلدم. پرسید: چگونه میخوابی؟ گفت: سعی میکنم وضو بگیرم و به رختخواب بروم. رختخوابم را طوری پهن میکنم که رو به قبله باشم. به پهلوی راست میخوابم. فلان دعا را میخوانم. فلان آیات را میخوانم و ... بهلول گفت: خوابیدن هم بلد نیستی.
اگر الان بود به ما میگفت: انتظار را هم بلد نیستید. صد و پنجاه تکلیف دارد. انتظار، تکلیف دارد. به همین دلیل است که به ما میگویند: أَفضَلُ العِبَادَةِ إِنتِظَارُ الفَرَجِ یعنی برترین عبادت است. این یعنی تکلیف. وجود نازنین حضرت باقر علیه السلام میفرماید: وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْمُنْتَظِرَ لِهَذَا الْأَمْرِ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ آدمی که منتظر امام زمان است ثواب روزهدار شبزندهدار را به او میدهند. این یعنی عبادت و تکلیف. یعنی آن صد و پنجاه مساله هست. در فرمایش دیگری فرمودهاند: أَفْضَلُ جِهَادِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ یعنی جهاد برتر امت من، منتظر بودن است. جهاد یک امر فیزیکی است. یعنی تکلیف است. نه یک امر خمودگی و نشستنی. رکود نیست. سکون نیست. حرکت است. جوشش است. جوشش جهتدار است.
امام صادق علیه السلام میفرماید: مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ لِهَذَا الْأَمْرِ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ قَالَ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً ثُمَّ قَالَ لَا بَلْ كَمَنْ قَارَعَ مَعَهُ بِسَيْفِهِ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ إِلَّا كَمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ کسی از شما که بگیرد و در حال انتظار بوده باشد و بمیرد و امام را نبیند مثل این است که در خیمه امام زمان است و منتظر است که امام به او دستوری بدهند. بعد امام صادق بالاتر میرود و میگوید نه فقط در خیام امام زمان؛ بلکه انگار در میدان جنگ با امام زمان است. یعنی در معیت امام زمان میجنگد. پس انتظار، سکون نیست. جوشش است. تکلیف است. بعد امام بالاتر میروند و میفرمایند: نه به خدا قسم. کسی که منتظر باشد و از دار دنیا برود مانند کسی است که در رکاب پیغمبر به شهادت رسیده است. یعنی تکلیف است. انجام کار است. پا روی پا انداختن نیست.
آخرین حرفی را که من راجع به انتظار در این جلسه میزنم این است که انتظار امری نیست که مربوط به دوران غیبت امام زمان باشد. مساله انتظار در دوران تمام امامان به عنوان یک مساله برجسته مطرح بوده است. من یک قطعه را نقل میکنم از دوران حضرت زین العابدین علیه السلام و یک قطعه هم از دوران حضرت صادق.
دوران حضرت صادق: راوی این روایت شخصی است به نام مسعده. او میگوید یک پیرمرد قد خمیده عصا به دستی محضر حضرت صادق آمد و از امام اجازه شرفیابی گرفت. دست امام را بوسید و شروع کرد به گریه کردن. دست امام را بوسید و شروع کرد به گریه کردن. امام فرمود: چرا گریه میکنی؟ گفت: من صد سال از عمرم میگذرد و در تمام دوران عمر، منتظر قائم شما بودهام. ولی آن چه را که دوست دارم اتفاق نیفتاده است. قائم نیامده است. من دوست دارم شوکت شما را ببینم ولی ندیدهام. من دیدم که دشمنان شما بال و پر گرفتند. من به این وضع راضی نیستم. آیا در من، امیدی هست؟ چقدر خوب بودهاند برخی. نزد امام معصوم میرفتهاند و عرض دین میکردهاند. میپرسیدهاند که دینداری آنها درست هست یا نه. ما که از قبل به خودمان بالاترین نمره را دادهایم. اینها نزد معصوم میرفتهاند و سوال میکردهاند. محضر معصوم رفته است و میگوید در من امیدی هست؟ شما من را به خیر میبینید؟ یعنی من عاقبت به خیر هستم؟
در اینجا چشمان حضرت صادق هم گریان شد و حضرت فرمود: این وضعیت تو، دو حالت دارد: يَا شَيْخُ! إِنْ أَبْقَاكَ اللَّهُ حَتَّى تَرَى قَائِمَنَا كُنْتَ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى وَ إِنْ حَلَّتْ بِكَ الْمَنِيَّةُ جِئْتَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ ثَقَلِ مُحَمَّدٍ وَ نَحْنُ ثَقَلُهُ اگر خدا به تو آن قدری عمر بدهد که قائم ما را ببینی در درجات بالا با ما هستی. ولی اگر آن چیزی را که خدا مقدر کرده است که پایان عمر تو است برای تو فرا برسد و از دار دنیا رفتی و با این حالی که میگویی که منتظر امام عصر هستی و از وضع موجود ناراضی هستی و دوست نداری بنی العباس قدرت داشته باشند، با ثقل پیغمبر خواهی بود. بعد فرمود: ما اهل بیت، ثقل پیغمبر هستیم و اشاره به آن حدیث پیغمبر کردند که فرمودهاند: فَقَالَ إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي یعنی تو از آدمهایی هستی که گمراه نشدهای. لذا در روز قیامت با ما محشور میشوی. حشر تو با ما است.
این برای کسی است که منتظر است. زمان چه کسی منتظر بوده است؟ زمان امام صادق. پس انتظار، یک مقولهای نیست که اختصاص به دوران غیبت داشته باشد.
دوران حضرت زین العابدین: شبیه همین داستان برای امام باقر علیه السلام اتفاق افتاد. امام فرمودند: یک پیرمردی در دوران پدرم حضرت علی ابن الحسین محضر ایشان آمد و گفت: ما پیر شدیم در حالیکه دنبال امام زمان از این کوچه به آن کوچه رفتهایم ولی او را ندیدیم. ما چه در نزد شما چه وضعی داریم؟ ببینید امام چه تمجیدی کردند و چه خوشآمدی به او گفتند. من فقط قسمت اول روایت را میخوانم: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! أَدْنِنِي مِنْكَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَوَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّكُمْ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّكُمْ وَ وَ اللَّهِ مَا أُحِبُّكُمْ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّكُمْ لِطَمَعٍ فِي دُنْيَا وَ [اللَّهِ] إِنِّي لَأُبْغِضُ عَدُوَّكُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْهُ وَ وَ اللَّهِ مَا أُبْغِضُهُ وَ أَبْرَأُ مِنْهُ لِوَتْرٍ كَانَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِلُّ حَلَالَكُمْ وَ أُحَرِّمُ حَرَامَكُمْ وَ أَنْتَظِرُ أَمْرَكُمْ. فَهَلْ تَرْجُو لِي جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ؟ من را نزدیک خودتان بیاورید که خدا من را فدای شما قرار بدهد. بعد عرض میکند: ای پسر پیغمبر. به خدا قسم که من شما را دوست دارم. دوست داران شما را هم دوست دارم. ولی دوستی من با شما و با موالیان شما، به خاطر مطامع دنیوی نیست. من به خاطر دنیا نیست که شما را دوست دارم. یعنی اگر امام رضا را دوست دارید به خاطر دادن حاجت نباشد. اگر حاجت را نداد نگویید عجب امام رضایی است. این پیرمرد گفت: من شما و دوستداران شما را دوست دارم ولی نه به خاطر دنیا.
بعد به امام عرض کرد: من نسبت به دشمنان شما بغض دارم و از آنها برائت میجویم. مساله تبری را مطرح کرد. بعد عرض کرد: ولی به خدا این دشمنی به خاطر یک مساله شخصی نیست. من به خاطر یک مساله شخصی با دشمنان شما مشکل ندارم. من به خاطر شما با دشمنان شما مشکل دارم. به خدا سوگند حلال شما را حلال میدانم و حرام شما را حرام میدانم. منتظر امر شما هستم. در من امیدی هست؟ من را به خیر میدانید؟
امام یک جمله فرمودند: إِنْ تَمُتْ تَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَى عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ يَثْلَجُ قَلْبُكَ وَ يَبْرُدُ فُؤَادُكَ وَ تَقَرُّ عَيْنُكَ وَ تُسْتَقْبَلُ بِالرَّوْحِ وَ الرَّيْحَانِ مَعَ الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ اگر بمیری وارد بر پیغمبر میشوی. وارد بر امیر المؤمنین میشوی. وارد بر امام حسن و امام حسین و من میشوی. کسی در روز مرگش وارد بر این بزرگواران بشود یعنی اینکه برزخش آباد است. بعد حضرت فرمود: قلبت با آنچه که آنجا خواهی دید خنک میشود. ملائکه سراغ تو میآیند با روح و ریحان. یعنی در آنجا تو را تنها نمیگذارند. همه اینها برای انتظار است.
پس انتظار اولا مقوله جوشش است. ثانیا اختصاص به زمان و دوره غیبت کبری ندارد. از دوران ائمه سلام الله علیهم اجمعین همواره این بحث مطرح بود است.
دو رکن تولی و تبری باقی ماند. إن شاء الله این یک دو روز باقیمانده از ماه مبارک رمضان را در همین زمینه صحبت خواهم کرد تا ببینیم تبری چیست.
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَولَادِ الحُسَینِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ