چشم ندوختن به نعمت های دیگران
﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَی﴾ (طه: 131)
ترجمه) و هرگز چشم خود را به نعمتهاي مادي كه به گروههائي از آنها دادهايم ميفكن كه اينها شكوفه هاي زندگي دنياست و براي آنست كه آنان را با آن بيازمائيم و روزي پروردگارت بهتر و پايدارتر است.
این آیات شامل نکات مهمی است که درک آن ها، زندگی را برای ما شیرین میکند. ظاهرا خطاب این آیه با رسول خداست اما از آنجایی که پیامبر اعظم گوشه چشمی به دنیا و زینتهای آن نداشته است، مشخص است که مخاطب اصلی آن کسانی هستند که خداوند به آنها روزیهای معنوی ارزانی داده است اما آنها چشم به متاعهای دنیوی دیگران دوخته اند.
نکته اول) نگاه کردن و خیره شدن به زرق و برق زندگی دیگران، زندگی را برای انسان تلخ میکند؛ برای همین حضرت صادق علیه السلام فرمودند: هر کس نگاه به دست مردم داشته باشد، غم او طولانی گردد و خشمش پایدار میماند.(1) زیرا نگاه به نعمتهای مادی دیگران، باعث میشودکه انسان از آن چه که خدا به او داده است لذت نبرد و نعمتهایی که خدا به او ارزانی کرده است را نبیند. همین امر باعث پیدایش گناههای دیگری مثل حسادت و ناشکری در انسان میشود. وقتی من چشم به نعمتهای دیگران بدوزم و از نعمتهایی که خدا به من داده است غافل شوم، دیگر نمیتوانم شکر نعمتهای الهی را به جا بیاورم و همین باعث بدبختی من میشود.
نکته دوم) ممکن است مومنینی که از نعمات مادی دنیا بهرهی کمی داشته باشند با نگاه به نعمتهای مادی فراوانی که کافران دارند، دچار سرخوردگی شوند؛ برای همین خدای متعال به مومنین گوش زد میکند که این اموالی که در اختیار کفار است مثل شکوفهای در زندگی دنیا است. خاصیت شکوفه این است که ظاهری زیبا و فریبنده دارد اما موقتی است و از بین میرود. اما آن نعمتهای معنویای که خدا به مومنین ارزانی داشته است، همیشگی و پایدار است.
نکته سوم) اگر خدا اموال و نعمتهای دنیوی را در اختیار اهل کفر گذاشته است، دلیلی بر برتری آنان بر مومنین نیست بلکه هدف خدا آزمایش آنان با این اموال است. اما رزقی که برای مومنین در نظر گرفته است نشانگر محبوب بودن آنان نزد خدای متعال است. پس داشتن و نداشتن نعمتها در این دنیا ملاک ارزشمند بودن صاحب نعمت نزد خدای متعال نیست بلکه فقط وسیلهای برای امتحان و آزمایش است.
(1) تفسير نور، ج5، ص: 411