کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

روز میلاد حضرت علی (ع) - 97

معرفت بنای بندگی

28 خرداد 1398 ساعت 12:00


بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
بحث امروزمان، یک بحث معرفتی است تحت عنوان «تبیین جایگاه امامت». بزرگترین مشکل ما این است که جایگاه امام را نمی‌شناسیم. این مشکل باعث می‌شودکه شاید شخصیت اصلی ائمه ما در ذهن افراد تنزل پیدا کند که خطرناک است. تصورما این است که عالمان دینی‌مان یک قدری با امام فرق دارند. مرادم از عالمان، مراجع هستند نه سایرین. این‌ها که جای خود دارند؛ قبله عالم وجود نازنین حضرت قمر بنی هاشم هم قابل مقایسه با امام نیستند چون جایگاهشان جایگاه امامت نیست. امامت، مقام و منصبی است که هیچ کس با آن مقایسه نمی‌شود. اگر همه حوزه‌های علمیه با هم جمع شوند نمی‌توانند فقدان امام را جبران کنند. بی توجهی ما از سر بی معرفتی است.
اشکال دومی که هست این است که ما در معرفی امام فقط مناقب را می‌گوییم. این مطلب فی نفسه اشکال نیست؛ ولی منجر به این می‌شود که ما وقتی یک امامی را به مناقبش معرفی کنیم، فقط مطالبات خودمان را از او می‌خواهیم. همگان از جامعه کبیره این دو جمله را بلد هستند: «عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ»؛ در حالی که «بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ» و «بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ» هم هست. ما در بیان معرفی حضرات معصومین طوری جلو رفته‌ایم که در ذهن ما این معنا شکل گرفته که آن‌ها برای ما چه می‌کنند. اما اینکه ما باید برای آن‌ها چه کنیم و آن‌ها از ما چه مطالبه‌ای دارند هرگز مطرح نمی‌شود.
خلقت انسان، هدف دارد. در سوره مبارکه ذاریات آیه 56 آمده است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» یعنی: من جنیان و انسان را خلق نکردم جز برای بندگی. بندگی، رابطه‌ای است بین بشر و خداوند. ده گام دارد. اولین گامش، ایمان است و آخرینش تفویض. هفت علامت هم دارد. اگر این خط سیر آغاز شد و این هفت علامت وجود داشت، هدف خلقت استیفاء شده است. برای اینکه این هدف محقق شود یک فونداسیونی لازم است. وجود نازنین حضرت رضا آن فونداسیون را مطرح می‌کنند: «إِنَّ أَوَّلَ عِبَادَةِ اللَّهِ مَعْرِفَتُهُ» یعنی: اولین گام و پایه و اساس بندگی خدا، معرفت است.
بر مبنای بینش و معارف اسلامی، ورود انسان به آخرت، قطعی است. آغازش با مرگ است و عالم برزخ. پس از آن در اثر دمیدن جناب اسرافیل در صور، انسان وارد نشئه آخرت می‌شود. زندگی ما در عالم آخرت، ابدی است. آنچه در معارف دینی به ما گفته‌اند این است که آن زندگی بر مبنای عمل اتفاق می-افتد. عمل در سایه معرفت اولاً اتفاق می‌افتد و ثانیاً قبول می‌شود. اگر ما اهل عمل نیستیم دلیلش بی معرفتی است. همه ما می‌دانیم که غیبت بد است و انفاق خوب است و نماز شب بسیار عالی است. این برنامه را به ما داده‌اند و توصیه کرده‌اند ولی ما انجام نمی‌دهیم. دلیلش بی معرفتی است. «قَالَ البَاقِرُ عَلَیهِ السَّلَامُ: لَا يُقْبَلُ عَمَلٌ إِلَّا بِمَعْرِفَةٍ وَ لَا مَعْرِفَةَ إِلَّا بِعَمَلٍ وَ مَنْ عَرَفَ دَلَّتْهُ مَعْرِفَتُهُ عَلَى الْعَمَلِ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْ فَلَا عَمَلَ لَهُ» یعنی: عمل پذیرفته نمی‌شود مگر در سایه معرفت و هیچ معرفتی وجود ندارد مگر در سایه عمل. شناخت، انگیزه عمل می‌شود. کسی که به شناخت نرسد دارای عمل هم نمی‌شود. وقتی عمل نداشت آخرتی هم نخواهد داشت. آخرت، بی نهایت است. تمام‌شدنی نیست.
امتیاز انسان‌ها به معرفت است. معصوم می‌فرماید: «بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صَلَاةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ حَجّاً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صَدَقَةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صِيَاماً مِنْ بَعْضٍ وَ أَفْضَلُكُمْ أَفْضَلُ مَعْرِفَةً» یعنی: برخی از شما بیشتر اهل نماز هستید. برخی بیشتر به دنبال حج هستید. برخی بیشتر اهل صدقه هستید. برخی دارای روزه بیشتری هستید. اما برترینِ شما، آن کسی است که واجد بالاترین مرتبه از شناخت باشد.
شناخت، رؤیت عالم غیب را ایجاد می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: «الم ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ». متقین کسانی هستند که گام اولشان ایمان به غیب است. گام دومشان اقامه نماز است و گام سومشان، انفاق. ما بدون اینکه به غیب ایمان بیاوریم فقط نماز می‌خوانیم. گام اول را درست نکرده‌ایم و از پلکان دوم اقدام می‌کنیم. ایمان به غیب با معرفت حاصل می‌شود. اگر معرفت پیدا کنیم رؤیت قلبی نسبت به عالم غیب پیدا می‌کنیم. پیامبر عظیم الشأن اسلام می‌فرماید: «اُعبُدِ اللهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِن کُنتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ» یعنی: خدا را طوری بپرست که او را می‌بینی. گرچه تو او را نمی‌بینی ولی این قدر بفهم که او تو را می‌بیند. به حضرت امیر علیه السلام عرض شد: «هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ حِينَ عَبَدْتَهُ؟» یعنی: در زمانی که خدا را می‌پرستی او را دیده‌ای؟ حضرت فرمود: «وَيْلَكَ مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ» یعنی: وای بر تو. من اصلاً خدایی را که نبینم نمی‌پرستم. از حضرت سؤال کرد: «كَيْفَ رَأَيْتَهُ» یعنی: چگونه او را دیدی؟ حضرت فرمود: «وَيْلَكَ لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ فِي مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ» یعنی: با بَصَر نیست؛ بلکه بر اساس معرفت است که من خدا را می‌بینم. تا زمانی که معرفت ما عمیق نشود ایمانمان هم عمیق نمی‌شود.
اینجا یک سؤال مطرح می‌شود که بحث ما همین است. ما که می‌خواهیم معرفت پیدا کنیم به چه چیزی باید معرفت پیدا کنیم؟ آنچه را که از ما خواسته‌اند در این سه زمینه است:
زمینه اول: امام صادق علیه السلام به جناب معاویة ابن وهب فرمود: «إِنَّ أَفْضَلَ الْفَرَائِضِ وَ أَوْجَبَهَا عَلَى الْإِنْسَانِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ وَ الْإِقْرَارُ لَهُ بِالْعُبُودِيَّةِ» یعنی: لازم‌ترین و ضروری‌ترین معرفت برای انسان، شناخت پروردگار است. ببینید امام صادق می‌گوید لازم‌ترین و ضروری‌ترین و ما شیعیان که شیعه امام صادق هستیم چقدر در این زمینه بی معرفت هستیم. آیا این شناخت باید فقط در فضای ذهن بماند؟ نخیر. حضرت می-فرماید: در پی شناخت پروردگار باید اقرار کنیم که ما بنده او هستیم.
زمینه دوم: بعد حضرت می‌فرماید: «وَ بَعْدَهُ مَعْرِفَةُ الرَّسُولِ وَ الشَّهَادَةُ لَهُ بِالنُّبُوَّةِ وَ أَدْنَى مَعْرِفَةِ الرَّسُولِ الْإِقْرَارُ بِهِ بِنُبُوَّتِهِ وَ أَنَّ مَا أَتَى بِهِ مِنْ كِتَابٍ أَوْ أَمْرٍ أَوْ نَهْيٍ فَذَلِكَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» یعنی: و بعد از شناخت خدا، ضروری‌ترین علم، رسیدن به شناخت فرستاده خدا است یعنی پیامبرشناسی. کمترین حد شناخت پیامبر، این است که اقرار کنیم که او فرستاده خدا است و آنچه را که آورده، همه از ناحیه خدا است. قرآن کریم می‌فرماید: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏». یعنی هر چه که می‌گوید وحی است، نه اینکه فقط قرآن، وحی باشد. خزیمة ابن ثابت، یکی از صحابی رسول خدا است. علمای تاریخ و سیره به او می‌گویند «ذو الشهادتین» یعنی کسی که دو بار شهادت داد. جریانش این است که شتر پیامبر را دزدیدند. بعد از مدتی شخصی با آن شتر به مدینه آمد. پیامبر فرمود: این شترِ من است. پیامبر مدعی شد. آن شخص گفت: سند و مدرک داری؟ حضرت فرمود: نه. گفت: شاهد داری؟ حضرت فرمود: نه. من برای خرید این شتر، شاهدی ندارم. خزیمة ابن ثابت گفت: من شهادت می‌دهم که این شتر برای شما است. پیغمبر فرمود: وقتی این شتر را خریدم تو با من نبودی. گفت: من شهادت می‌دهم که شما پیغمبر خدا هستید. این شتر که در مقابل آن چیزی نیست. هر چه که او بگوید از ناحیه خدا است.
زمینه سوم: سپس امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «وَ بَعْدَهُ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ الَّذِي بِهِ يَأْتَمُّ بِنَعْتِهِ وَ صِفَتِهِ وَ اسْمِهِ فِي حَالِ الْعُسْرِ وَ الْيُسْرِ» یعنی: سومین معرفت ضروری برای هر مسلمانی، معرفت امامی است که به او اقتدا می‌کند. یا شناخت باید یک شناخت عمیق و نعتی باشد یا یک شناخت سطحی و اسمی؛ چه در حال خوشی و چه در حال سختی. یعنی معرفت امام هرگز ساقط نمی‌شود. شناخت وصفی یعنی یک شناخت عمیق از امامت است. شناخت اسمی یعنی یک شناخت تاریخی است. شناخت تاریخی در جای خودش به ما کمک می‌کند و بی اثر نیست. کمکش این است که به انحراف کشیده نمی‌شویم. مثلاً اگر تاریخ را بدانیم می‌فهمیم که جناب زید ابن علی ابن حسین ادعای امامت نکرده است. دیگران بعد از شهادتش برای او ادعای امامت کردند. پیامبر عظیم الشأن اسلام، اسامی ائمه را هم در حدیث شریف غدیر آورده‌اند هم در احادیث دیگر. اگر ما شناخت تاریخی از امام داشته باشیم دچار انحراف اسماعیلیه نمی‌شویم.
شناخت وصفی، یک کف دارد و یک سقف دارد. ما می‌خواهیم کف آن را بگوییم. اگر قائل به پایین-ترین مرتبه از شناخت امام نباشیم امام‌شناسی ما، یک امام‌شناسی کامل نیست و حتی می‌شود گفت اصلاً امام‌شناسی نیست. حضرت صادق علیه السلام در ادامه آن حدیث می‌فرماید: «وَ أَدْنَى مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ أَنَّهُ عِدْلُ النَّبِيِّ إِلَّا دَرَجَةَ النُّبُوَّةِ» یعنی: پایین‌ترین مرتبه شناخت امام این است که امام غیر از مسأله رسالت یعنی آوردن دین، همه آنچه را که پیغمبر برای پیغمبر هست، دارد. دین را فقط و فقط پیغمبر آورده است. از بیست و هفت رجب سال ششصد و ده میلادی شروع شده و تا بیست و هشت صفر سال یازدهم هجری طول کشیده است. نبوت، سفارت بین خدا و خلق برای آوردن دین است. شیعه در اعتقاداتش اصلاً نمی-گوید که این منصب مربوط به امام باشد. مکرراً در احادیثمان داریم که پیامبر فرموده است علی به منزله هارون برای من است مگر اینکه بعد از من پیامبری وجود ندارد. یعنی علی پیامبر نیست. اما دیگران می-گویند اگر بنا بود نبوت از پیامبر بگذرد به نفر دوم می‌رسید.
پس پایین‌ترین مرتبه شناختمان نسبت به امام این است که امام همه ویژگی‌های پیغمبر را دارد مگر سفارت و نبوت را. یعنی دین را نیاورده است؛ بلکه حافظ دین است. پیغمبر را خدا انتخاب می‌کند. امام را هم خدا انتخاب می‌کند. پیامبر دارای معجزه است و امر خارق العاده می‌آورد. امام هم دارای امر خارق العاده است که اسمش کرامت است. پیغمبر دارای علم الهی است. امام هم دارای علم الهی است. پیغمبر معصوم است. امام هم معصوم است. پیغمبر افضل الناس است. امام هم افضل الناس است. هر ویژگی‌ای که در پیغمبر هست در وجود نازنین حضرت امیر و یازده فرزند بزرگوار ایشان هم هست.
بعد امام صادق می‌فرماید: «وَ وَارِثُهُ وَ أَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِ اللَّهِ» یعنی: امام وارث پیغمبر است. هر چه پیامبر دارد علی هم دارد. اینکه از علی و یازده فرزندش اطاعت کنید، اطاعت از خدا و رسول خدا است. لذا تو وقتی می‌خواهی وارد حرم ائمه شوی می‌خواهی به حرم بروی. می‌گویی: «أَ أَدخُلُ یَا اللهُ». چون زیارت امام، زیارت خدا است. پیوند این‌ها گسستنی نیست. سپس حضرت می‌فرماید: «وَ التَّسْلِيمُ لَهُ فِي كُلِّ أَمْرٍ» یعنی: باید در هر امری تسلیمِ امام بود. امام مجتبی فرمود صلح؟ باید بگوییم چشم. وجود نازنین سید الشهداء فرمود جنگ؟ چشم. حضرت امام زین العابدین تا وجود نازنین امام عسکری فرمودند ما جنگ نمی‌کنیم. چشم. ما حق نداریم بگوییم چرا شما این کار را نمی‌کنید. باید در هر امری که اتفاق می‌افتد تسلیم بود. سپس حضرت می‌فرماید: «وَ الرَّدُّ إِلَيْهِ وَ الْأَخْذُ بِقَوْلِهِ» یعنی: امورمان را به آن‌ها ارجاع بدهیم. در زندگیتان امام زمان را مرجع حل مسائل قرار بدهید. می‌خواهم در فلان عروسی شرکت کنم. می‌خواهم اسم فرزندم را در فلان مدرسه بنویسم. امام زمان راضی است یا نه؟ اگر امام حرفی را زد و حکمی را صادر کرد شما به آن حاشیه‌ای نزنید. همان را اطاعت کنید.
سپس حضرت می‌فرماید: «وَ يَعْلَمُ أَنَّ الْإِمَامَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ أَنَا ثُمَّ مِنْ بَعْدِي مُوسَى ابْنِي ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وَلَدُهُ عَلِيٌّ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِيٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ». حضرت صادق، ائمه را نام بردند. خودشان را هم فرمودند. بعد هم حدیث را قطع نکردند. معاویه ابن وهب که مخاطب است در عصر امام است. امام، ائمه بعدی را هم برای او نام بردند. یعنی در عصر امام صادق، اعتقاد به امام زمان لازم بوده است. به همین دلیل است که امام اسم ایشان را می‌آورد. در عصر امام زمان هستیم و می‌خواهیم به ایشان اعتقاد داشته باشیم؛ ولی معرفتش را نداریم.
بالاترین حد شناخت امام، زیارت جامعه کبیره است. زیارت جامعه کبیره، یک شرحی دارد که جناب آیت الله نقوی نوشته‌اند و یک جلد هم هست. این را باید خواند. در این زیارت می‌فرماید: «فَالرَّاغِبُ عَنْكُمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَكُمْ لَاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ فِيكُمْ وَ مِنْكُمْ وَ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ وَ مِيرَاثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَكُمْ وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ» یعنی: هر کسی که از شما روی‌گردان شود از دین خارج است. کسی که ملازم شما باشد در خط دین است. کسی که در حق شما کوتاهی کند هلاکت دارد. حق با شما و در خانه شما است و از شما صادر می‌شود و به سوی شما در حرکت است. شما اهلیت حق را دارید. شما معدن حق هستید. میراث نبوت نزد شما است. آمد و شد خلق در روز قیامت به نزد شما است. حساب و کتاب خلایق در روز قیامت با شما است. این‌ها را امام هادی علیه السلام در جامعه کبیره بیان می‌کند. این، غلو نیست.
در عبارتی دیگر می‌فرماید: «سَعِدَ وَ اللَّهِ مَنْ وَالاكُم‏ وَ هَلَكَ مَنْ عَادَاكُمْ وَ خَابَ مَنْ جَحَدَكُمْ وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَكُمْ وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ» یعنی: سعادت واقعی مربوط به کسانی است که شما را به ولایت و امامت پذیرفته‌اند. هلاکت و شقاوت مربوط به کسانی است که دشمن شما هستند. کسی که شما را انکار کند بیچاره شده است. کسی که از شما جدا شود خوار می‌شود. رستگاران کسانی هستند که از شما اطاعت می‌کنند، نه فقط قربان‌صدقه شما می‌روند. محبت، یک واجب است و اطاعت، یک واجب دیگر. هر دو باید اتفاق بیفتد. حضرت امیر فرمودند که پیامبر فرمود: به زودی امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شود. یک فرقه، اهل نجات است و هفتاد و دو فرقه اهل جهنم هستند. حضرت امیر ذیل این حدیث می‌فرماید سیزده فرقه کسانی هستند که به جهنم می‌روند علی رغم اینکه من را دوست دارند. این‌ها فقط من را دوست داشتند ولی از من اطاعت نکردند.‌
در جامعه کبیره می‌فرماید: «وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَيْكُمْ وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَكُمْ وَ هُدِيَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ وَ مَنِ اتَّبَعَكُمْ فَالْجَنَّةُ مَأْوَاهُ وَ مَنْ خَالَفَكُمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ» یعنی: کسی که به شما پناه ببرد در امان است. کسی که شما را تصدیق بکند در سلامت است. کسی که اعتصامش به شما باشد به هدایت رسیده است. جایگاه کسی که از شما تبعیت کند بهشت است. جایگاه کسی که با شما مخالفت کند جهنم است. کسی که شما را انکار کند کافر است. کسی که با شما بجنگد مشرک است. کسی که شما را رد کند جایگاهش در پایین‌ترین مراتب جهنم خلود خواهد داشت.
عرضم را با این حدیث به پایان می‌رسانم. در کتاب شریف محاسن می‌فرماید: «إِذَا مَاتَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ دَخَلَ مَعَهُ فِي قَبْرِهِ سِتَّةُ صُوَرٍ فِيهِنَّ صُورَةٌ هِيَ أَحْسَنُهُنَّ وَجْهاً وَ أَبْهَاهُنَّ هَيْئَةً وَ أَطْيَبُهُنَّ رِيحاً وَ أَنْظَفُهُنَّ صُورَةً. قَالَ: فَيَقِفُ صُورَةٌ عَنْ يَمِينِهِ وَ أُخْرَى عَنْ يَسَارِهِ وَ أُخْرَى بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أُخْرَى خَلْفَهُ وَ أُخْرَى عِنْدَ رِجْلَيْهِ وَ يَقِفُ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُهُنَّ فَوْقَ رَأْسِهِ. فَإِنْ أُتِيَ عَنْ يَمِينِهِ مَنَعَتْهُ الَّتِي عَنْ يَمِينِهِ ثُمَّ كَذَلِكَ إِلَى أَنْ يُؤْتَى مِنَ الْجِهَاتِ السِّتِّ. قَالَ: فَتَقُولُ أَحْسَنُهُنَّ صُورَةً: مَنْ أَنْتُمْ جَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِّي خَيْراً؟ فَتَقُولُ الَّتِي عَنْ يَمِينِ الْعَبْدِ: أَنَا الصَّلَاةُ وَ تَقُولُ الَّتِي عَنْ يَسَارِهِ: أَنَا الزَّكَاةُ وَ تَقُولُ الَّتِي بَيْنَ يَدَيْهِ: أَنَا الصِّيَامُ وَ تَقُولُ الَّتِي خَلْفَهُ: أَنَا الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ وَ تَقُولُ الَّتِي عِنْدَ رِجْلَيْهِ: أَنَا بِرُّ مَنْ وَصَلْتَ مِنْ إِخْوَانِكَ. ثُمَّ يَقُلْنَ: مَنْ أَنْتَ؟ فَأَنْتَ أَحْسَنُنَا وَجْهاً وَ أَطْيَبُنَا رِيحاً وَ أَبْهَانَا هَيْئَةً. فَتَقُولُ: أَنَا الْوَلَايَةُ لآِلِ مُحَمَّدٍ» یعنی: وقتی کسانی که مؤمن هستند وارد عالم برزخ می‌شوند شش صورت در آنجا حاضر می‌شود. یکی از این شش صورت بسیار زیبا و با هیبت و با عظمت است. خوشبو و بسیار شیک است. تمیزتر از سایرین است. این شش صورت، شش جهت را پر می-کنند. آن که از همه زیباتر است بالای سر می‌ایستد. هر آسیبی که از سمت راست بخواهد وارد شود آن صورتی که در سمت راست ایستاده، مانع می‌شود. این شش نفر بادی‌گارد مؤمن در قیامت هستند. خودشان را سپر بلا می‌کنند. آن که بالای سر ایستاده و از همه زیباتر است شروع می‌کند به سؤال کردن: شما کیستید که محافظ این شخص شده‌اید؟ آن که طرف راست بنده مؤمن ایستاده می‌گوید من نماز هستم. آن که طرف چپ ایستاده می‌گوید من زکات هستم. زکات یعنی ادای مال واجب که امروز برای اکثر مردم اطلاق در خمس دارد. آن که در مقابل قرار دارد می‌گوید من روزه هستم. آن که پشت سر است می-گوید من حج و عمره هستم. آن که پایین پا ایستاده است می‌گویند من همان نیکوکاری‌هایی هستم که او در صله رحم انجام داده است. سپس آن پنج صورت به او می‌گویند: تو چه کسی هستی که بسیار زیبایی و بسیار خوشبویی و بسیار باعظمت و با هیبت هستی؟ او می‌گوید: من ولایت خاندان پیغمبر هستم. در برزخ، نماز و روزه و تمام اعمال خیر ما تحت فرمانفرمایی ولایت امیر المؤمنین علی علیه السلام است. او که ایستاده باشد این‌ها هم هستند و اگر او نباشد این‌ها هم نیستند. این است جایگاه امیر المؤمنین.


کد مطلب: 981

آدرس مطلب :
https://fares.ir/news/981/روز-میلاد-حضرت-علی-ع-97

بنیاد فارس المومنین
  https://fares.ir