بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ تعریف غفلت چیست؟ یک وقتی هست که انسان، یک مسأله و حقیقتی را از ریشه نمیداند. مثلاً از من سؤال میکند نظر شما در مورد فلان مسأله پزشکی چیست؟ من میگویم نمیدانم. از ریشه نمیدانم. تخصص من، پزشکی نیست. این ندانستن را جهل مینامند؛ چون مطلب را از ریشه نمیدانم. ولی یک وقتی هست که از من، یک مسأله شرعی را سؤال میکنند. میگویم الان یادم نیست. این هم همان ندانستن است؛ ولی جهل نیست؛ چون مسأله شرعی، تخصص من است. من رفتهام یاد گرفتهام و الان نسبت به آن توجه ندارم و فراموشش کردهام. به این فراموشی میگویند غفلت. مطلب را میدانم؛ ولی الان نسبت به آن توجهی ندارم. این غفلت است. پس غفلت نسبت به مسألهای که نسبت به آن، دانایی وجود دارد؛ ولی الان نسبت به آن بی خبری و فراموشی اتفاق افتاده است. غفلت از نظر شریعت اسلام، منهی و مورد نهی است. در سوره مبارکه اعراف، بیان نورانی حضرت حق در سوره اعراف آیه 205میفرماید: " وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلينَ؛ و از غافلان مباش! " غفلت نسبت به چه چیزی نداشته باشیم؟ یعنی انسان، یک حالت اولیه دارد و همه انسانها در این حالت اولیه، یک چیز را میدانند و شیطان آمده است و آن چیز را از بین برده است. آن حالت اولیه چیست؟ غفلت یعنی اینکه شما یک چیزی را میدانید و الان نسبت به آن بی توجه هستید و آن را فراموش کردهاید. وقتی قرآن به ما میگوید: از غافلان مباش، آن حالت اولیه چیست؟ همه ما چه چیزی را میدانیم و الان نسبت به آن بی خبر و بی توجه شدهایم که اسمش را غفلت گذاشتهاند؟ خداباوری فطری در سوره مبارکه روم آیه 30 میفرماید: " فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ؛ پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار" یعنی: با یک گرایش به حق، به این دین توحیدی روی بیاورید که این دین توحیدی یک خصوصیتی دارد و آن اینکه این خداباوری در درون انسان هست. خداوند انسان را از نظر جسمی با قلب و ریه و کبد خلق کرده است و از نظر روحی، او را با این خداباوری خلق کرده است که اساساً برای یک چنین خلقتی، تبدیلی وجود ندارد. یعنی همه ما آن فطرت خداجو را داریم. همان طور که هر انسانی طبیعتاً از ناحیه جسمی قلب و کبد و کلیه دارد، از نظر روحی هم آن باور الهی را دارد. این، فطری است. بعد میفرماید: این، روش و دین درست است. عالم ذر در اینجا سؤال میشود: این خداباوری فطری از کجا در نهاد انسان قرار داده شده است؟ در سوره مبارکه اعراف آیه 172 که به آن میگویند آیه عالم ذر میفرماید: " وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ؛ و (به خاطر بیاور) زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خویشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آری، گواهی میدهیم!» (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: ما از این، غافل بودیم؛ (و از پیمان فطری توحید بیخبر ماندیم) " این شهادت، یک شهادت فطری است و خداوند انسان را بر اساس این فطرت خلق کرده است و انسانها را بر اساس این فطرت شاهد گرفته است تا در روز قیامت، کسی انکار نکند. شیطان بر انسان مستولی میشود. وقتی مستولی شود این حالت فطری از بین میبرد. پس دو بحث باید مطرح کنیم؛ یکی اینکه غفلت از چه اموری، آثار زیانبخش دارد؟ گاهی اوقات غفلت میکنیم و درِ ماشین را قفل نمیکنیم و دزد میبرد. نهایتا مال دنیا را از دست میدهیم. این یک نوع غفلت است. اما غفلت از یک عوامل و یک حقایقی هست که سعادت و کمال بشر را از بین میبرد. ما باید ببینیم غفلت از چه اموری، سعادت بشر را از بین میبرد. بحث دومی که باید مطرح کنیم این است که شیطان با چه راهکار و راهبردی می-تواند این غفلت را ایجاد کند؟ چه میشود که ضربهفنی شیطان میشویم؟ دچار غفلت که میشویم خدا را فراموش میکنیم. چطور میشود و چه میکند که ما دچار غفلت میشویم و مرگ را فراموش میکنیم؟ غفلت از چه اموری باعث میشود میشود سعادت بشر زیر سؤال برود و کمال انسان پایان بپذیرد و انسان در مسیر کمال قرار نگیرد و در مسیر خلیفة اللهی نباشد و در سیر قهقرایی قرار بگیرد؟ آثار زیانبار غفلت: 1. غفلت، زمینه گناه را ایجاد میکند. شخص غافل گناه میکند. 2. انسان غافل دچار وسوسه شیطان میشود. 3. غفلت باعث ایجاد معیشت ضنک میشود. 4. غفلت باعث فرار از هدایت الهی میشود. 5. پنجمین اثر زیانبخش، این است که دعای انسان غافل مستجاب نمیشود. 6. غفلت باعث قساوت قلب میشود. 7. غفلت باعث بی توجهی به نیازمندان میشود. 8. انسان غافل از فیوضات الهی محروم میشود. 9. نهمین اثر زیانبخش غفلت، این است که اثر عبادت را از بین میبرد. 10. پایان کار انسانهای غافل جهنم است. در سوره مبارکه یونس آیات 7 و 8 میفرماید: " وَ الَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ أُولئِكَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ ؛ آنها که ایمان به ملاقات ما (و روز رستاخیز) ندارند، و به زندگی دنیا خشنود شدند و بر آن تکیه کردند، و آنها که از آیات ما غافلند (همه) آنها جایگاهشان آتش است، بخاطر کارهایی که انجام میدادند" 11. مهمترین بخش از آثار زیانبخش غفلت، بحث خودفراموشی است. یعنی انسان دچار خودفراموشی میشود. خداوند در سوره مبارکه بقره آیه 152 میفرماید: " فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُمْ؛ پس به یاد من باشید، تا به یاد شما باشم!" در سوره مبارکه حشر آیه 19 طرف دیگر معادله هم بیان شده است: " وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ نَسُوا اللهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ؛ و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خود فراموشی» گرفتار کرد" امیر المؤمنین علیه السلام ضرر خودفراموشی را می فرمایند: " مَنْ نَسِيَ اللهَ سُبْحَانَهُ أَنْسَاهُ نَفْسَهُ وَ أَعْمَى قَلْبَهُ؛ کسی که خدا را فراموش کند خودش را فراموش خواهد کرد. (یعنی دچار خودفراموشی میشود) کسی که دچار خودفراموشی شود قلبش کور میشود" قلبی که مرکز مکاشفه شهود عالم ملکوت است از کار میافتد. این شخص نمیتواند با ملکوت ارتباط برقرار کند. این همان است که در سوره مبارکه طه آیات 125 و 126 بیان شده است: " قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى؛ میگوید: «پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردی؟! من که بینا بودم! میفرماید: آن گونه که آیات من برای تو آمد، و تو آنها را فراموش کردی؛ امروز نیز تو فراموش خواهی شد" یعنی دیگر قلب انسان، آن ظرفیت ارتباط با خدا را در قیامت نخواهد داشت. مانند یک موجود نابینا میشود. موجودات نابینا در عالم دنیا به واسطه آن حواس قویای که حضرت حق به آنها داده است، آن نقیصه را جبران میکنند. ولی نقیصه کوری قلب در قیامت جبران نمیشود. در حدیث آمده است: " إِنَّ القَلبَ عَرشُ اللهِ؛ قلب، عرش خداوند است" در حدیث آمده است: " اَلقَلبُ حَرَمُ اللهِ فَلَا تُسکِن حَرَمَ اللهِ غَیرَ اللهِ؛ قلب، خانه خدا است. در این خانه خدا، غیر خدا را قرار نده" اگر غیری وجود پیدا میکند به خاطر غفلت است. در سوره مبارکه مؤمنون آیه 14 وقتی که قلب به انسان اضافه شد خداوند فرمود: " فَتَبارَكَ اللهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ؛ پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است" یعنی: ما چه کردیم. تشکر و قدردانی از خودش کرد. دستمریزاد به خودش میگوید که در مقابل خلقت قلب است. قلب انسان خزانه الهی حضرت داوود(ع) در مناجاتی به حضرت حق عرض میکند: " إِلَهِي! لِكُلِّ مَلِكٍ خِزَانَةٌ. فَأَيْنَ خِزَانَتُكَ؟ فَقَالَ جَلَّ جَلَالُهُ: لِي خِزَانَةٌ أَعْظَمُ مِنَ الْعَرْشِ وَ أَوْسَعُ مِنَ الْكُرْسِيِّ وَ أَطْيَبُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ أَزْيَنُ مِنَ الْمَلَكُوتِ أَرْضُهَا الْمَعْرِفَةُ وَ سَمَاؤُهَا الْإِيمَانُ وَ شَمْسُهَا الشَّوْقُ وَ قَمَرُهَا الْمَحَبَّةُ وَ نُجُومُهَا الْخَوَاطِرُ وَ سَحَابُهَا الْعَقْلُ وَ مَطَرُهَا الرَّحْمَةُ وَ أَشْجَارُهَا الطَّاعَةُ وَ ثَمَرُهَا الْحِكْمَةُ وَ لَهَا أَرْبَعَةُ أَبْوَابٍ الْعِلْمُ وَ الْحِلْمُ وَ الصَّبْرُ وَ الرِّضَاءُ أَلَا وَ هِيَ الْقَلْبُ؛ خدایا! هر سلطان و هر پادشاهی، یک خزانهای دارد که در آن خزانه، اشیاء نفیس را قرار میدهد. آن خزانه تو کجا است؟ خداوند فرمود: برای من یک خزانهای وجود دارد که از عرش بزرگتر است. از کرسی وسیعتر است. از بهشت خوشبوتر است. زینتش از عالم ملکوت بیشتر است. زمین آن خزانه، معرفت و شناخت است. آسمانش ایمان است. آفتابش شوق به سوی من است. ماه این سرزمین، محبت به من است. ستارهگانش الهامات رحمانی است؛ همان حکمتی است که من در درون انسانها قرار میدهم. ابرهایش عقل است. بارشش رحمت است. درختانش اطاعت از من است. میوههایش حکمت است. این خزانه چهار در دارد؛ علم، حلم، صبر و رضا. آن خزانهای که جایگاه حقایق نفیس است قلب اهل ایمان است" قلب با این همه ویژگی در اثر غفلت، نابینا میشود. یعنی دیگر نمیتواند ملکوتبین باشد. چشم ملکوتبین نخواهد داشت. به واسطه غفلتی که کرده است و قلبش را از کار انداخته است این قلب را از دست میدهد. حضرت امیرالمؤمنین(ع) درباره قلب می فرماید: " قُلُوبُ الْعِبَادِ الطَّاهِرَةُ مَوَاضِعُ نَظَرِ اللهِ سُبْحَانَهُ؛ قلب بندگان پاک، جایگاه نگاه خدا است" در اینجا است که باید به آن دو سؤال پاسخ داده شود: اولاً شیطان به واسطه چه چیزهایی این غفلت را ایجاد میکند؟ ثانیاً غفلت از چه چیزهایی این آثار زیانبار را به وجود میآورد؟ اولین جواب، غفلت از خدا است. در سوره مبارکه احزاب آیه 41 میفرماید: " يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللهَ ذِكْراً كَثيراً؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! خدا را بسیار یاد کنید" کثیر در ادبیات قرآن به معنای زیاد نیست؛ بلکه به معنای همواره و همیشه است. خدا را همواره و همیشه یاد کنید، نه اینکه به ما فرصت دادهاند که نود و پنج درصد خدا را یاد کنیم و پنج درصد هم حق داریم خدا را یاد نکنیم؛ چون به همان میزان پنج درصد دچار غفلت شدهایم. پس کلمه کثیر در ادبیات قرآن به معنای همواره است. به ما اجازه غفلت نمیدهند. نمیگذارند ما دچار غفلت از خدا شویم. به دستور دادهاند که همواره به یاد خدا باشیم. پیامبر(ص) میفرماید: " لَا تَخْتَارَنَّ عَلَى ذِكْرِ اللهِ شَيْئا فَإِنَّهُ يَقُولُ: (وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ)؛ هیچ چیزی را بر یاد خدا مقدم نکنید. چون یاد خدا از همه چیز بزرگتر و با اهمیتتر است" پیامبر(ص) میفرماید: " وَ اعْلَمُوا أَنَّ خَيْرَ أَعْمَالِكُمْ عِنْدَ مَلِيكِكُمْ وَ أَزْكَاهَا وَ أَرْفَعَهَا فِي دَرَجَاتِكُمْ وَ خَيْرَ مَا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ ذِكْرُ اللهِ تَعَالَى فَإِنَّهُ تَعَالَى أَخْبَرَ عَنْ نَفْسِهِ فَقَالَ أَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي؛ بدانید بهترین و پاکترین و بلندترین عمل شما نزد حضرت حق از حیث درجات و از حیث بهتر بودن از هر آنچه که آفتاب بر آن میتابد، یاد خدا است. چون خداوند از ناحیه خودش خبر داده است که من همنشین هر کسی هستم که یاد من کند" اگر انسان از یاد خدا غفلت کرد هم-نشینی با خدا را از دست داده است. اگر همنشینی خدا را از دست بدهیم، هر چیزی هم که به دست بیاوریم باز هم باختهایم. این غفلت بزرگترین مسألهای است که نباید اتفاق بیفتد. پیامبر(ص) میفرماید: " لَیسَ عَمَلٌ أَحَبَّ إِلَی اللهِ تَعَالَی وَ لَا أنجَی لِعَبدٍ مِن کُلِّ سَیِّئَةٍ فِی الدُّنیَا وَ الآخِرَةِ مِن ذِکرِ اللهِ؛ هیچ عملی نزد خدا محبوبتر از یاد خدا نیست و هیچ عملی برای بندگان نجاتبخش از همه سیئات در دنیا و آخرت نیست مگر یاد خدا" هیچ عملی به پای این مسأله یاد خدا نمیرسد. یک عده از صحابه به پیامبر عرض کردند: " وَ لَا القِتَالُ فِی سَبِیلِ اللهِ؟؛ جهاد نمیتواند یک چنین خصوصیتی داشته باشد؟ "حضرت فرمودند: " لَو لَا ذِکرُ اللهِ لَم یُؤمَر بِالقِتَالِ؛ اگر یاد خدا نبود اصلاً دستور به جنگ داده نمیشدیم" یعنی جنگ هم باید بر محور ذکر الهی باشید. بنابراین بحث غفلت از خدا و ذکر حضرت حق، یک بحث بسیار مهمی است. جامعه ما مبتلا به ذکر زبانی است. دنبال ذکرهای طولانی هم هست. فکر میکنیم هر چه یک ذکر طولانیتر باشد بیشتر به خدا میرساند و یا به دنبال ذکرهایی هستیم متفاوت با آنچه که مردم میگویند. مردم لا إله إلا الله میگویند و این شخص این ذکر را نمیگوید. سه صفحه از سوره بقره را میخواند که متفاوت باشد. مردم تفاوت را دوست دارند. عموماً مردم تفاوت را دوست دارند. باید راجع به این موضوع هم بحث شود که ذکر زبانی، خوب است یا نیست؟ لازم است یا کافی است؟ اگر خوب است چرا کسی را به جایی نمیرساند؟ شرایط ذکر چیست؟ آداب ذکر چیست؟ خصوصیات ذاکر چیست؟ ذکر اصلی چیست؟ ذکر آنچنان مهم است که بیان مبارک وجود نازنین حضرت امیر المؤمنین در دعای کمیل، این است: " أَسْأَلُكَ بِجُودِكَ أَنْ تُدْنِيَنِي مِنْ قُرْبِكَ وَ أَنْ تُوزِعَنِي شُكْرَكَ وَ أَنْ تُلْهِمَنِي ذِكْرَكَ؛ و از تو خواستارم به جودت مرا به بارگاه قرب خویش نزدیک گردانی و سپاس خود را نصیب من کنی، و یادت را به من الهام نمایی"