بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ ذکر بحث ما تحت عنوان «ذکر» است. ذکر، یکی از عبادتهای بزرگ اسلامی است که به واسطه آن، شخص ذاکر و سالکا از افق ماده خارج میشود و در فضای ملکوت و نورانیت استقرار پیدا میکند. به تدریج به کمال میرسد. بنابراین علاوه بر اینکه ذکر، یک عبادت است اصلیترین پایه سلوک سالکان هم هست. شخص به واسطه ذکر است که به مقام قرب الهی میرسد. شخص به واسطه ذکر است که از رذائل دور میشود. در سوره مبارکه انشقاق آیه 6 میفرماید: " يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه؛ ای انسان! تو با تلاش و رنج بسوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد" هر گرفتاریای که انسان در این سلوک به سوی حضرت حق دارد که این سلوک را یک سلوک بیکیفیت میکند، منشأش نسیان و فراموشی حضرت حق است. یگانه عامل سعادت بشر، بحث ذکر خدا است. نسیان نسیان در معارف قرآنی یعنی غفلت کامل. ذکر متضاد این واژه است. بنابراین به معنای حضور دائم است. نسیان، غفلت کامل است. ذکر، متضاد با آن است. پس به معنای حضور دائم و همیشگی است. منتها چون این ظهور در افراد، شدت و ضعف دارد ذکر هم مراتبی پیدا میکند. یک عدهای در ذکرشان یک بخشی از زندگیشان در یاد خدا است. مرتبه ضعیف آن را دارند. اما یک عدهای در مرتبه قویه به سر میبرند و دائماً در یاد خدا هستند. اینها کسانی هستند که میگویند عالم، محضر حق است. یعنی همه حرکت و نفَس و نگاهشان در حیطه یاد خدا است. در این مسأله، قلب انسان را به لامپ تشبیه کردهاند. میگویند مادامی که لامپ به منبع انرژی الکتریکی متصل باشد هم خودش روشن است و هم موجب روشنایی اطراف میشود. به محض اینکه این اتصال قطع بشود هم روشن بودن خودش از بین میرود و هم روشن کردن اطرافش از بین میبرد. قلب هم نظیر همین موضوع است. مادامی که به مبدأ هستی متصل باشد هم خودش نورانیت دارد و هم همه حقایق برایش روشن میشود. ذکر به یاد خدا بودن، آثار دارد. چرا آثار دارد؟ چرا باید آثار داشته باشد؟ پیغمبر فرمودهاند: من برای امتم نسبت به سه چیز ترسان هستم. این سه امر، فوق طاقت امت من است. امت من نمیتواند آنها را تحمل کند. یکی از آن سه چیز ذکر الله و به یاد خدا بودن است. یعنی از خدا، غفلت نداشتن. عدهای تسبیح به دستشان است و ذکر میگویند. اینها که میگویند. پس کار آسانی است. میگویند این کار زمانی ذکر خواهد بود که یاد خدا در آن باشد؛ وگرنه الفاظی است که نهایتاً اوراد است، نه ذکر؛ حتی اگر روزی هزار مرتبه هم هر لفظی را تکرار کنیم. زمانی این الفاظ، ذکر است که ما را به خدا و آن مبدأ هستی متصل کند. اگر این کار را نکند اوراد است. ورد است. این همان کاری است که کاهنان هم انجام می-دهند. از این جهت است که علما گفتهاند ذکر باید دارای اثر باشد. سه اثر مهم ذکر: اثر اول: اثر اول ذکر، این است که ذاکر با ذکرش آرامش پیدا میکند: در سوره رعد آیه 28 می فرماید:" أَلا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد!" این آرامش با گفتن لا إله إلا الله ایجاد نمی شود. این شخص به واسطه اینکه لا إله إلا الله را میگوید و به آن مبدأ اصلی متصل میشود آرامش پیدا میکند. بنابراین الفاظی که گفته میشود و نمازی که خوانده میشود اما در پی آن، آرامش وجود نداشته باشد ذکرالله نیست. در سوره طه آیه 14 می فرماید: " أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري؛ نماز را برای یاد من بپادار" نمازی که میخوانیم ولی خدا در آن نقشی ندارد ذکر الله نیست. این خصوصیت اول بود که ذاکر به وسیله آن آرامش پیدا میکند. اگر نماز برای شما ایجاد آرامش کرد ذکر خدا است. به همین دلیل در سوره بقره آیه 45 فرموده اند: " وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ؛ از صبر و نماز یاری جوئید" یعنی: استعانت شما به حضرت حق به واسطه نماز و صبر باشد. یعنی به واسطه نماز است که آن آرامش را پیدا میکنید. اگر پیدا نکنید پس ذکر نیست. یک افعال و رکعات و هیئاتی است که انجام میدهیم. اثر دوم: اثر دوم ذکر و خصوصیت دوم آن، این است که چون ما را به مبدأ هستی متصل میکند تمام ماسوی الله برای ما صغیر و حقیر جلوه میکند. امیرالمؤمنین(ع) در وصف متقین میفرمایند: " عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ صَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ؛ اینها کسانی هستند که در درونشان عظمت حضرت حق را پذیرفتهاند. و به همین دلیل همه چیز به غیر از خدا برایشان صغیر و حقیر و کوچک است و جلوه ندارد" پیغمبر(ص) و اهل بیت(س) از آن جهت که جلوه تام حضرت حق هستند ذیل حضرت حق مطرح می-شوند و ماسوی الله نیستند. ذاکر به خاطر اتصالش به مبدأ هستی اصلاً دنیا و ما فیها و ما سوی الله برایش حقیر است. پس اگر کسی ذکر میگوید باید به این رتبه برسد. اثر سوم: چون به واسطه ذکر به مبدأ هستی متصل میشویم مصونیت از گناه را پیش میآورد. یعنی هرگز شخص به وادی گناه ورود پیدا نمیکند؛ چه گناه جسمی و گناه وهمی و گناه قلبی و گناه عقلی باشد. حضرت عیسی(ع) فرمود: برادرم موسی(ع) فرمود: زنا نکنید؛ اما من میگویم فکر زنا هم نکنید. یعنی در فکرتان هم دنبال یک چنین مسألهای نگردید. این به واسطه ذکر اتفاق میافتد؛ منتها ذکری که انسان را به مبدأ هستی متصل کند. " قَالَ عَلِیٌّ عَلَیهِ السَّلَامُ: ذِكْرُ اللهِ مَطْرَدَةُ الشَّيْطَانِ؛ امام علی(ع) فرمودند: یاد خدا، وسیله راندن شیطان است" کسی که از شیطان مصون باشد یعنی از گناه مصون است. ذکر باید این سه ویژگی و اثر را به صورت واضح و روشن داشته باشد. وگرنه آن چه گفته میشود ورد است نه ذکر. چون باید انسان را به محضر حق ببرد. ذکری که توأم با گناه باشد ورد است. ذکر سه جلوه دارد، نه اینکه سه مرتبه داشته باشد: جلوه اول: یک جلوه یاد خدا، قلبی است. انسان با قلبش به یاد خدا است. حضرت رسول(ص) فرمودند: " مَن أحَبَّ شَیئاً أکثَرَ ذِکرَهُ؛ کسی که چیزی را دوست داشته باشد همواره به یادش است" اگر کسی بخواهد در مسیر ذکر خداوند وارد بشود اول باید عاشق خداوند بشود. بدون عشق خداوند نمیشود یاد خداوند بود. به همین دلیل است که حضرت رسول(ص) فرمودند: " مَن أحَبَّ شَیئاً أکثَرَ ذِکرَهُ؛ کسی که چیزی را دوست داشته باشد همواره به یادش باشد" این یک جلوه ذکر است، نه یک مرتبه از ذکر. ذکر سه مرتبه ندارد. یک جلوه ذکر، ذکر قلبی است. جلوه دوم: ذکر لسانی است. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: " مَن أحَبَّ شَیئاً لَهِجَ بِذِکرِهِ؛ کسی که چیزی را دوست داشته باشد دائماً از آن حرف میزند" جلوه سوم: انسان در مرتبه عمل یاد خدا باشد. یعنی هر کاری را که میکند برای او انجام دهد. امام صادق علیه السلام تفسیر می کنند که این ذکر الله چیست. حضرت فرمودند: " ذِكْرُ اللهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ لَيْسَ سُبْحَانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ اللهُ أَكْبَرُ فَقَطْ وَ لَكِنْ إِذَا وَرَدَ عَلَيْكَ شَيْءٌ أَمَرَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ أَخَذْتَ بِهِ أَوْ إِذَا وَرَدَ عَلَيْكَ شَيْءٌ نَهَى اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ تَرَكْتَه؛ در همه حال بياد خداوند بودن مقصود از ياد خداوند نه فقط گفتن سبحان الله و الحمد لله و لا له الا الله و الله اكبر است بلكه چون امري از طرف خداوند بتو برسد فرمان بري و چون بچيزي برسي كه خداوند عز و جل از آن نهي فرموده تركش نمايي" یعنی یاد خدا در هر شرایطی این نیست که تسبیح دست بگیرید و ذکر بگویید. بلکه ذکر خدا، این است که هر چه به عنوان امر الهی به تو رسیده است را انجام بدهی. این ذکر خدا است و هر چه را که خداوند تو را از آن نهی کرده است ترک کنی. این یاد خدا است. یعنی تمام منهیات را ترک کنی و تمام اوامر را انجام بدهی و نیتت هم «قربةً إلی الله» است. این ذکر عملی است که مهمترین جلوه یاد خدا است.
صلوات ذکر برتر یک ذکر از همه اذکار بالاتر است. به ما توصیه کردهاند که اگر میخواهید به اهداف عالیه سلوکی برسید از این ذکر و از این نسخه غفلت نکنید. آن ذکر، ذکر صلوات بر محمد و آل محمد است. قال علی الرضا علیه السلام: " اَلصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ تَعْدِلُ عِنْدَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ التَّسْبِيحَ وَ التَّهْلِيلَ وَ التَّكْبِيرَ؛ امام رضا(ع) فرمودند: درود فرستادن بر پیامبر و آل پیامبر نزد خداوند عزیز و با جلالت، برابر است با سبحان الله و لا إله إلا الله و الله اکبر" به همین دلیل است که بیان مبارک وجود نازنین حضرت ختمیمرتبت این است: " مَن رَآنِی فَقَد رَأَی اللهَ؛ هر کسی که من را ببیند به تحقیق خدا را دیده است" چون رؤیت من، شما را به توحید میرساند درود فرستادن بر من معادل ذکر توحیدی است. پس صلوات، مهم است. صلوات برتر از ذکر توحیدی صلوات از ذکر توحیدی بالاتر است. چون در ذکری که درود فرستادن پیامبر و آل پیامبر در آن هست، هشت اصل اعتقادی وجود دارد. ذکر توحیدی فقط یک اصل را دارد و آن توحید است. ولی در این درود فرستادن که به واژه " اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ خدایا بر حضرت محمد(ص) و خاندان او درود فرست" هشت اصل اعتقادی در صلوات هشت اصل اعتقادی هست. هر واژهای که در این ذکر آمده است کلیدواژه و اشاره به یک حقیقت است. اصل اول: وقتی میگوییم: «اَللَّهُمَّ»، این کلیدواژه توحید است. اصول دوم: وقتی میگوییم: «عَلَی مُحَمَّدٍ»، کلیدواژه رسالت است. اصل سوم: وقتی میگوییم: «وَ آلِ مُحَمَّدٍ»، کلیدواژه امامت است. اصل چهارم: از آن جهت که برخی از ذوات مقدسه در عالم برزخ قرار دارند، برزخ کلیدواژه معاد است. این درود را بر این خاندان در عالم برزخ میفرستیم. یعنی اعتقاد به معاد هم در صلوات وجود دارد. اصل پنجم: چون میگوییم: «صَلِّ»، عدالت حضرت حق را طلب میکنیم. عدل، دادن حق هر کسی به اهل آن حق است. رحمت، حق است که به پیامبر و آل پیامبر داده شود. پس اصل عدل هم در آنجا وجود دارد. اصل ششم: بعد از صلوات میگوییم: " وَ عَجِّل فَرَجَهُم؛ و گشایش آنان را نزدیک تر کن" این ششمین اصل است که اعتقاد به امام زنده است، یعنی مهدویت. اصل هفتم و هشتم: سپس میگوییم: " وَ أَهلِک أعدَائَهُم؛ دشمنان ایشان را نابود کن" در این فراز، دو اصل تولی و تبری وجود دارد که از ممتازترین اصول اعتقادی شیعه است. کل این ذکر، عمل کردن به قرآن است. عمل کردن است به آیه شریفه 23 شوری است. " قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى؛ بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم [اهل بیتم] " یکی از مصادیق ابراز محبت به خاندان پیامبر و آل پیامبر، درود فرستادن به این خاندان است. هیچ ذکر دیگری معادل این ذکر، این هشت اصل را ندارد. بنابراین مهم-ترین ذکر، صلوات است از بین همه اذکار. صلوات ابتر در تعالیم به ما دستور دادهاند که این ذکر نباید ابتر باشد. به این شکل که پیامبر(ص) فرمودهاند: " لَا تُصَلُّوا عَلَيَّ صَلَاةً مَبْتُورَةً إِذَا صَلَّيْتُمْ عَلَيَّ بَلْ صَلُّوا عَلَى أَهْلِ بَيْتِي وَ لَا تَقْطَعُوهُمْ مِنِّي؛ بر من صلوات دمبُریده نفرستید. زمانی که شما بر من درود بفرستید بر اهل بیت من درود فرستید و آنها را از من جدا نکنید" این درود است که ابتر نخواهد بود. امام صادق(ع) میفرماید: " قَالَ رَسُولُ اللهِ ذَاتَ يَوْمٍ لِعَلِيٍّ: أَ لَا أُبَشِّرُكَ؟ فَقَالَ: بَلَى بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَإِنَّكَ لَمْ تَزَلْ مُبَشِّراً بِكُلِّ خَيْرٍ. فَقَالَ: أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ آنِفاً بِالْعَجَبِ. فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ: وَ مَا الَّذِي أَخْبَرَكَ يَا رَسُولَ اللهِ؟ فَقَالَ: أَخْبَرَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْ أُمَّتِي إِذَا صَلَّى عَلَيَّ وَ أَتْبَعَ بِالصَّلَاةِ عَلَيَّ أَهْلَ بَيْتِي فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ صَلَّتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ سَبْعِينَ صَلَاةً؛ یک روز پیامبر به حضرت امیرالمؤمنین فرمودند: میخواهی من به تو بشارت بدهم؟ امیرالمؤمنین عرض کرد: بله پدر و مادرم به فدای شما شوند. شما که همواره مبشر به خیر بودهاید. پیامبر فرمود: همین چند لحظه پیش، جبرئیل یک خبری را آورد که من شگفتزده شدم. امیر المؤمنین عرض کرد: ای رسول گرامی! آن خبری را که جبرئیل به حضرتعالی دادند چه بود؟ پیغمبر فرمود: مردمانی از امت من وقتی بر من درود میفرستند و به دنبال آن درود، بر اهل بیت من هم درود میفرستند خداوند تمام درهای آسمانهای هفتگانه را بر آنها باز میکند. (یعنی بین خدا و بندهاش هیچ حجابی موجود نیست) به ازای هر درودی که بر پیامبر و آل پیامبر بفرستد ملائکه، هفتاد بار درود میفرستند" سپس پیامبر فرمود: " وَ إِذَا صَلَّى عَلَيَّ وَ لَمْ يُتْبِعْ بِالصَّلَاةِ عَلَى أَهْلِ بَيْتِي كَانَ بَيْنَهَا وَ بَيْنَ السَّمَاءِ سَبْعُونَ حِجَاباً وَ يَقُولُ اللهُ جَلَّ جَلَالُهُ: لَا لَبَّيْكَ وَ لَا سَعْدَيْكَ. يَا مَلَائِكَتِي! لَا تُصْعِدُوا دُعَاءَهُ إِلَّا أَنْ يَلْحَقَ بِنَبِيِّهِ عِتْرَتَهُ فَلَا زَالَ مَحْجُوباً حَتَّى يُلْحِقَ بِي أَهْلَ بَيْتِ؛ اما اگر بر من درود فرستاد و بر اهل بیت من درود نفرستاد، بین او و بین خدا، هفتاد حجاب وجود خواهد داشت. حضرت حق به او میگوید: من اصلاً تو را نمیشناسم. بعد به ملائکهاش میفرماید: دعای او را بالا نیاورید مگر اینکه این صلوات را کامل کند و آل پیغمبر را اضافه کند. این دعای او با این صلوات ابتر از اجابت دور میماند مگر اینکه آل پیغمبر را اضافه کند" آنجا که فرمود به ازای هر صلوات شما ملائکه هفتاد صلوات میفرستند؛ اگر شما ده صلوات بفرستید ملائکه بر شما هفتصد صلوات میفرستند. اگر شما صد صلوات بفرستید ملائکه بر شما هفت هزار صلوات میفرستند و اگر شما هزار صلوات بفرستید ملائکه بر شما هفتاد هزار صلوات میفرستند. بعد پیامبر اضافه میکند: کسی که ملائکه بر او هفتاد هزار صلوات بفرستند، محال است که اهل آتش باشد. یکی از راه دور ماندن از جهنم، هزار صلوات بر پیامبر و آل پیامبر است. یکی از اثراتی که صلوات برای فرستندهاش دارد این است که مایه رشد مصلّی است. " قَالَ رَسُولُ اللهِ: صَلُّوا عَلَیَّ؛ فَإِنَّهَا زَکَاةٌ لَکُم؛ حضرت سول(ص) فرمودند: بر من درود بفرستید؛ که این درود فرستادن بر من، مایه رشد شما است" باعث میشود که شما ارتقاء مقام پیدا کنید. یعنی از آن اذکاری است که حتما شما را به مبدأ اصلی متصل میکند. دو شکل از رشد صلوات: شکل اول: " قَالَ رَسُولُ اللهِ: الصَّلَاةُ عَلَيَّ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِي تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ؛ حضرت رسول(ص) فرمودند: درود فرستادن بر من و آل من، نفاق را از بین میبرد" نفاق، مهمترین بلیهای است که جامعه اسلامی را در بر گرفته است. این است که این نفاق و دورویی را از بین ببرد. در دعای ندبه هم میخوانیم: " أَيْنَ قَاطِعُ حَبَائِلِ الْكَذِبِ وَ الِافْتِرَاءِ؛ کجا است بر هم چیننده دروغ و دروغپردازی" پیامبر(ص) فرمود: یکی از علائم منافق، این است که اهل دروغ است. امام عصر علیه السلام که میآیند نفاق را برطرف می-کنند. آن وقت پیامبر میفرماید: یکی از راههایی که نفاق را از بین میبرد درود فرستادن بر من و آل من است. اگر صلوات بخواهد نفاق را از بین ببرد با چه شرایطی این کار را میکند؟ " قَالَ رَسُولُ اللهِ: ارْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ بِالصَّلَاةِ عَلَيَّ فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ؛ حضرت سول(ص) فرمودند: صدایتان را در هنگام درود فرستادن بر من بلند کنید که بلند صلوات فرستادن بر من، نفاق را از بین میبرد" شکل دوم: دومین شکلی که درود فرستادن بر پیغمبر و آل پیغمبر باعث رشد انسان میشود این است: " قَالَ عَلِیٌّ عَلَیهِ السَّلَامُ: الصَّلَاةُ عَلَى النَّبِيِّ أَمْحَقُ لِلْخَطَايَا مِنَ الْمَاءِ لِلنَّارِ؛ امام علی(ع) فرمودند: درود فرستادن بر پیغمبر و آل پیغمبر، گناه را زودتر از بین میبرد در مقایسه آب و آتش" اگر شما بخواهید آتش را از بین ببرید روی آن آب میریزید. میفرماید: اگر گناه کردی اولین چیزی که میتواند سریعاً این گناه را از بین ببرد درود فرستادن بر پیامبر و آل پیامبر است. " قَالَ الرِّضَا عَلَیهِ السَّلَامُ: مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى مَا يُكَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْيُكْثِرْ مِنَ الصَّلَوَاتِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْماً؛ امام رضا(ع) فرمودند: کسی که نمیتواند کفاره گناهانش را بدهد درود فرستادن بر پیامبر و آل پیامبر را زیاد انجام بدهد که گناه را از ریشه حذف میکند" این، کار صلوات است. شب نیمه شعبان، شب تؤبه هم هست. اگر بخواهیم به درستی وارد احیاء شویم باید از گناه استغفار کنیم. یکی از راههایی که گناه را از بین میبرد همین صلوات است این بحث را مطرح کردیم تا مقدمهای برای لیلة القدر باشد تا إن شاء الله قلبی که به واسطه صلوات بر پیامبر و آل پیامبر تزکیه شده است نزول ملک و روح را ببیند. در شب قدر ماه مبارک رمضانی تا صبح، ملک سلام و درود میفرستد. قلبی که به واسطه درود بر پیامبر و آل پیامبر تزکیه شده و رشد پیدا کرده است آن سلام را میشنود. خداوند در سوره قاف آیه 16 میفرماید: " نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ؛ و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم" قلبی که به واسطه درود فرستادن بر پیغمبر رشد پیدا کرده است خدا را میبیند. ما آسانترین راه را در پیش رویمان داریم؛ ولی از آن استفاده نمیکنیم. إن شاء الله که ما در محشر مبعوث بشویم یک ایستگاه وجود دارد که محضر خود حضرت حق است. آنجا میزان قسط هست. وسیلهای است برای سنجش اعمال ما. حضرت داوود(ع) به خداوند علی اعلا عرض کرد: خدایا! میخواهم این میزان را ببینم. در عالم مکاشفه یک ترازو به او نشان دادند با دو کفه که هر کفه، غرب و شرق عالم را پر کرده بود. حضرت داوود(ع) بیهوش شد. وقتی به هوش آمد به حضرت حق عرض کرد: خدایا! چه کسی میخواهند آن را پر کنند؟ باید وزن هم داشته باشد؛ چون در کفه دیگر، سنگ ترازو میگذارند. سنگ ترازو هم امیر المؤمنین است: " اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا مِیزَانَ الأعمَالِ؛ سلام بر تو اى كسى كه وسیله سنجش اعمال در روز قیامت هستى" در سوره مومنون آیه 102 میفرماید: " فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ و کسانی که وزنه اعمالشان سنگین است، همان رستگارانند!" یعنی: کسانی که میزانشان سنگین باشد رستگار هستند. در سوره اعراف آیه 9 می فرماید: " وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ؛ و کسانی که میزانهای (عمل) آنها سبک است، افرادی هستند که سرمایه وجود خود را، بخاطر ظلم و ستمی که نسبت به آیات ما میکردند، از دست دادهاند" پیامبر ما در خصوصیتها و ویژگیهای ماه مبارک رمضان میفرماید: " مَنْ أَكْثَرَ فِيهِ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَيَّ ثَقَّلَ اللهُ مِيزَانَهُ يَوْمَ تَخِفُّ الْمَوَازِينُ؛ کسی که در ماه مبارک رمضان بسیار بر من درود بفرستد، خداوند میزان اعمال او را سنگین میکند" صلوات شفاعت صلوات بر پیغمبر موجب شفاعت پیغمبر میشود: " قَالَ رَسُولُ اللهِ: مَن صَلَّی عَلَیَّ حِینَ یُصبِحُ عَشَراً وَ حِینَ یُمسِی عَشَراً اَدرَکَتهُ شَفَاعَتِی یَومَ القِیَامَةِ؛ اگر کسی روز، ده صلوات بر من بفرستد و شب ده صلوات بر من بفرستد شفاعت من در روز قیامت شامل حالش میشود" معمولاً قضاوت مردم ما راجع به ماه مبارک رمضان، این است که جشن نیمه شعبان که تمام شود می-گویند: چه ماهی میخواهد بیاید! خدا به خیر بگذراند! از زلزله ده ریشتری خطرناکتر است. روز اول که روزه را گرفت میگوید: الحمد لله که یک روزش گذشت. نماز عید فطر را هم که میخوانند میگویند: خدا را شکر که شرّ این ماه تمام شد. در سوره کهف آیه 110 می فرماید: " فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد" کدام عمل صالح است که ما را به ملاقات خدا میرساند؟ هر جا که خداوند راجع به عمل صالح صحبت کرده است با صیغه جمع حرف زده است. تنها جایی که یک عمل صالح را مطرح کرده است که به لقاء خدا میرساند همین جا است: " اَلصُّومُ لِی وَ أنَا أُجزَی بِه؛ روزه برای من است و من خودم جزای روزه هستم" چیزی که پایانش خود خداست را میگوییم شرش گذشت؟