بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ اَلحَمدُ لِلهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمِینَ یا رَبَّ العالَمینَ در توضیح این فقره از دعای شریف مکارم الأخلاق بودیم: «وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ» یعنی: عمر من را در آن مسیر و هدفی قرار بده که من را به خاطر آن خلق کردهای. گفتیم که به حسب این درخواست امام، نظام خلقت و آفرینش انسان هدفمند است. گفتیم که بخشی از اهداف خلقت انسان دو نوع هستند: 1. اهداف مقدمهای که مقدمه هستند برای رسیدن به یک مرتبه دیگر. 2. اهداف نهایی. گفتیم که سه مطلب را به عنوان هدف مقدمهای بیان کردهاند. هدف اول: امتحان. ما را خلق کردهاند تا امتحانمان کنند. و این امتحان، مقدمهای برای رسیدن به یک هدف بالاتر است. ما هدف خلقت را استیفاء نکردهایم؛ ولی از خدا مطالبه داریم. ما هنوز در انسانیت به جایی نرسیدهایم. إن شاء الله بتوانیم اهداف را محقق کنیم. گفتیم یکی از حکمتهایی برای غیبت حضرت مهدی بیان کردهاند، امتحان است. چرا ما را امتحان کنند؟ گفتیم در باب غیبت حضرت ولی عصر، سه دسته روایت وجود دارد. دسته اول، روایاتی است که می-گویند دینداری در آخر الزمان سخت است. مراد از آخر الزمان به حسب آنچه که خود حضرت ختمیمرتبت فرمودهاند، دوره بعد از رسالت پیامبر است. آخر الزمان از هزار و چهارصد سال پیش آغاز شده و تا آخرین روز دنیا در دوران آخر الزمان هستیم. دینداری در آخر الزمان، سخت است. صقر بن ابی دولف از حضرت جواد علیه السلام نقل میکند: «الْإِمَامُ بَعْدِي ابْنِي عَلِيٌّ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ قَوْلُهُ قَوْلِي وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ الْإِمَامُ بَعْدَهُ ابْنُهُ الْحَسَنُ أَمْرُهُ أَمْرُ أَبِيهِ وَ قَوْلُهُ قَوْلُ أَبِيهِ وَ طَاعَتُهُ طَاعَةُ أَبِيهِ. ثُمَّ سَكَتَ. فَقُلْتُ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ؛ فَمَنِ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحَسَنِ؟ فَبَكَى بُكَاءً شَدِيداً. ثُمَّ قَالَ: إِنَّ بَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرُ. فَقُلْتُ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ؛ وَ لِمَ سُمِّيَ الْقَائِمَ؟» یعنی: از حضرت جواد شنیدم که فرمود: امامِ بعد از من، فرزندم علی الهادی است. گفتارش گفتار من و دستورش دستور من و اطاعت از او اطاعت از من است. امامِ پس از او، فرزندش حضرت عسکری است. دستور او، دستور پدرش و گفتار او گفتار پدرش و اطاعت از او اطاعت از پدرش است. سپس امام ساکت شد. به حضرت عرض کردم: ای پسر پیغمبر؛ امامِ بعد از حضرت عسکری کیست؟ امام جواد شروع به یک گریه بسیار شدید کرد. سپس فرمود: امامِ بعد از حسن عسکری، پسر اوست. او کسی است که قیامکننده و حقیقتاً مورد انتظار است. از امام سؤال کردم: چرا به او قائم میگویند؟ چرا لقبش قائم است؟ حضرت جواد علیه السلام فرمود: «لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِكْرِهِ وَ ارْتِدَادِ أَكْثَرِ الْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ» یعنی: چون پس از اینکه یادش مُرد، قیام میکند. یعنی مقطعی میآید که کسی از امام عصر علیه السلام یاد نمیکند. نامش از بین میرود. بعد حضرت میفرماید: پس از آن قیام میکند که بیشتر کسانی که به امامت او اعتقاد داشتند، از او برگردند. اگر کسی از این امتحان سربلند بیرون بیاید، مورد تمجید رهبران آسمانی ماست. حضرت ختمیمرتبت از خدا تقاضا میکرد: «لَقِّنِی إِخوَانِی» یعنی: خدایا؛ من را به ملاقات برادرانم برسانم. اصحاب گفتند: مگر ما برادران شما نیستیم؟ فرمود: نه. پرسیدند: پس ما چه کسانی هستیم؟ فرمود: شما اصحاب من هستید. پرسیدند: برادران شما کیستند؟ فرمود: کسانی که در دوره آخر الزمان بر امامت خاندان من باقی میمانند در حالیکه معجزه ندیدهاند. در نتیجه سواد روی بیاض ایمان میآورند. یعنی به واسطه قرآن و احادیث ایمان میآورند. کسی که در دوره آخر الزمان در دین ثابتقدم باشد، برادر پیغمبر است. از رسول خدا نقل شده است: «يَا عَلِيُّ؛ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَعْجَبَ النَّاسِ إِيمَاناً وَ أَعْظَمَهُمْ يَقِيناً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَّبِيَّ وَ حَجَبَتْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَيَاضٍ» یعنی: علی؛ بدان که شگفتانگیزترین انسانها از نظر ایمان و بزرگترین آنها از جهت یقین، طایفهای هستند که در آخر الزمان میآیند. آنها پیغمبر را ندیدهاند. حضور امامشان را هم درک نکردهاند. امامشان از آنها غایب است؛ ولی به واسطههای نوشتههایی بر سفیدی ایمان آوردهاند. یعنی به واسطه قرآن و احادیث ایمان آوردهاند. ایمان این افراد برای پیغمبر هم تعجبآور است. وقتی پیامبر از امام زمان صحبت میکند میفرماید: «طُوبَى لِلصَّابِرِينَ فِي غَيْبَتِهِ. طُوبَى لِلْمُقِيمِينَ عَلَى مَحَبَّتِهِمْ. أُولَئِكَ وَصَفَهُمْ اللهُ فِي كِتَابِهِ وَ قَالَ: الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ قَالَ أُولئِكَ حِزْبُ اللهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» یعنی: خوشا به حال کسانی که در دوران غیبت امام عصر صبر میکنند. خوشا به حال کسانی که بر محبت امام عصر در دوره غیبت باقی میمانند. اینهایی کسانی هستند که خداوند آنها را در قرآنش توصیف کرد و فرمود: اینها کسانی هستند که به غیب ایمان دارند. دسته دوم از روایات به این نکته اشاره دارد که غیبت، امتحان است. علی بن جعفر از برادر بزرگوارشان حضرت موسی بن جعفر نقل میکند: «إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللهَ اللهَ فِي أَدْيَانِكُمْ لَا يُزِيلَنَّكُمْ أَحَدٌ عَنْهَا» یعنی: وقتی پنجمین از فرزند هفتمین مفقود شد یعنی امام دوازدهم غایب شد، مراقب دینتان باشید. خدا را در دینداریتان مراعات کنید. مراقب باشید که کسی دین را از شما نگیرد. بعد میفرماید: «يَا بُنَيَّ! إِنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَيْبَةٍ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ كَانَ يَقُولُ بِهِ». برادر کوچکتر به برادر بزرگتر میگوید: پسرم؛ چون امام، أبٌ شَفیقٌ است. پدر مهربان است. حضرت میفرماید: حقیقتاً صاحب این امر، غیبتی دارد. این غیبت آنقدر طول میکشد تا کسانی که به امامت او قائل بودند از امامتش برمیگردند. سپس امام در پایان روایت میفرماید: «إِنَّمَا هِيَ مِحْنَةٌ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ» یعنی: این غیبت، امتحان و آزمون و فتنهای است که خداوند علی اعلا به واسطه آن، خلایق را امتحان میکند. حضرت موسی بن جعفر علیه السلام رسماً فرمودند که غیبت حضرت ولی عصر، امتحان است. چرا ما برای این امتحان آماده نیستیم؟ چرا فکر میکنیم از پس آن بر میآییم؟ ما چقدر راجع به امام زمان می-دانیم؟ چقدر دنیا را میشناسیم؟ برای اینکه از پس این امتحان بربیاییم باید دو مطلب را بدانیم. یکی بحث امامت است و یکی بحث دنیا. این دو را باید شناخت. مرحله بعد اعتقاد و باور است. به آن شناخت چقدر باور دارید؟ اگر این دو حاصل شد، از امتحان بیرون میآیید. دسته سوم روایات میگوید نتیجه این امتحان چیست و چرا امتحان را میگیرند. حمیری از حضرت صادق نقل میکند: «وَ اللهِ لَا يَكُونُ الَّذِي تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْنَاقَكُمْ حَتَّى تُمَيَّزُونَ وَ تُمَحَّصُونَ، ثُمَّ يَذْهَبَ مِنْ كُلِّ عَشْرَةٍ شَيْءٌ وَ لَا يَبْقَى مِنْكُمْ إِلَّا أَندَر. ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ: أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ» یعنی: به خدا آن چیزی که شما منتظرش هستید ایجاد نمیشود مگر اینکه از هم جدا شوید و مورد آزمون قرار بگیرید که از هم جدا شوید. خوبها یک طرف باشند و بدها یک طرف دیگر. از هر ده نفر، یک عده خارج میشوند و باقی نمیماند از شما مگر تعداد کمی. أندر به سه نفر میگویند. یعنی هفت نفر میروند و سه نفر میمانند. سپس حضرت صادق به آیه 142 از سوره مبارکه آل عمران استناد میفرماید: فکر کردید وارد بهشت می-شوید؟ تا خدا آزمون نکند و نتیجه حاصل نشود که کدامیک از شما اهل مجاهدت و صبر هستید وارد بهشت نمیشوید. صبر با سکوت تفاوت دارد. ما الان در دوران سکوت هستیم. صبر نمیکنیم. پس از هر ده نفر، هفت نفر میروند. سابقاً در تهران یک نانی میفروختند که به آن میگفتند نانِ سه بار الک. آردش را سه بار الک میکردند. جابر به امام باقر علیه السلام میگوید: فرج چه زمانی اتفاق میافتد؟ حضرت فرمود: «هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لَا يَكُونُ فَرَجُنَا حَتَّى تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا يَقُولُهَا ثَلَاثاً حَتَّى يُذْهِبَ اللهُ تَعَالَى الْكَدِرَ وَ يُبْقِيَ الصَّفْوَ» یعنی: دور است. دور است. تا زمانی که شما الک شوید. باقیمانده شما هم الک میشود. آن باقیماندهها هم الک میشوند. همان أندر باقی میماند. فقط همان باقی میماند. پس از آن چه اتفاقی میافتد؟ سه بار الک میکنند که چه شود؟ حضرت میفرماید: این کار را میکنند تا ایمان خالص از ایمان ناخالص شناخته شود. الان همه ما مؤمن هستیم إن شاء الله؛ ولی مؤمن واقعی کجاست؟ برای اینکه آن مؤمن واقعی را پیدا کنند سه بار الکمان می-کنند. امام باقر میفرماید کار سخت است. چرا شیعه را این همه امتحان میکنند؟ دو دلیل دارد: دلیل اول: امام صادق علیه السلام فرمود: «غَيْرَ أَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ أَنْ يَمْتَحِنَ الشِّيعَةَ» یعنی: خداوند دوست دارد شیعه را امتحان کند. گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را. خدا دنبال انسان میگردد. انسان باید غربال شود. قانون الهی هم تغییر و تبدیل ندارد. خدا اینطور خواسته است. دلیل دوم: غیر شیعه قبل از اینکه به غیبت امام زمان برسد، مردود شده است، چه اهل جماعت سنت باشند چه مربوط به ادیان دیگر باشند. کسی که مردود شده را دوباره امتحان نمیکنند. در سوره مبارکه عنکبوت آیه 2 میفرماید: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» یعنی: آیا مردم تصور کردند که گفتند ایمان آوردیم و ما رهایشان میکنیم و آزمایششان نمیکنیم؟ وقتی آیه میفرماید مردم فکر کردند می-گویند ما ایمان آوردیم، مورد امتحان قرار نمیگیرند، یعنی اینکه مورد امتحان قرار میگیرند. امتحان امت آخر الزمان به امیرالمؤمنین بوده است امام حسین میگوید پدرم گفت: «فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ؛ مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ؟ فَقَالَ: يَا عَلِيُّ؛ُّ إِنَّكَ مُبْتَلًى وَ مُبْتَلًى بِكَ وَ إِنَّكَ مُخَاصِمٌ فَأَعِدَّ لِلْخُصُومَةِ» یعنی: از پیامبر پرسیدم: آزمایشی که در آیه مطرح شده، چیست؟ حضرت رسول فرمود: علی جان؛ تو امتحان میشوی و مردم به واسطه تو امتحان میشوند. تو مورد خصومت و دشمنی قرار میگیری. آماده دشمنی مردم باش. امام صادق فرمود: «إِرتَدَّ النَّاسُ بَعدَ النَّبِیِّ إِلَّا السَّبعَةُ» یعنی: مردم پس از فوت پیامبر برگشتند مگر هفت نفر. پس دیگران امتحان ولایت داشتند. ولایت را نپذیرفتند و مردود شدند. امتحان غیبت ندارند. فضائل را سنیها هم گفتهاند. ما باید از آنها یک پله بالاتر باشیم. نسائی در خصائص میگوید: «قَالَ رَسُولُ اللهِ: اُوصِيكُم بِحُبِّ اَخِى وَ ابنِ عَمِّى عَلِىّ بنِ اَبِى طَالِبٍ فَاِنَّهُ لَا يُحِبُّهُ اِلّا مُؤمِنٌ وَ لَا يُبغِضُهُ اِلَّا مُنَافِقٌ» یعنی: من شما را به محبت برادر و پسرعمویم علی ابن ابی طالب توصیه میکنم؛ چراکه علی را دوست ندارد مگر انسان مؤمن و او را دشمن نمیدارد مگر انسان منافق. اگر ما هم بخواهیم به فضائل بسنده کنیم با آنها چه فرقی میکنیم؟ در کتاب المناقب میگوید: رسول خدا فرمود: «لَوْ لَا أَنْتَ يَا عَلِيُّ مَا عُرِفَ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدِي» یعنی: اگر تو نبودی ای علی، مؤمنین پس از من شناخته نمیشدند. این، امتحان آن مردم بود. محبت علی امتحان است. ولایت علی امتحان است. اطاعت از علی امتحان است. غالب مردم ایران در محبت برنده هستند؛ ولی در اطاعت، برنده نیستند. در کتاب ریاض النضرة از ابوسعید خدری نقل میکنند که گفت: «إِنَّمَا لَنَا نَعرِفُ مُنَافِقَ الأَنصَارِ بِبُغضِهِم عَلِیّاً» یعنی: اگر میخواستیم منافقین را در میان انصار ـ یعنی یاوران پیامبر در مدینه ـ بشناسیم، میدیدیم رابطه آنها با علی چگونه است. حضرت امیرالمؤمنین به مسافرت رفته بود. پیغمبر او را فرستاده بود. سه روز نبود. آن زن میگوید دیدم پیامبر مانند مادری که فرزندش مرده گریه میکند و دست به محاسنش گرفته و میگوید: «إِلَهِی؛ لَا تُمِتنِی حَتّی تُرِیَنِی عَلِیّاً» یعنی: خدایا؛ من نمیرم تا علی را یک بار دیگر به من نشان بدهی. باید سطحمان را بالا ببریم. امتحان محبت را بردهایم. موفق شدهایم؛ اما نمرهها نوزده نیست. یازده است. چون محبت، دلیل سنخیت و انضمام است. اگر انسان کسی را دوست داشته باشد خود را شبیه او میکند. اگر در پی این محبت، شباهت آمد، نمره نوزده میشود. حضرت فرمود: امت پیغمبر به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشود. هفتاد و دو فرقه به جهنم میرود و یک فرقه به بهشت. سیزده فرقه از آن هفتاد و دو فرقه، محبّ من هستند. تا از صراط عبور نکنیم نمیفهمیم نمره ما چند است.