بر اساس فرمایش حضرت رضا گفتیم آنچه باید درباره غدیر خم تا روز قیامت از نسلی به نسل دیگر و از حاضرین به غایبین و از پدران به فرزندان انتقال پیدا کند، این است که غدیر خم، آزمون امت اسلام است. مسأله امامت، شاخص و ملاک است. به این معنا که ما در هر غدیری، خودمان را با امامت می-سنجیم. اگر در مسیر بودیم هدایت شدهایم و گرنه که هیچ. روز عید غدیر، روز موازنه است. همه کاسب-ها یک روزی را میگذارند و سود و زیانشان را محاسبه میکنند. ما متدینین اگر بخواهیم خودمان را موازنه کنیم اولاً باید با مسأله امامت موازنه کنیم. این را باید هم خودمان انجام بدهیم و هم به نسل بعد یاد بدهیم تا ببینیم در چه زاویهای با امام هستیم. آیا در جهت امام هستیم یا در مقابل اما هستیم.
همین بیان در کلام نورانی حضرت امام صادق به جمعی از شیعیان و دوستانشان هست که فرمودند: «أَ تَعْرِفُونَ يَوْماً شَيَّدَ اللَّهُ بِهِ الْإِسْلَامَ وَ أَظْهَرَ بِهِ مَنَارَ الدِّينِ وَ جَعَلَهُ عِيداً لَنَا وَ لِمَوَالِينَا وَ شِيعَتِنَا؟» یعنی: آیا روزی را که خداوند به واسطه آن، بنای اسلام را مستحکم کرد میشناسید؟ آن روزی که در آن خداوند، گلدسته ومناره دین را ظاهر کرد را میشناسید؟ آن روزی را که خداوند برای ما و شیعیان و پیروان ما عید قرار داده است میشناسید؟ عرض کردند: «اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ» یعنی: خداوند و پیامبر و فرزند پیامبر بهتر میدانند. اما چون سؤال حضرت کرده بود آنچه را که به ذهنشان رسید گفتند: «أَ يَوْمُ الْفِطْرِ هُوَ يَا سَيِّدَنَا؟» یعنی: آن روز، روز عید فطر نیست؟ حضرت فرمود: نه. گفتند: «أَ فَيَوْمُ الْأَضْحَى» یعنی: آن روز، روز عید قربان نیست؟ حضرت فرمود: «لَا وَ هَذَانِ يَوْمَانِ جَلِيلَانِ شَرِيفَانِ وَ يَوْمُ أمناء [مَنَارُ] الدِّينِ أَشْرَفُ مِنْهُمَا وَ هُوَ الْيَوْمُ الثَّامِنَ عَشَرَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ» یعنی: نه. این دو روز اگرچه با جلالت و شرافت هستند ولی شرافت روزی که در آن خداوند گلدسته دین را ظاهر کرد، بیشتر از این دو روز است و آن، روز هجدهم ذی حجه است.
در قنوت نماز عید فطر میگوییم: «الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ مَزِيداً» یعنی: این روز را برای مسلمانان عید قرار دادی؛ ولی برای پیغمبر و آل پیغمبر، منشأ کرامت است. پس عید فطر برای پیامبر و آل پیامبر عید نیست؛ اما غدیر برای همه عید است حتی برای اهل بیت. همین امر دلالت بر این میکند که شرافت غدیر، بیش از فطر و قربان است.
در روز هجدهم ذی حجه، منار دین افراشته شد. منار در لغت، گلدسته است. گلدسته، برجی است بلند و قدکشیده که در ساختمانهای مذهبی یعنی مساجد و معابد وجود دارد. این برج، دو کارکرد دارد:
1. در آن چراغ روشن میکنند تا هیچ وقت راه مسجد گم نمیشود.
2. در آن مناجات میکنند و اذان میگویند و اعلان شرعی میکنند. یعنی در آن تبلیغ دین می-کنند.
میفرمایند: روز غدیر، منار دین است. یعنی در آن روز، چراغ روشن است و در آن روز، اعلان دین صورت میگیرد. وقتی امیر المؤمنین منصوب شد و ما باید به طرف او باشیم، هیچ وقت گمراه نمیشویم. آن جهتی که باید منحصراً تبلیغ آن را بکند، غدیر است. همان کسی را باید تبلیغ کنند که در آنجا منصوب شده است. هر دو جهت به خاطر این است که ما گمراه نشویم.
جواب دومی که وعده داده بودیم از ساحت مقدس حضرت صدیقه طاهره است. حضرت صدیقه طاهره بعد از رحلت پدر بزرگوارشان تا دوران شهادت خودشان از مردم جدا شدند. حرکت استنصار، چهل شب طول کشید و مردم کمک نکردند. با مردمی که کمک نمیکنند که نمیشود رو در رو شد. حضرت زهرا به قبرستان احد میرفتند و در کنار مزار عموی بزرگوارشان حضرت حمزه عزاداری میکردند که در همانجا یک اتاقی ساخته شد به نام بیت الاحزان. در همان مکان و در همان ایام یعنی در دوران سقیفه و در قبرستان احد شخصی به نام محمود ابن لبید شرفیاب محضر حضرت صدیقه شد. از حضرت صدیقه سؤالی کرده که بسیار جالب است و جوابش جالبتر است. به حضرت صدیقه عرض کرد: آیا میتوانید برای من از فرمایشات رسول گرامی، دلیل و استدلالی بر امامت علی ابن ابی طالب بیاورید؟
حضرت صدیقه طاهره فرمودند: «وَا عَجَبَاهْ! أَ نَسِيتُمْ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ؟ لَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِينَ مَهْدِيِّينَ وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَيَكُونُ الِاخْتِلَافُ فِيكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» یعنی: تعجب میکنم. آیا روز غدیر خم را فراموش کردید؟ من در آن روز در غدیر خم از رسول گرامی شنیدم که فرمود: علی، بهترین کسی است که من به عنوان جانشین در بین شما قرار میدهم. او امام و جانشین من است و دو فرزند بزرگوار او و نُه فرزند از صلب وجود نازنین حضرت ابا عبد الله الحسین، امامان پاک و پاکیزه هستند. اگر از آنها تبعیت کنید، هدایت میشوید و اگر با آنها مخالفت کنید، اختلاف تا روز قیامت در بین شما خواهد بود.
محمود ابن لبید میگوید: «قُلْتُ: يَا سَيِّدَتِي! فَمَا بَالُهُ قَعَدَ عَنْ حَقِّهِ؟» یعنی: به حضرت زهرا عرض کردم: چه شد که علی ابن ابی طالب به دنبال حقش نرفت؟ حضرت زهرا او را به کنیه صدا زد و فرمود: «يَا أبَا عُمَرَ! لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي» یعنی: ای ابو عمر! اگر علی نرفت به خاطر فرمایش رسول گرامی است که فرمود: مَثَل امام، مَثَل کعبه است. مردم به طواف کعبه میروند و کعبه به سراغ آنها نمیرود. مردم باید به سراغ امام بروند، نه اینکه امام به سراغ مردم برود. مردم از علی دست کشیدند.
سپس حضرت زهرا فرمود: «أَمَا وَ اللهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللهِ تَعَالَى اثْنَانِ» یعنی: به خدا سوگند اگر این مردمان حق را به اهلش واگذار میکردند و از خاندان پیغمبر پیروی میکردند هیچ دو نفری پیدا نمیشد که در باب خدا و در باب حکم خدا اختلاف کند. چه کردید شما با این سقیفهسازی. همه مردم را به جان هم انداختید. همه را از مسیر هدایت دور کردید. هم خودتان را دور کردید و هم دیگران را ضعیف کردید.
سپس حضرت زهرا فرمود: «وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ» یعنی: اگر از عترت پیغمبر تبعیت میکردید، هرگز در باب خدا اختلاف نمیشد. در همین شیعه، عُرفا راجع به الله یک نظریه دارند و فقها یک نظریه دیگر. سقیفه است که این را درست کرده. اما اگر از جانشین حقیقی پیامبر پیروی شده بود و امامت از شخصی به دیگری میرفت تا روزی که قائم بیاید و هر امامی مدیریت جهانی داشت، مردم در همه جوانب بر سر سفره وحدت زندگی میکردند.
بعد حضرت فرمود: «وَ لَكِنْ قَدَّمُوا مَنْ أَخَّرَهُ وَ أَخَّرُوا مَنْ قَدَّمَهُ اللَّهُ حَتَّى إِذَا أَلْحَدَ الْمَبْعُوثُ وَ أَوْدَعُوهُ الْجَدَثَ الْمَجْدُوثَ» یعنی: مردم کسی را که خدا کنار زده بود مقدم کردند و کسی را که خدا معرفی کرده بود کنار گذاشتند. مردم علی را واگذاشتند و دیگران را گرفتند. مردم با این کارشان امامت را که رهآورد و محصول بعثت بود از بین بردند. بیست و سه سال رسالت پیغمبر، یک محصول دارد و آن محصول، امامت است. مردم این را از بین بردند. حضرت صدیقه میفرماید: مردم، رهآورد بعثت را که امامت بود کنار گذاشتند و به بدعت رو آوردند. هر کاری که کردند بدعت بود. معاویه رسماً اعلام کرده بود که من به نماز و روزه شما کاری ندارم. میخواهید بخوانید و میخواهید نخوانید. من حکومت را میخواستم که به دست آوردم. بنیانگذار حکومت معاویه آن سه نفر بودند.
سپس حضرت میفرماید: «وَ اخْتَارُوا بِشَهْوَتِهِمْ وَ عَمِلُوا بِآرَائِهِمْ تَبّاً لَهُمْ. أَ وَ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ يَقُولُ: وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ» یعنی: اینها بر اساس شهوت و هوای نفس عمل کردند. به آراء جاهلیت عمل کردند. مرگ بر آنها. آیا نشنیدند فرمایش حضرت حق را که فرمود: پروردگار تو هر چه را که بخواهد خلق میکند و هر چه را که بخواهد انتخاب میکند. شما حق اعتراض ندارید. خدا علی را انتخاب کرد. مردم حق کنار گذاشتن او را نداشتند.
بعد میفرماید: «بَلْ سَمِعُوا وَ لَكِنَّهُمْ كَمَا قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ هَيْهَاتَ بَسَطُوا فِي الدُّنْيَا آمَالَهُمْ وَ نَسُوا آجَالَهُمْ فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنَ الْحَوْرِ بَعْدَ الْكَوْرِ» یعنی: شما این را شنیدید ولی نفهمیدید همچنان که خدا میفرماید: چشمان اینها کور نیست؛ بلکه قلبشان از درک حقیقت باز مانده و کوردلی پیدا کردهاند. وای بر اینها که خواستههای دنیایی را در دنیا باب کردند و مرگ را فراموش کردند. خدا نابودشان گرداند و عملشان را باطل کند. خدایا! به تو پناه میبرم از کمبود یار پس از فراوانیِ آن. صد و بیست هزار نفر بیعت کردند؛ ولی در اندکزمانی همه فراموش کردند.
طرفداران سقیفه به طور کلی امامت را انکار کردند. این منصب آسمانی را زمینی کردند و خودشان انتخاب کردند اگرچه سگباز و میمونباز باشد و علی ابن ابی طالب و حسن ابن علی و حسین ابن علی را کنار گذاشتند. موضع ما شیعیان نز با امامت درست نیست. ما از کنار غدیر به آسانی رد میشویم. غدیر را به کیک و شیرینی و کف زدن و این قبیل مسائل گرفتهایم. غدیر، امامت است. شیعه فقط یک بُعد از امامت را گرفت. در امامت، پنج مسأله مطرح است: معرفت، محبت، ولایت، اطاعت و شباهت. شیعه از بین این پنج مؤلفه فقط محبت را گرفته است. محبت نمره یازده و نیم است؛ ولی نمره قبولی، چهارده است. کسی با محبت تنها از صراط رد نمیشود. آن چهارتای دیگر هم باید باشد. من سخت نمیگیرم؛ بلکه سخت هست که اگر آسان بود جا دارد بپرسیم چرا باید امام ما هزار و صد و هشتاد سال غائب باشد؟ اگر محبت به تنهایی کافی است پس چرا نمیآید؟ ما که حقیقتاً او را دوست داریم. امام زمان نمیآید چون محبت، نمره قبولی نیست.
«رُوِيَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّهُ قَالَ لِرَأْسِ الْيَهُودِ: عَلَى كَمِ افْتَرَقْتُم؟» یعنی: از وجود نازنین امیر المؤمنین علی علیه السلام روایت شده که حضرت از عالمی یهودی پرسید: شما به چند فرقه تقسیم شدید؟ آن شخص خواست آبروداری کند. گفت: «عَلَى كَذَا وَ كَذَا فِرْقَةً» یعنی: دو سه فرقه. حضرت فرمود: «كَذَبْتَ» یعنی: دروغ میگویی. شما به سه فرقه تقسیم نشدید. سپس به مردم رو کرد و فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ ثُنِيَتْ لِيَ الْوِسَادَةُ لَقَضَيْتُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِزَبُورِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْقُرْآنِ بِقُرْآنِهِمْ. افْتَرَقَتِ الْيَهُودُ عَلَى إِحْدَى وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً سَبْعُونَ مِنْهَا فِي النَّارِ وَ وَاحِدَةٌ نَاجِيَةٌ فِي الْجَنَّةِ وَ هِيَ الَّتِي اتَّبَعَتْ يُوشَعَ بْنَ نُونٍ وَصِيَّ مُوسَى» یعنی: به خدا اگر اسباب حکومت برای من فراهم شده بود بین یهودیهای با توراتشان قضاوت میکردم و بین مسیحیها با انجیل و بین مسلمانها با قرآن. یهودیها پس از جناب موسی به هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند که هفتاد گروهشان در آتش هستند و یک گروهشان نجات مییابد و به بهشت میرود و آن گروه، گروهی است که از جناب یوشع ابن نون تبعیت کردند. جناب یوشع وصی حضرت موسی است. وجود نازنین حضرت موسی وقتی پیش فرعون رفت با هارون رفت. ولی وقتی پیش جناب خضر رفت با وصی خودش یوشع رفت.
سپس حضرت فرمود: «وَ افْتَرَقَتِ النَّصَارَى عَلَى اثْنَتَيْنِ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً إِحْدَى وَ سَبْعُونَ فِرْقَةً فِي النَّارِ وَ وَاحِدَةٌ بِالْجَنَّةِ وَ هِيَ الَّتِي اتَّبَعَتْ شَمْعُونَ الصَّفَا وَصِيَّ عِيسَى وَ تَفْتَرِقُ هَذِهِ الْأُمَّةُ عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِرْقَةً فِي النَّارِ وَ وَاحِدَةٌ فِي الْجَنَّةِ وَ هِيَ الَّتِي اتَّبَعَتْ وَصِيَّ مُحَمَّدٍ وَ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى صَدْرِهِ» یعنی: مسیحیها بعد از جناب عیسی به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند. هفتاد و یک فرقه اهل جهنم هستند و یک فرقه اهل بهشت است و آنها کسانی هستند که از وصی جناب عیسی، شمعون تبعیت کردند. این امت یعنی امت پیامبر خاتم به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشود. هفتاد و دو فرقه در آتش جهنم هستند و یک گروه در بهشت است و آن گروه، همان است که از وصی رسول خدا تبعیت میکند. این را فرمود و به سینهاش زد یعنی وصی رسول خدا من هستم. سپس فرمود: «ثَلَاثَ عَشْرَةَ فِرْقَةً مِنَ الثَّلَاثِ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً كُلُّهَا تَنْتَحِلُ مَوَدَّتِي وَ حُبِّي وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي الْجَنَّةِ وَ هِيَ النَّمَطُ الْأَوْسَطِ وَ اثْنَتَا عَشْرَةَ فِي النَّارِ» یعنی: سیزده گروه از آن هفتاد و دو گروه که جهنمی هستند، کسانی هستند که ادعای محبت من را دارند و آن، گروهی است که حد وسط را دارد. نه در حق ما کوتاهی میکند و نه غلو میکند.
محبت به تنهایی کفایت نمیکند. باید تبعیت کرد. از حضرت امیر گفتم نه از خودم. بنابراین در این چند شبی که باقی مانده است باید موضعمان را با امامت بسنجیم. امام صادق علیه السلام میفرماید: «الْأَئِمَّةُ بِمَنْزِلَةِ رَسُولِ اللهِ إِلَّا أَنَّهُمْ لَيْسُوا بِأَنْبِيَاءَ» یعنی: امامان همان ویژگیهای پیامبر را دارند و فقط نبوت را ندارند. متصل به وحی هستند ولی وحی تشریعی ندارند. یعنی وحیی که آورنده دین باشد ندارند. ائمه سلام الله علیهم اجمعین هر ویژگیای که پیامبر دارد را بدون کم و کاست دارند. شأن امام این است که همان ویژگیهای پیامبر را داشته باشد.