اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ امامت اگرچه جزء دین است ولی جزء رئیسه است. در امامت، پنج مسأله وجود دارد؛ محبت، ولایت، اطاعت، معرفت و شباهت. در باب معرفت اهل بیت حدیثی را خواندیم که معتبر بود و متواتر. این حدیث شریف از وجود نازنین حضرت ختمیمرتبت رسالتپناهی بیان شده است که میفرماید: م«َن مَاتَ وَ لَم یَعرِف إِمَامَ زَمَانِه مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً» یعنی: هر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد مرگش مرگ جاهلی بوده است. دین مبین اسلام در بیست و هفتم رجب المرجب سال ششصد و ده میلادی با نزول اولین آیات از سوره مبارکه علق، ظهور پیدا کرد. این ظهور در طول بیست و سه سال متمادی به تدریج به کمال خود رسید و در بیست و هشتم صفر سال یازدهم هجری به واسطه ارتحال پیغمبر، آوردن شریعت تمام شد. خداوند ما را از منت گذاشتن نهی میکند. در سوره مبارکه بقره آیه 264 میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» یعنی: ای کسانی که ایمان آوردهاید! صدقاتتان را با منتگذاری و با آزار روحی باطل نکنید. پس فقط بدحجابی، منکر نیست. منتگذاری هم منکر است و باید از آن نهی شود. همین خدا به خاطر یک کار بر سر تمام خلایق منت گذاشته است. در سوره مبارکه آل عمران آیه 164 میفرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ» یعنی: خداوند بر سر اهل ایمان منت گذاشته است که بین آنها فرستاده و پیامبری را از جنس خودشان مبعوث کرد. انسان است، نه ملک و از جنس سایر موجودات. تمام غرایز و فطریات و طبیعت انسانی را دارد و در چارچوب انسانی امر و نهی میکند. اگر میگوید به نامحرم نگاه نکنید خودش غریزه دارد. چند مأموریت پیامبر را در این آیه بیان میکند: آیات الهی را بر مردم تلاوت میکند. آنها را تهذیب میکند. قرآن و حکمت را به مردم میآموزد اگرچه پیش از اینکه این اسلام بیاید در گمراهی آشکار بودند. یک وقتی هست که انسان گمراه است و نه خودش میفهمد و نه دیگران. یک وقتی هست که گمراهی کاملاً واضح است. به این میگویند گمراهی مبین. خداوند با آوردن اسلام، یک خط کشیده و تقسیم کرده است به بعد از اسلام و قبل از اسلام. در سوره مبارکه حجرات آیه 17 این منت را تأکید کرده است: «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ» یعنی: اینها بر سر تو منت میگذارند که اسلام آوردهاند؟ به آنها بگو به خاطر اسلام آوردنتان بر سر من منت نگذارید. بلکه خدا است که بر سر شما منت میگذارد که شما را به ایمان هدایت کرد. اگر واقعاً راست میگویید که مسلمان هستید منت نگذارید. مراد از این منت گذاشتن چیست؟ در سوره مبارکه تکاثر آیه 8 میفرماید: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ» یعنی: و سپس در آن روز همه شما از نعمتهای الهی سؤال میشوید. ابو حمزه میگوید: عدهای شرفیاب محضر حضرت صادق شدیم. حضرت یک پذیرایی بسیار عالی کردند. ما غذایی به آن لذیذی نخورده بودیم. خرماهایی مقابل ما گذاشته بود که ما تا آن روز خرما به آن کیفیت ندیده بودیم. ابو حنیفه نیز آن روز سر سفره امام صادق بود. این سفره را که دید به امام صادق عرض کرد: این همان نعمتی است که خداوند در قیامت از ما سؤال میکند. حضرت فرمود: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَكْرَمُ وَ أَجَلُّ مِنْ أَنْ يُطْعِمَكُمْ طَعَاماً فَيُسَوِّغَكُمُوهُ ثُمَّ يَسْأَلَكُمْ عَنْهُ وَ لَكِنْ يَسْأَلُكُمْ عَمَّا أَنْعَمَ عَلَيْكُمْ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» یعنی: خداوند کریمتر و بالاتر از این است که به شما غذایی بدهد و در روز قیامت بگوید آن را چه کردید. آن نعمتی که از آن سؤال میکند نعمت دین است که به واسطه ما به شما داده شده است. این یعنی منت. سؤال نمیکند که چه خوردی و چه نخوردی. سؤالش از نعمت دین است که به واسطه پیامبر و آل پیامبر به ما رسیده است. این منتی است که خدا میگذارد. نعمتی که خداوند به واسطه آن بر همگان منت میگذارد دین مبین اسلام است که روحش امامت است. دین، شش ویژگی دارد: 1. برای تمام بشر است. در سوره مبارکه فرقان آیه 1 میفرماید: «تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً» یعنی: بلندمرتبه است آن خدایی که قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا بر همه عوالم وجود، هشداردهنده باشد. همه عوالم وجود، نه فقط یک عالم. پس برای همه بشر است. 2. اعتبار این دین تا قیامت است. در سوره مبارکه آل عمران آیه 85 میفرماید: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ» یعنی: اگر کسی دینی غیر از اسلام را انتخاب کرد هرگز از او قبول نمیشود. کسی که غیر از اسلام را انتخاب کرده باشد در روز قیامت از زیانکاران است. 3. اسلام، کاملترین دین است. در سوره مبارکه مائده آیه 3 میفرماید: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» یعنی: امروز دین را کامل کردم. همگان میدانند که مراد از کمال دین، روز هجدهم ذی حجه سال دهم هجری قمری است که امیر المؤمنین در آن روز معرفی شد. 4. بعد از دین اسلام، هیچ دین دیگری نمیآید. در سوره مبارکه احزاب آیه 40 میفرماید: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليماً» یعنی: محمد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست؛ اما فرستاده خدا است و آخرین فرستاده خدا هم هست. خداوند علی اعلا به هر چیزی دانا است. این آیه با آن حدیثی که میفرماید «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هذِهِ الأُمَّةِ» یعنی: من و علی پدران این امت هستیم، منافاتی ندارد. وجود نازنین رسول گرامی، پدر طبیعی هیچ کس مگر حضرت زهرا سلام الله علیها نیستند؛ ولی پدر ولایی افراد هستند. پدر ولایی است که ولایت دارد. تازه ولایت او به قدری زیاد است که از خود مردم بر خود آنها ولایتِ بیشتری دارد. 5. دین معتبر در نزد خداوند اسلام است. در سوره مبارکه آل عمران آیه 19 میفرماید: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ». 6. تنها کسی که حق دارد دین را تعیین کند خود خدا است. در سوره مبارکه مائده آیه 3 می-فرماید: «وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً» یعنی: منِ خدا اسلام را به عنوان دین برای شما انتخاب کردم. دین، برنامه جامع سعادت و موفقیت از ناحیه خدا است و این خدا است که باید بگوید کدام یک برنامه او است. آن وقت تو میگویی ما ایرانی هستیم و خودمان پیغمبر داشتیم و عرب چیست و... مگر دین، دین عرب و عجم است؟ حضرت حق در آیه شریفه فرمود: «وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ». شما قبلاً در گمراهی آشکار بودید. اسم این گمراهی در قرآن، جاهلیت است. خصائص دوران جاهلیت را بر اساس آیات قرآن و تاریخ میگوییم تا ببینیم جاهلیت، یک عنوان برای یک مقطع زمانی خاص نیست که بگوییم برای پیش از اسلام است؛ بلکه قبل از اسلام هم بوده است. جاهلیت، یک عنوان برای یک مکان خاص نیست که بگوییم فقط عرب عربستان، جاهلیت داشتند. جاهلیت، یک سبک زندگی است. باید ببینیم این سبک زندگی بر اساس آیات قرآن چگونه بوده است. «بنابر شرحی که در قرآن مجید و مصادر تاریخی آمده است زندگی شرکآمیز مردم عرب پیش از طلوع خورشید درخشان اسلام و بعثت پیامبر انسانساز، با انواع کجرویهای اعتقادی، نابهسامانیهای اجتماعی، هرج و مرجهای اخلاقی، ناامنیهای جانی و مالی و ناموسی، فاصله طبقاتی، تعصبها و تبعیض-های نژادی و غیر نژادی همراه بوده است. در این دوران، هیچ خبری از علم و دانش نافع، عدالت و عواطف انسانی، امنیت و آرامش خاطر، نظم و قانون و حیا و شرم در جامعه عرب نبود. دختران با زنده به گور شدن از صحنه حیات خارج میشدند و پسران با نفی ولد از طرف پدران و پسرخواندهشدن از طرف افراد بیگانه، از صحنه خانواده به در میشدند». یعنی اگر فرزند کسی پسر میشد و او از پسرش خوشش نمیآمد میگفت فرزند من نیست. به این میگفتند نفی ولد. مثلاً پدر زیاد ابن أبیه معلوم نیست. به او میگفتند زیاد ابن أبیه یعنی زیاد پسر پدرش. «اگر دخترها به طور مخفی و به دور از چشم پدران زنده میماندند، آنچنان دست به گریبان انواع ذلتها و ظلم و محرومیت از حقوق انسانی میشدند که اگر بدتر از زنده به گور شدن نبود، دست کمی از آن هم نداشت. یگانه هنر آنها سرودن اشعار و قصائد بود که آن هم معمولاً در باب خصوصیات شترانشان یا توصیف اعمال غیر اخلاقیشان بود مانند کشتارهای دست جمعی که با یک یا چند بیت شعر درباره نقص بدن شخصی یا شتری از یک قبیله دیگر به راه میافتاد و با روی خاک افتادن دهها کشته انسان و غارت دهها شتران و گوسفندان تمام میشد. انواع قمار، برد و باخت و بختآزمایی، برهنه و عریان طواف کردن زن و مرد به دور کعبه مقدسه، نصب پرچمهای هرزگی بر بام خانهها، خوردن آب و خون و گوشت مردار و غیره، نرفتن زیر بار حق و منطق انسانی و افتخار به انساب و خودپسندی که در سراسر عربستان به خصوص در مکه معظمه، معمول و رایج بود، همچنان که روش اخلاقی آنها نمایشگر کینهتوزی، تفاخر، تکبر و دیگر رذائل و صفات نفرتانگیز اخلاقی بود». در هر جامعهای که این خصوصیتها باشد آن جامعه دچار جاهلیت است. جامعهای که حیا نداشته باشد دچار جاهلیت است. جامعهای که تفاخرش به ثروت باشد دچار جاهلیت است. اکنون به حسب یک داستان تاریخی، دوران جاهلیت را ترسیم کنیم. از سال سوم تا سال پنجم بعثت، دعوت به اسلام توسط پیامبر به حدی شد که تمام سران مشرکین نتوانستند مسلمانان را تحمل کنند و حکم به تبعید برخی از آنها دادند. هجرت اول شکل گرفت. طایفهای از مسلمانها از مدینه خارج شدند و به طرف حبشه نزد نجاشی رفتند. سرپرستی این گروه را جناب جعفر ابن ابی طالب برادر بزرگتر حضرت امیر المؤمنین به عهده داشتند. جناب جعفر با نجاشی گفتگویی کردهاند: «أَيُّهَا المَلِكُ! كُنَّا قَوماً أَهلَ جَاهِلِيَّةٍ نَعبُدُ الأصنَامَ وَ نَأكُلُ المَيتَةَ وَ نَأتِي الفَوَاحِشَ وَ نَقطَعُ الأرحَامَ وَ نُسِيءُ الجِوَارَ وَ يَأكُلُ القَوِيُّ مِنَّا الضَّعيفَ فَكُنَّا عَلَى ذَلِكَ حَتَّى بَعَثَ اللهُ إِلَينَا رَسُولاً مِنَّا نَعرِفُ نَسَبَهُ وَ صِدقَهُ وَ أَمَانَتَهُ وَ عِفَافَهُ. فَدَعَانَا إِلَى اللهِ لِنُوَحِّدَهُ وَ نَعبُدَهُ وَ نَخلَعَ مُا كُنَّا نَعبُدُ مِنَ الحِجَارَةِ وَ الأَوثَانِ وَ أَمَرَنَا بِصِدقِ الحَديثِ وَ أَدَاءِ الأَمَانَةِ وَ صِلَةِ الرّحِمِ وُ حُسنِ الجِوَارِ وَ الكَفِّ عَنِ المَحَارِمِ وَ الدِّمَاءِ وَ نَهَانَا عَنِ الفَوَاحِشِ وَ قَولِ الزُّورِ» یعنی: ای پادشاه! ما اهل جاهلیت بودیم. بتپرست بودیم و کجروی اعتقادی داشتیم. مردارخوار بودیم یعنی کجروی رفتاری داشتیم. هر کاری زشتی را میکردیم. صله رحم نمیکردیم. همسایهآزار بودیم. جنگل بود. قوی، ضعیف را استعمار میکرد. ما در یک چنین شرایطی زندگی میکردیم تا اینکه خداوند فرستادهای را از خود ما عربها در بین ما مبعوث کرد که خاندانش را میشناختیم. هشتاد و چهار نسلش تا آدم علیه السلام معلوم است. یک نقطه سیاه در زندگیش نیست. راستگویی و امانتداری و پاکدامنی او را میدانستیم. این آدم با این خصوصیتها ما را به موحد بودن دعوت کرد و به اینکه کسی را در کنار خدا قرار ندهیم و مشرک نباشیم. ما را از بتپرستی دور کرد. فرمود که راست بگویید و رد امانت کنید و صله رحم کنید و به همسایه نیکی کنید و از حرام چشمپوشی کنید و از خونریزی خودداری کنید و از زشتیها و حرف دروغ و بی معنا دوری کنید. خصوصیات دوران جاهلیت را گفتیم. عرض کردیم که خصوصیات دوران جاهلیت، اختصاص زمانی و مکانی ندارد. لذا در قرآن تعبیر به جاهلیت اولی میکنند. آن چیزی که در عربستان بود جاهلیت اولی بود و ممکن است که مراتب دیگری در زمانها و مکانهای دیگر داشته باشد. دوران جاهلیت اولی با آمدن اسلام تمام شد. فرهنگ شهادت به جای فرهنگ کشتار دستهجمعی آمد. فرهنگ ایثار به جای فرهنگ قوی و ضعیف آمد. کانون خانواده آمد. خداپرستی و کمک به ضعفا آمد. خداوند در سوره مبارکه آل عمران آیه 144 یک هشدار داده که هشدار مهمی است. میفرماید: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ» یعنی: وجود نازنین حضرت رسول گرامی جز یک فرستاده نیست که پیش از او هم فرستادگانی آمدند و رفتند. اگر این پیامبر بمیرد و یا کشته شود شما به گذشتهتان بر میگردید؟ به دوران جاهلیت بر میگردید؟ پیامبر بیست و سه سال زحمت کشید و دوران جاهلیت را از بین برد. یک فرهنگ و یک تمدن جدید را پایهگذاری کرد. اگر بمیرد شما به همان حالت سابق بر میگردید؟ بعد از بیست و هشتم صفر سال یازدهم هجری که پیامبر از دنیا رفت فقط یک شاخصه وجود دارد که ما خودمان را با آن بسنجیم و ببینیم به سراغ آن جاهلیت رفتهایم یا نه. «قَالَ رَسُولُ اللهِ: مَن مَاتَ وَ لَم یَعرِف إِمَامَ زَمَانِه مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً». باید موضع افراد با امام زمانشان مشخص باشد. اگر در این چارچوب باشند به گذشته نرفتهاند و اگر در این چارچوب نباشند جاهلیت ثانویه را تحقق بخشیدهاند. بحث امامت، روح دین است. اگر کسی بخواهد متدین به دین پیغمبر باشد باید امام عصرش را بشناسد، آن هم نه اینکه فقط قربانصدقهاش برود. باید از او اطاعت کند. باید ولایتش را داشته باشد. باید محبت او را داشته باشد و شباهت به او داشته باشد.