شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۸ - ۱۲:۰۰
کد مطلب : 1052

شهادت حضرت رقیه (س) - 98

نشانه‌های مؤمن - جلسه 1
شهادت حضرت رقیه (س) - 98
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ
اَلحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَی خَیرِ خَلقِهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی عِترَتِهِ الطَّاهرِینَ وَ اللَّعنُ الدَّائِمُ عَلَی أَعدَائِهِم أَجمَعینَ إِلَی لِقَاءِ یَومِ الدِّینِ آَمِینَ یَا رَبَّ العَالَمینَ
بحثی را که در این شب عرض می‌کنم، علائم اهل ایمان است. در شهادت حضرت امام زین العابدین گفتم که ایمان به معنای تسلیم است. اگر کسی مؤمن است باید تسلیم باشد. در آنجا عرض کردم که گام اول پیدایش ایمان، معرفت است. گام دوم، باور است و گام سوم، تسلیم. جایگاه تسلیم، قلب است. اگر تسلیم در قلب شکل نگیرد اصلاً ایمان وجود ندارد. فرمایش حضرت امیر علیه السلام این معنا را تأیید می‌فرماید: «أَنَّ الْإِيمَانَ قَدْ يَكُونُ عَلَى وَجْهَيْنِ إِيمَانٍ بِالْقَلْبِ وَ إِيمَانٍ بِاللِّسَانِ كَمَا كَانَ إِيمَانُ الْمُنَافِقِينَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ لَمَّا قَهَرَهُمْ بِالسَّيْفِ وَ شَمَلَهُمُ الْخَوْفُ فَإِنَّهُمْ آمَنُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ فَالْإِيمَانُ بِالْقَلْبِ هُوَ التَّسْلِيمُ لِلرَّبِّ» یعنی: ایمان به دو شکل است. یکی، ایمانی که در ناحیه قلب است و یکی هم ایمانی که زبانی است. ایمان زبانی، همان ایمان منافقین است. وقتی پیغمبر به شمشیر توانست آن‌ها را اهل اسلام کند و باور برای آن-ها ایجاد کند به زبان گفتند ما ایمان آوردیم؛ ولی این ایمان و تسلیم به قلبشان سرایت نکرد. سپس حضرت امیر می‌فرماید: «مَنْ سَلَّمَ الْأُمُورَ لِمَالِكِهَا لَمْ يَسْتَكْبِرْ عَنْ أَمْرِهِ كَمَا اسْتَكْبَرَ إِبْلِيسُ عَنِ السُّجُودِ لِآدَمَ» یعنی: کسی که کارها را به صاحبش واگذار کند یعنی بداند که پروردگاری دارد، از دستورات او تکبر نمی‌کند چنانکه ابلیس از سجده بر آدم استکبار کرد؛ چون قلباً تسلیم خدا نبود.
بعد حضرت می‌فرماید: «وَ اسْتَكْبَرَ أَكْثَرُ الْأُمَمِ عَنْ طَاعَةِ أَنْبِيَائِهِمْ فَلَمْ يَنْفَعْهُمُ التَّوْحِيدُ كَمَا لَمْ يَنْفَعْ إِبْلِيسَ ذَلِكَ السُّجُودُ الطَّوِيلُ فَإِنَّهُ سَجَدَ سَجْدَةً وَاحِدَةً أَرْبَعَةَ آلَافِ عَامٍ وَ لَمْ يُرِدْ بِهَا غَيْرَ زُخْرُفِ الدُّنْيَا وَ التَّمْكِينِ مِنَ النَّظِرَةِ» یعنی: کسانی که از اطاعت انبیاء تکبر کنند و تسلیم آن‌ها نباشند، توحید به دردشان نمی‌خورد اگرچه بگویند خدا، یکی است و بتوانند بر این یکی بودنِ خدا صد دلیل هم بیاورند. حضرت می‌فرماید ابلیس به مدت شش هزار سال خدا را پرستید. او یک سجده طولانی داشت؛ ولی این سجده به دردش نخورد. او در یک سجده چهار هزار سال توقف کرد؛ ولی خدا را اراده نکرده بود. غرضش دنیا بود. می‌خواست در آن روزی که با خدا مذاکره می‌کند یک چیزی داشته باشد که با آن از خدا فرصت بگیرد.
اگر عبادات ما از قلب و از روی تسلیم نباشد ما را زمین می‌گذارد. شما زیاد شنیده‌اید و دیده‌اید که برخی می‌گویند فرزند ما تا ماه گذشته نماز شبش ترک نمی‌شد؛ اما الان نماز صبح هم نمی‌خواند. چه اتفاقی برای او افتاده است؟ کارهایی که می‌کرد بر اساس ایمان قلبی نبود. به همین دلیل است که زمین خورده است. اگر گاهی در مسیر عبادتت می‌بینی که شل شده‌ای و با خودت می‌گویی نماز را می‌خوانم ولی مثل سابق نیستم، به خاطر این است که منشأ سوختت که باید قلب تو باشد، کار نمی‌کند. تا ایمان به قلب رسوخ نکند هیچ فایده‌ای ندارد. پس باید خودمان را محک بزنیم که آیا ما مؤمن هستیم. پس باید ببینیم علائم ایمان چیست. پیش از اینکه ورود پیدا کنیم به اینکه علائم ایمان چیست، ارزش ایمان را در لسان روایات بیان کنیم.
حضرت ختمی‌مرتبت در توصیه‌هایشان به جناب ابوذر فرمودند: «مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللهِ تَعَالَى مِنَ الْإِيمَانِ» یعنی: هیچ چیزی نزد خداوند محبوب‌تر از ایمان نیست. ایمان را به چه کسی می‌دهد؟ خداوند می‌فرماید: «وَ اللهُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ» یعنی: من هستم که هدایت می‌کنم. چه کسی را هدایت می‌کند؟ حضرت رسول گرامی فرموده است: «أَنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُعْطِي الدُّنْيَا مَنْ يُحِبُّ وَ مَنْ لَا يُحِبُّ وَ لَا يُعْطِي الدِّينَ إِلَّا مَنْ يُحِبُّهُ» یعنی: خداوند ثروت را به هر کسی که دوستش داشته باشد و هر کسی که دوستش نداشته باشد، می‌دهد؛ ولی ایمان را جز به کسانی که دوستشان داشته باشد عنایت نمی‌کند. یعنی ثروت، ملاک ارزش انسان‌ها نیست. گاهی به معاویه هم داده است.
از رسول خدا است: «اَلإِیمَانُ ثَمَنُ الجَنَّةِ» یعنی: ایمان، بهای بهشت است. باید بهای بهشت را پرداخت کرد. بهای بهشت، ایمان و تسلیم قلبی است.
انسان می‌تواند خداگونه بشود. شما در زیارت اربعین به شهدای کربلا می‌گویید: «اَلسَّلَامُ عَلَیکُم أَیُّهَا الرَّبَّانِیّونَ» یعنی: درود بر شما ای کسانی که خداگونه هستید. خداگونه شدن، کار بسیار سختی است. پیغمبر فرمودند: «نَزَلَ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ! إِنَّ اللهَ يَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ: اشْتَقَقْتُ لِلْمُؤْمِنِ اسْماً مِنْ أَسْمَائِي سَمَّيْتُهُ مُؤْمِناً فَالْمُؤْمِنُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ» یعنی: جبرئیل پایین آمد و به من گفت: خداوند به تو سلام می‌رساند و می-فرماید: من برای مؤمنین، یک اسم از اسماء خودم را انتخاب کردم. من مؤمن را مؤمن نامیدم. مؤمن از من است و من از او هستم. یعنی اهل ایمان، خداگونه هستند.
شما می‌دانید که حرمت خانه خدا به حدی است که نباید در کنار آن، خون ریخته شود. نباید بدون طهارت در آنجا حضور پیدا کرد. خصوصیات خودش را دارد. فرزند آن نفر دوم می‌گوید: «رَأَیتُ رَسُولَ اللهِ یَطُوفُ بِالکَعبَةِ وَ یَقُولُ: مَا أَطیَبَکِ وَ أَطیَبَ رِیحُکَ مَا أَعظَمَکِ وَ أَعظَمَ حُرمَتُکِ وَ الَّذِی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَحُرمَةُ المُؤمِنِ أَعظَمُ عِندَ اللهِ حُرمَةً مِنکِ مُالُهُ وَ دَمُهُ وَ إِن نَظُنُّ بِه إِلَّا خَیراً» یعنی: پیامبر را دیدم که دور کعبه می‌چرخد و می-گوید: تو طیب هستی و آن بویی که از تو بلند می‌شود خوش است. تو بزرگ هستی و احترام تو بزرگ است؛ ولی به آن خدایی که جان محمد در دست قدرت او است سوگند که احترام مؤمن نزد خداوند از تو بیشتر است. حرمت مالش بیشتر است. حرمت خونش بیشتر است. حرمت مؤمن به این حد است که نمی‌توان به او جز گمان خیر داشت. اگر گمان دیگری باشد کار حرامی مرتکب شده‌ایم.
در روز قیامت، صراط را روی جهنم نصب می‌کنند و طبق فرموده قرآن همه وارد آن می‌شوند. منافقین وحشت می‌کنند. نمی‌توانند وارد صراط بشوند. به همین دلیل است که به اهل ایمان می‌گویند به ما نگاه کنید تا از نور شما بهره ببریم. حال ببینید نور اهل ایمان چه می‌کند. «يَقُولُ النَّارُ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: جُزْ يَا مُؤْمِنُ فَقَدْ أَطْفَأَ نُورُكَ لَهَبِي» یعنی: در روز قیامت، جهنم به اهل ایمان می‌گوید: نگران نباش و عبور کن که نور تو، آتش من را خاموش می‌کند. به همین دلیل است که اهل ایمان می‌توانند به راحتی رد شوند و دیگران نمی‌توانند.
«قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: لَوْ لَمْ يَكُنْ مِنْ خَلْقِي فِي الْأَرْضِ فِيمَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَاحِدٌ مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ لَاسْتَغْنَيْتُ بِعِبَادَتِهِمَا عَنْ جَمِيعِ مَا خَلَقْتُ فِي أَرْضِي وَ لَقَامَتْ سَبْعُ سَمَاوَاتٍ وَ أَرَضِينَ بِهِمَا وَ لَجَعَلْتُ لَهُمَا مِنْ إِيمَانِهِمَا أُنْساً لَا يَحْتَاجَانِ إِلَى أُنْسِ سِوَاهُمَا» یعنی: اگر در تمام خلقتم فقط یک مؤمن وجود داشت و یک امام معصوم، من از خلق دیگران، بی نیاز بودم و این‌ها را با ایمانشان چنان مأنوس می‌کردم که هرگز احساس تنهایی نکنند. یعنی همه خلقت برای یک مؤمن باشد هم کافی است. اگر دیگران هم استفاده می‌کنند سر سفره اهل ایمان هستند.
رسول گرامی می‌فرماید: «إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِذَا رَأَى أَهْلَ قَرْيَةٍ قَدْ أَسْرَفُوا فِي الْمَعَاصِي وَ فِيهَا ثَلَاثَةُ نَفَرٍ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ نَادَاهُمْ جَلَّ جَلَالُهُ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ: يَا أَهْلَ مَعْصِيَتِي لَوْ لَا مَنْ فِيكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ الْمُتَحَابِّينَ بِجَلَالِي الْعَامِرِينَ بِصَلَاتِهِمْ أَرْضِي وَ مَسَاجِدِي وَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحارِ خَوْفاً مِنِّي لَأَنْزَلْتُ بِكُمْ عَذَابِي ثُمَّ لَا أُبَالِي» یعنی: وقتی خداوند به شهری نگاه می‌کند که مردمش اهل گناه هستند و در گناه زیاده‌روی و اسراف می‌کنند و در بین آن جماعت، سه نفر اهل ایمان وجود دارند، خداوند به اهل آن قریه می‌گوید: ای کسانی که گناه می‌کنید! اگر این سه مؤمن نبودند که به خاطر من به همدیگر محبت دارند و در زمینِ من و در مساجد به واسطه نماز ایجاد آبادانی می‌کنند و در سحرها استغفار می‌کنند، حتماً بر شما عذاب را نازل می‌کردم. یعنی الان مردم تهران و مردم مکان‌های دیگر، مدیون آن مؤمنینی هستند که شناخته‌شده نیستند و ما نمی‌دانیم چه کسانی هستند؛ وگرنه هر آینه عذاب می‌آمد.
حضرت ختمی‌مرتبت به امیر المؤمنین فرمودند: «يَا عَلِيُّ! أَعْجَبُ النَّاسِ إِيمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ يَقِيناً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَّبِيَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَيَاضٍ» یعنی: شگفت‌ترین افراد از نظر ایمان و بلندترین آن‌ها از نظر یقین کسانی هستند که در آخر الزمان می‌آیند. این‌ها پیامبر را ندیده‌اند. امامشان از آن‌ها غایب است؛ ولی به من ایمان آورده‌اند به سبب سیاهی روی سفیدی. یعنی به واسطه نوشته‌هایی مانند قرآن و حدیث که روی کاغذهای سفید نوشته شده است. این‌ها به واسطه آن تسلیم قلبی که دارند بهترین افراد هستند.
پیامبر در جمع یارانشان دعا کردند: خدایا! برادران من را به ملاقات من برسان. اصحابی که آنجا بودند گفتند: ما برادران شما نیستیم؟ فرمود: نه. شما اصحاب من هستید. پرسیدند: برادران شما چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که در آخر زمان می‌آیند و من را ندیده‌اند و امامشان از آن‌ها غایب است و معجزه‌ای ندیده‌اند؛ ولی به من ایمان دارند. این‌ها برادران من هستند. این حدیث، بیانگر کرامت و شرافت اهل ایمان است.
برای ایمان بیست و دو منفعت بیان شده است. در سوره مبارکه بقره آیه 82 می‌فرماید: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ» یعنی: و کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند به بهشت می‌روند. مراد از ایمان، تسلیم قلبی است.
دعای اهل ایمان مستجاب است برخی به کربلا مشرف می‌شوند. زیر قبه سید الشهداء قرار می‌گیرند و دعا می‌کنند و می‌گویند: ما در آنجا دعا کردیم و دعایمان مستجاب نمی‌شود. ما از نظر مکانی، راه را درست رفته‌ایم؛ ولی از نظر روحی، راه را درست نرفته‌ایم. ما در بهترین مکان قرار گرفته‌ایم یعنی کربلا؛ اما اجابت دعا، شرایط دارد. یک شرطِ زمانی دارد. یک شرط مکانی دارد. یک شرط روحی ـ روانی هم دارد. باید روح به اینجا رسیده باشد که سوره مبارکه شوری آیه 26 می‌فرماید: «وَ يَسْتَجيبُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» یعنی: خداوند دعای کسانی را اجابت می‌کند که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند. یعنی باید حال روحی و روانی ما تغییر پیدا کند تا دعایمان مستجاب شود. صرفِ رفتن به کربلا مشکل را حل نمی‌کند. ما معمولاً شرایط جانبی را رعایت می‌کنیم؛ ولی شرط اساسی که بحث تغییر بنیادی در انسان است را رعایت نمی‌کنیم. «إِنَّ الحُسَینَ مِصبَاحُ هُدًی وَ سَفینَةُ نَجَاةٍ» یعنی: امام حسین کسی است که نجات می‌دهد. چرا من با امام حسین هستم و نجات پیدا نمی‌کنم؟ چرا من از امام حسین، هدایت نمی‌گیرم؟ چون من شرط ایمان را محقق نکرده‌ام.

https://fares.ir/vdcj.ievfuqey8sfzu.html
نام شما
آدرس ايميل شما