يکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۸ - ۱۲:۰۰
کد مطلب : 1054

شهادت امام حسن مجتبی (ع) - 98

نشانه‌های مؤمن - جلسه 2
شهادت امام حسن مجتبی (ع) - 98
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ
اَلحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَی خَیرِ خَلقِهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی عِترَتِهِ الطَّاهرِینَ وَ اللَّعنُ الدَّائِمُ عَلَی أَعدَائِهِم أَجمَعینَ إِلَی لِقَاءِ یَومِ الدِّینِ آَمِینَ یَا رَبَّ العَالَمینَ
بحث ما درباره صفات و نشانه‌های مؤمن است. این بحث از سه جهت ضرورت دارد:
جهت اول: گاهی ما در روال زندگی و در طول بندگیمان، وقتی خودمان را با گذشته مقایسه می-کنیم، می‌بینیم که بسیار سست و متفاوت شده‌ایم. گاهی هم شدیدتر از این رخ می‌دهد وآن هنگامی است که مرام شخص تغییر کند. سابقاً نماز شب را بر خودش واجب کرده بود و امروز، منتقد تمام اصول دین است. مهم‌ترین دلیلش این است که ایمان، قلبی نیست؛ یعنی به قلب رسوخ نکرده و آن تسلیمی که باید باشد نیست. لذا تابع شرایط می‌شود. در یک شرایطی بسیار خوب است و در یک شرایطی بسیار بد است. در آیه شریفه می‌گوید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا» یعنی: ای کسانی که فکر می‌کنید ایمان آورده‌اید! واقعاً ایمان بیاورید.
جهت دوم: در قرآن، منافعی ذکر شده که همه‌اش بر ایمان مترتب است. ایمان را هم عرض کردیم که آن تسلیم قلبی است. پس باید بدانیم مؤمن هستیم یا نه تا بدانیم که آن منافع برای ما وجود دارد یا نه.
جهت سوم: ما از خدا می‌خواهیم فرج امام زمان را برساند. اگر ایشان بیاید ما کجا هستیم؟ واقعاً ما برای ظهور امام زمان اعلام آمادگی کرده‌ایم؟ ما دعا نمی‌کنیم که خدا ما را برای ظهور امام زمان آماده کند. مردم کوفه گفتند حسین جان بیا که ما تو را می‌شناسیم و آماده‌ایم. امام حسین رفت و آن‌ها شمشیر کشیدند. نماز می‌خواندند. روزه می‌گرفتند؛ ولی نشانه‌های اهل ایمان را نداشتند. اصلاً تعریف ایمان بر آن‌ها صدق نمی‌کرد. پس جهت سومی که این بحث را مهم می‌کند و باید پیگیر آن باشیم این است که آیا ما می‌توانیم امیدوار باشیم که به امام زمان کمک کنیم.
دیشب گفتیم که ایمان، بیست و دو منفعت دارد. چند موردش را می‌گویم که مهم‌تر است تا ایجاد انگیزه شود.
یکی از چیزهایی که در قرآن کریم جزء منافع ایمان شمرده شده، محبوبیت است. انسان دوست دارد محبوب باشد. محبوبیت نزد مردم، سرمایه اجتماعی است. برخی آدم‌ها هستند که سرمایه اقتصادی بسیار بالایی دارند؛ ولی سرمایه اجتماعی ندارند. یعنی در بین مردم اعتبار ندارند. پس خلأ بزرگی را در خودش احساس می‌کند که چرا در بین مردم اعتبار ندارد. برای اینکه این سرمایه اجتماعی پیدا کند خیریه راه می‌اندازد. اگر کسی بخواهد سرمایه اجتماعی پیدا کرده و در بین مردم محبوب شود، یک راه بیشتر ندارد. در سوره مبارکه مریم آیه 96 می‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» یعنی: کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند، خداوند محبتشان را در دل دیگران قرار می‌دهد. خداوند به این آدم اعتبار می‌دهد بدون اینکه ریالی خرج کرده باشد. سرمایه اجتماعی در سایه ایمان قرار دارد. کسانی که دنبال شهرت هستند همین سرمایه اجتماعی را می‌خواهند؛ منتها غلط می‌روند.
یکی دیگر از اموری که از منافع ایمان است این است که خداوند، یاور اهل ایمان است. شما این ضرب المثل را زیاد شنیده‌اید که می‌گوید با خدا باش و پادشاهی کن. در سوره مبارکه محمد آیه 11 می‌فرماید: «ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرينَ لا مَوْلى‏ لَهُم» یعنی: خداوند، یاور کسانی است که ایمان دارند. در مقابل اهل ایمان، کافران هستند که اصلاً یاوری ندارند. اگر خداوند یار کسی باشد چه می‌شود؟ «إِنَّ اللهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا» یعنی: خداوند از اهل ایمان دفاع می‌کند. نیازی نیست که عِدّه و عُده داشته باشیم. با یک تار عنکبوت کمک می‌کند. فرعون، شکم هزاران زن را پاره کرد تا مبادا موسی به دنیا بیاید. حضرت موسی در خانه خود فرعون رشد کرد. اگر کسی، یاوری خدا را می‌طلبد باید راهش را درست برود که ایمان است.
چیزی که ما به دنبالش هستیم و بسیار هم دوستش داریم، بهره‌برداری از موهبت‌های دنیوی و نعمت‌های الهی است. در سوره مبارکه اعراف آیه 96 می‌فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» یعنی: اگر مردمان مناطق ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، ما درهای برکت آسمان و زمین را بر آن‌ها باز می‌کنیم. این موهبت دنیوی می‌تواند شامل حال ما بشود؛ منتها شرطش ایمان است.
همین جا باید یک سؤالی را جواب بدهیم که بسیار مهم است. برخی به غلط از دین دفاع می‌کنند و باعث می‌شوند که کار خراب‌تر شود. مثلاً در رابطه با حجاب می‌گویند: عامل خشکسالی ایران و غضب الهی، بی حجابی است. شما که با فضای مجازی آشنا هستید می‌بینید که چطور ما و این داستان را دست می‌اندازند. مثلاً می‌گویند در آلمان که این همه باران می‌آید مردم حجاب کامل دارند؟ یا مثلاً در آمریکا که این همه مواهب وجود دارد مردم با پوشیه راه می‌روند؟ جواب از این سؤال در دو مرتبه پیش می‌آید:
مرتبه اول: خداوند بنا ندارد که امت‌ها را بر اساس گناهانشان مورد غضب قرار دهد. یک طایفه‌ای در زمان جناب لوط دچار یک گناه بودند. مدتی به آن‌ها هشدار داده شد. انذارشان کردند. آن‌ها قبول نکردند. عذاب الهی آمد. همان گناهکاران در آن جامعه نهایتاً صد هزار نفر بودند. کسانی که امروز این گناه را انجام می‌دهند، سندیکا دارند. پس چرا عذاب نمی‌آید؟ گناه امت جناب شعیب، کم‌فروشی بود. عذاب آمد. گناه امت جناب نوح، تمسخر دین بود. الان در کشور ما بیشترین حد تمسخر وجود دارد. چرا عذاب نمی‌آید؟ خداوند در سوره مبارکه انفال آیه 33 می‌فرماید: «وَ ما كانَ اللهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِم» یعنی: ای رسول ما! مادامی که تو در بین مردم باشی، عذابشان نمی‌کنم. به خاطر قدم حضرت ختمی‌مرتبت، عذاب از همه دنیا برداشته شد؛ چون «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ». او برای همه عوالم وجود، رحمت است. به همین دلیل عوالم وجود، سر سفره او هستند. گناه می‌کنند ولی عذاب به آن‌ها نمی‌رسد. سنت خداوند، تغییر و تبدیل ندارد؛ بلکه دو سنت تعبیه کرده است. یکی برای پیش از ختمی‌مرتبت و یکی برای پس از او. بنابراین خشکسالی ایران به خاطر عذاب نیست. اگر زلزله می‌آید و در ایران فاجعه‌آمیز می‌شود به خاطر عذاب نیست. فاجعه به خاطر کم‌کاری مهندسین ما است. زیرساخت‌ها درست نیست.
مرتبه دوم: دومین چیزی که باید محل دقت باشد، این است که اصلاً فرمول اداره خداوند نسبت به مؤمنین با فرمول اداره خداوند نسبت به غیر اهل ایمان تفاوت دارد. نسبت به مؤمنین می‌فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» یعنی: اگر ایمان بیاورند و با تقوا باشند ما برکات آسمان و زمین را در اختیارشان می‌گذاریم. ولی در سوره مبارکه آل عمران آیه 178 نسبت به غیر اهل ایمان می‌فرماید: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ» یعنی: این مردمی که کافر شدند فکر نکنند این مواهبی که به آن‌ها می‌دهیم و این فرصتی که در اختیارشان است، به نفعشان است؛ بلکه به خاطر این است که بیشتر از قبل در پیله خودشان اسیر شوند. اتمام حجت است.
یکی دیگر از منافعی که بر ایمان مترتب است، قدردانی خداوند است. در سوره مبارکه اسراء آیه 19 می‌فرماید: «وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى‏ لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً» یعنی: کسی که قطب-نمای زندگیش جهت آخرت را نشان بدهد و برای آخرت، تلاش گستره داشته باشد در حالی که اهل ایمان باشد، خدا از او تشکر می‌کند. یک عده هستند که می‌خواهند برای کنکور بخوانند. کتاب دارند. قلم هم به دستشان است؛ ولی یک ورق هم نمی‌خوانند. یک عده هم هستند که نه آرایشگاه می‌روند و نه مهمانی و نه مسافرت. به این می‌گویند تلاش جدی. قرآن کریم هم می‌فرماید برای آخرت، تلاش جدی دارند.
در زبان پیامبر، سه نوع ویژگی برای اهل ایمان مطرح می‌شود:
1. خصوصیات نفسانی که مثلاً اهل ایمان در درونشان چگونه هستند و چه ویژگی‌های درونی‌ای دارند.
2. خصوصیات اجتماعی که مثلاً اهل ایمان در اجتماع چطور زندگی و رفتار می‌کنند.
3. خصوصیت‌های عملی که مثلاً سبک زندگیشان چیست.
این سه به یکدیگر پیوسته هستند. نمی‌شود که انسان از درون ساخته نشده باشد و از بیرون، رفتار اهل ایمان را داشته باشد مگر اینکه چند صباحی این کار را می‌کند و خسته می‌شود و کنار می‌گذارد. من از میان این سه ویژگی، ویژگی‌های اجتماعی را بیان می‌کنم که تعامل ما در جامعه باید به چه شکل باشد.
در ویژگی‌های اجتماعی، یک روایت هست که آن را زیاد شنیده‌اید: اَلمُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِنِ. این روایت به این معنا است که مؤمن فقط خودش را نمی‌بیند. مؤمن، خودبین نیست. آینه است ولی نه به این معنا که ضعف طرف مقابل را نشانش بدهد. معنایی را که پیامبر می‌گوید این است: «الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ يَكُفُّ عَلَيْهِ ضَيْعَتَهُ». اینکه من آینه کسی باشم یعنی او را می‌بینم، نه اینکه خودم را در او ببینم. اینکه من آینه او هستم یعنی او را نیز می‌بینم. یعنی من گرفتاری او را برطرف می‌کنم. هوای او را دارم.
رسول الله می‌فرماید: «إِنَّ أَحَدَكُم مِرآةُ أَخيهِ فِإذَا رَأَى بِه أَذًى فَليُمَطّهِ عَنهُ» یعنی: هر یک از شما آینه برادرتان هستید. هرگاه در او رنجی را دیدید آن را برطرف کنید.
رسول الله می‌فرماید: «الْمُؤْمِنُ مِرْآةٌ لِأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ يَنْصَحُهُ إِذَا غَابَ عَنْهُ وَ يَمِيطُ عَنْهُ مَا يَكْرَهُ إِذَا شَهِدَ وَ يُوَسِّعُ لَهُ فِي الْمَجْلِسِ» یعنی: مؤمن، آینه برادر دینی‌اش است. خیرخواه او است در زمانی که او حضور ندارد. وقتی هم حاضر باشد چیزی که او را ناراحت می‌کند از او دور می‌کند. در مجالس وقتی دور هم جمع هستند او را جای می‌دهند. الان که همدیگر را می‌بینیم می‌گوییم ذکر خیرت بود. یعنی تو را شستیم و کنار گذاشتیم. به یک نفر گفتند ذکر خیرتان بود. گفت: دفاع کردید یا نه؟ این قدر که رگ گردن جامعه ما برای بی حجابی کلفت می‌شود، برای غیبت نمی‌شود. هیچ سازمانی و نهادی هم نداریم که بگوید ما نهی از منکر می‌کنیم و جلوی غیبت را می‌گیریم؛ در حالی که غیبت، هفتاد برابر زنا است. دین‌داری چندان پیچیده نیست. ما هستیم که غفلت داریم. سخت هست؛ اما سختی، یک حرف است و پیچیدگی، یک حرف دیگر. پیچیده نیست؛ ولی رعایتش سخت است.
یکی از خصوصیت‌های مؤمن، رنج خویش و آسایش دیگران است. «إِنَّمَا المُؤمِنُ الَّذِی نَفسُهُ مِنهُ فِی عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنهُ فِی رَاحَةٍ» یعنی: مؤمن از خودش در رنج است ولی مردم از او در راحتی هستند. یعنی منشأ آسایش مردم است. این روایت به این معنا است که با سخت گرفتن به خودتان، منشأ آسایش دیگران باشید. چرا غذای امیر المؤمنین نان خشک بود؟ چرا امام حسن مجتبی سه بار زندگی را در راه خدا به صفر تقسیم کرد؟
ثروت، خوب است؛ ولی ثروتی که دچار تکاثر نشود. بلکه کوثر شود و برای مردم ثمره داشته باشد. ثروت ائمه ما کوثر بود. یعنی مردم از آن اثر می‌دیدند. سود تجارت را از یمن برای امیر المؤمنین علی علیه السلام آوردند. شخصی که دست‌اندکار و کارگزار کارهای اقتصادی امیر المؤمنین بود بر حضرت وارد شد و دید حضرت در حال بیل زدن باغشان هستند. شروع به توضیح کرد که در یمن چه کارهایی کرده‌اند و شرایط را توصیف کرد و سود را گفت. همان موقع یک فقیر نابینا آمد و به حضرت عرض کرد: به من کمک کنید. حضرت به همین کارگزار فرمود: از پول یمن به او بده. می‌خواست ندهد. گفت: پول در بار است. حضرت فرمود: پول را با بارش بده. گفت: بار به شتر وصل است. فرمود: بار را با شترش بده. گفت: شتر را به شتر وصل کرده‌ام. فرمود: قطار شتر را بده.
غالب متمولین ما که دستشان به دهانشان می‌رسد تکاثر را در کنار بخشش اندک دارند. دیگران هم که دستشان نمی‌رسد که بخواهند کاری بکنند. پولی که دارند به آخر ماه هم نمی‌رسد. امیر المؤمنین می-فرماید: بخشش باید در تنگدستی اتفاق بیفتد. دو درهم از یک یهودی قرض کرده بود. وقتی برگشت دید عمار ایستاده. فرمود: چرا اینجایی؟ عرض کرد: سه روز است که چیزی ندارم. خجالت می‌کشم به خانه بروم. حضرت دو درهم را به او داد و فرمود: من دو روز است که هیچ چیزی ندارم. تو یک روز بیشتر سختی کشیده‌ای. «أَفضَلُ الصَّدَقَةِ فِی العُسرَةِ».

https://fares.ir/vdcb.sb8urhbgaiupr.html
نام شما
آدرس ايميل شما