بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ اَلحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَی خَیرِ خَلقِهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی عِترَتِهِ الطَّاهرِینَ وَ اللَّعنُ الدَّائِمُ عَلَی أَعدَائِهِم أَجمَعینَ إِلَی لِقَاءِ یَومِ الدِّینِ آَمِینَ یَا رَبَّ العَالَمینَ بحثی را که مدتی است پیگیری میکنیم، ویژگیهای اهل ایمان است. ضرورت این بحث را از دو جهتِ بسیار مهم مطرح کردیم: جهت اول: وقتی به محضر قرآن کریم میرویم، آیه 136 سوره مبارکه نساء را میبینیم که میفرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ﴾ یعنی: ای کسانی که ایمان آوردهاید؛ ایمان بیاورید. این مطلب از سوی حکیمترین شخص در یک کتاب متقن آمده است. بنابراین از یک معنای دقیق حکایت میکند. آن معنا این است که انسانهایی وجود دارند که مدعی ایمان هستند. خداوند علی اعلا آنها را خطاب قرار داده و میفرماید: ای مدّعیان ایمان؛ ایمان واقعی بیاورید. در سوره مبارکه حدید آیه 28 میفرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ﴾ یعنی: ای کسانی که ایمان آوردهاید؛ تقواپیشه باشید و ایمان بیاورید. در آیه 106 سوره یوسف صراحتاً میفرماید: ﴿وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ﴾ یعنی: بیشترِ کسانی که ایمان می-آورند، به خداوند ایمان نیاوردهاند مگر اینکه مشرک هستند. یعنی ایمانشان توأم با شرک است. این ایمان، مختل است. باید مراتب ایمان را بشناسیم تا ببینیم ما در مرتبه ایمان ظاهری هستیم یا ایمان واقعی. جهت دوم: در قرآن کریم، منافع و فوایدی را ذکر میکنند که بر ایمان مترتب میشود. مثلاً می-فرماید: ﴿وَ اللهُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ﴾ یعنی: خداوند هر که را که بخواهد هدایت میکند. چه کسانی در دایره این خواست و اراده هستند؟ در روایات در مورد امام حسین میگوید حضرت، مصباح هدایت و سفینه نجات است. چرا من به زیارت حضرت سید الشهداء مشرف میشوم، ولی هدایت نمیشوم؟ در سوره مبارکه یونس آیه 9 میفرماید: ﴿إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْديهِمْ رَبُّهُمْ بِإيمانِهِمْ﴾ یعنی: کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، خداوند آنها را به سبب ایمانشان هدایت میکند. یعنی هدایت پس از ایمان قرار دارد و مخصوص مؤمن است. خداوند پیامبرش را بسیار دوست دارد و حتی به او میگوید که اگر تو نبودی، خلقتی نبود. با این حال در سوره مبارکه قصص آیه 56 میفرماید: ﴿إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ﴾ یعنی: ای پیامبر؛ هر که را دوست داشته باشی، هدایت نمیکنی. بلکه خداوند هر که را که بخواهد هدایت میکند. هدایت، مقامی است بالاتر از ایمان و از آنِ اهل ایمان است. یکی از منافع ایمان، ورود در زمره صالحین است؛ همان چیزی که جناب یوسف از خدا طلب می-کند: ﴿أَلْحِقْني بِالصَّالِحينَ﴾. ورود به مقام صالحین اختصاص به اهل ایمان دارد. در سوره مبارکه عنکبوت آیه 9 میفرماید: ﴿وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحينَ﴾ یعنی: ما کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند را در زمره صالحین قرار میدهیم. یکی دیگر از منافع ایمان، بهشت است. نام اولین مرتبه بهشت، جنّت است. بالاترین مرتبه آن، دار الکرامة است. در جنّت، پرتقال است و موز و قصر و نهر و هر چیز محسوسی که ما دوست داریم؛ ولی ساکنان دار الکرامة در سایه عرش الهی هستند. ملائکه به دیدار آنها میروند. همسایه انبیاء و ائمه سلام الله علیهم اجمعین هستند. در سایر مراتب بهشت کسی نمیتواند امام حسین را ببیند. انسان چطور میتوانند وارد این مرتبه از بهشت بشود؟ در سوره مبارکه بقره آیه 82 میفرماید: ﴿وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾ یعنی: کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام بدهند، اهل بهشت هستند. پس بهشت را به هر کسی نمیدهند. کسی که سالها در دنیا زندگی کرده است و هیچ یک از حدود الهی را رعایت نکرده است و به وادی معرفت نرسیده است، راهی به بهشت ندارد. باید مؤمن واقعی بود. وقتی یک حقیقت، دو مصداق دارد، باید علائم نوعِ واقعیِ آن را شناخت. باید علائم مؤمن واقعی را دانست. شخصی از اهل کوفه محضر حضرت صادق علیه السلام رسید. حضرت به او فرمود: ما در کوفه چند رفیق داریم؟ گفت: پنجاه هزار نفر. حضرت فرمود: پنجاه هزار؟ او گفت: اگر پنجاه هزار نباشد، چهل و پنج هزار هست. حضرت فرمود: چهل و پنج هزار؟ راوی میگوید امام شمرد و شمرد و شمرد و عدد را پایین آورد. بعد فرمود: اگر بیست طرفدار داشتیم خوب بود. پنجاه هزار نفر کجا و بیست نفر کجا. این تفاوت عدد، بیانگر ایمان ظاهری و ایمان واقعی است. اصولی که پیامبر برای مؤمن واقعی ذکر میکند در سه ناحیه مطرح میشود. از دیدگاه پیامبر صحبت میکنیم چون او اولین کسی است ایمان آورد: ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ﴾. پیامبر این خصوصیات را در سه جهت مطرح میکنند: 1. مؤلفههایی تحت عنوان أصول اجتماعی. یعنی مؤمنین باید در سطح جامعه، خصوصیت-هایی داشته باشند. 2. مؤلفههایی تحت عنوان أصول فردی اهل ایمان. یعنی باید مؤمنین در رابطه میان خود و خدا خصوصیاتی داشته باشند. 3. مؤلفههایی تحت عنوان أصول عبادی اهل ایمان. این را مکرراً عنوان نمودم که یکی از تفاوتهای مهم ما با ائمه سلام الله علیهم اجمعین أصول عبادی اهل ایمان است. امام باقر وقتی میخواهد از پدر بزرگوارش حضرت زین العابدین یاد کند، می-فرماید: «پدرم یک برنامه عبادی داشت. در شبانهروز هزار رکعت نماز میخواند. هر سه روز یک ختم قرآن میکرد. ادعیه خاصی را میخواند. ما به ایشان میگفتیم: شما در این میزان از بندگی، خودتان را به مشقت میاندازید. پدرم دفترچه عبادی خودشان را زمین گذاشتند و فرمودند: این کجا و عبادتهای جدّم علی ابن ابی طالب کجا؟». دفترچه عبادی ما چیست؟ کارهای ما چه شباهتی به حضرت زین العابدین دارد؟ بعد از چند دهه که از عمر ما رفته است، به غیر از انجام واجبات، برنامه عبادیای نداریم. اصولی که در این چند جلسه در مورد اهل ایمان مطرح کردم، أصول اجتماعی اهل ایمان بود و این اصل را مورد بحث قرار دادم که «اَلمُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِنِ». اهل ایمان، آینه یکدیگر هستند. آینه بودن یعنی اگر مؤمنی دید برادر مؤمنش در رنج است، آن را برطرف میکند. یعنی فقط خودش را نمیبیند. مانند آینه است که همه چیز و همه کس را نشان میدهد. خودبین نباش. دومین اصل اجتماعی اهل ایمان این است که خیرخواه یکدیگر هستند. رسول اکرم میفرماید: «اَلمُؤمِنُونَ بَعضُهُم لِبَعضٍ نَصَحَةٌ» مؤمنان نسبت به یکدیگر خیرخواه هستند. خیرخواهی یا در مرتبه عمل است یا در مرتبه نیت. شما این روایت را مکرراً شنیدهاید که اگر کسی شراب بخورد، نمازش تا چهل روز پذیرفته نمیشود. اما این را هم شنیدهاید که اگر کسی در عالم ذهنش برای مردم مؤمن، بد و شر بخواهد و آن شر اتفاق نیفتد، چه مابإزایی دارد؟ پیامبر فرموده است: اگر کسی در عالم ذهن و آرزویش با خودش بگوید خدا کند فردا اتفاقی بیفتد که دلار بشود سی هزار تومان و وضع ما خوب شود... فقط آرزو کرده است. نه دعا کرده و نه نماز خوانده و نه هیچ کار دیگری کرده است. این اتفاق هم رخ نمیدهد. چهل سال عبادت او باطل میشود. اعمالش حبط میشود. مؤمن بدخواه دیگران نیست، حتی در عالم ذهن و آرزویش. خصوصیت دیگر، این است که اهل ایمان تماماً منفعت هستند. «اَلمُؤمِنُ مَنفَعَةٌ إِن مَاشَيتَهُ نَفَعَكَ وَ إِن شَاوَرتَهُ نَفَعَكَ وَ إِن شَارَكتَهُ نَفَعَكَ وَ كُلُّ شَيءٍ مِن أَمرِهِ مَنفَعَةٌ» یعنی: راه رفتن مؤمن، منفعت است. وقتی به شما مشورت میدهد، منفعت میرساند. وقتی با شما شریک میشود، نفع میرساند. تمام امور اهل ایمان، منفعت است. با همه این اوصاف، دست مؤمن واقعی نمک ندارد. یعنی مردم نسبت به او سپاسگزاری ندارند. پیامبر میفرماید: «الْمُؤْمِنُ مُكَفَّرٌ» یعنی: مؤمن سپاس گزارده نمیشود. حضرت امیر علیه السلام می-فرماید: «كَانَ رَسُولُ اللهِ مُكَفَّراً لَا يُشْكَرُ مَعْرُوفُهُ...وَ كَذَلِكَ نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ مُكَفَّرُونَ لَا يَشْكُرُونَنَا وَ خِيَارُ الْمُؤْمِنِينَ مُكَفَّرُونَ لَا يُشْكَرُ مَعْرُوفُهُمْ» یعنی: هیچ کس از وجود پیامبر سپاسگزاری نکرد. در مقابل کارهایی که انجام میداد، کسی شاکر نبود. ما اهل بیت هم همینطور هستیم. هر کاری که میکنیم مردم سپاسگزار نیستند. مؤمنین واقعی نیز اینطور هستند و مردم از آنها تشکر نمیکنند. یکی دیگر از خصوصیتهای اجتماعی اهل ایمان، این است مردم از ناحیة آنها در امنیت به سر می-برند. «الْمُؤْمِنُ مَنْ أَمِنَهُ النَّاسُ» یعنی: مؤمن کسی است که مردم از ناحیه او در امان باشند، چه در مال چه در جان چه در ناموس و چه در آبرو. الان اگر کسی ایده خوبی داشته باشد جرأت نمیکند برای کسی نقل کند چون ایدهاش سرقت میشود. پیامبر به حضرت علی علیه السلام فرمود: «يَا عَلِيُّ الْمُؤْمِنُ مَنْ أَمِنَهُ الْمُسْلِمُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَ دِمَائِهِم» یعنی: علی جان؛ مؤمن آن کسی است که مردم نسبت به مال و خونشان از ناحیه او در امان باشند. پیامبر فرمود: «أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ لِمَ سُمِّيَ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً؟ لِائْتِمَانِ النَّاسِ إِيَّاهُ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ» یعنی: به شما بگویم چرا مؤمن را مؤمن مینامند؟ چون جان و مال مردم از ناحیه او در امان است. برخی در فضای مجازی با زن مردم... این جامعه اسلامی است؟ یکی دیگر از ویژگیهای اهل ایمان، این است که انصاف دارند. مؤمن منصف است. «أَلَا وَ إِنَّ المُؤمِنَ حَاکِمٌ عَلَی نَفسِهِ» یعنی: مؤمن، حدود خودش را میشناسد. در حدیث دیگر میفرماید: «يَرْضَى لِلنَّاسِ مَا يَرْضَى لِنَفْسِهِ» یعنی: برای مردم به همان چیزی راضی میشود که برای خودش به آن راضی است. قاعده انصاف، همین است. هر آنچه برای خودت میپسندی را برای دیگران هم بپسند. تو میپسندی که کسی بیاید و به دخترت بد و بیراه بگوید؟ پس به دختر مردم که همسر تو شده است، بد و بیراه نگو. شخصی با زحمت و مشقت شغلی پیدا کرده است. استخدامش کردهاند. مدیر جدید میآید و او را بیرون میکند. چرا؟ چون میخواهد خواهرزادهاش را بیاورید. این بی انصافی است. خواهرزاده تو با این نانی که سر سفرهاش میبرد اگر جزء داعش نشود، قطعاً سلمان فارسی هم نمیشود. «لَا یَکُونُ المُؤمِنُ مُؤمِناً حَتَّی یُحِبَّ لِلمُؤمِنِینَ مَا یُحِبُّ لِنَفسِهِ» یعنی: مؤمن، مؤمن نمیشود مگر اینکه آن چیزی که برای خودش دوست دارد را برای مؤمنین دوست داشته باشد. اهل ایمان دارای این خصوصیت هستند: «نَفْسِهِ مِنْهُ فِي تَعَبٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ». خودش را به مشقت میاندازد تا دیگران در راحتی باشند. یعنی اهل ایثار است. «نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ» یعنی: مؤمن آن کسی است که خودش از ناحیه خودش در مشقت و سختی است ولی باعث آسایش مردم می-شود. اگر دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما هم بکاریم تا دیگران بخورند. اینها خصوصیتهای مؤمن واقعی است. باید این خصوصیتها را داشته باشیم، نه اینکه فقط نمازِ بیشتری بخوانیم. از میان اصول اجتماعی، آسانترینها را آوردم. نباید غلط زندگی کنیم. باید بدانیم کجا برویم و کجا نرویم و چه کاری را بکنیم و چه کاری را نکنیم.