بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ اَلحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَی خَیرِ خَلقِهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی عِترَتِهِ الطَّاهرِینَ وَ اللَّعنُ الدَّائِمُ عَلَی أَعدَائِهِم أَجمَعینَ إِلَی لِقَاءِ یَومِ الدِّینِ آَمِینَ یَا رَبَّ العَالَمینَ عنوان بحثمان در این ایام، ویژگیهای بندگان خدا بود. برای دانستن اینکه ما بنده خدا هستیم یا نه، باید ببینیم آیا علایم بندگی را داریم یا نه. علایم بندگان را از حدیثی از حضرت صادق علیه السلام بیان کردم که فرمودند: حضرت حق به جناب موسی وحی کرد: سه خصلت است که اگر در بندگان من باشد، آنها را به من نزدیک میکند. با این سه خصلت، بنده مقرب میشوند. خصلت اول زهد بود که راجع به آن مفصلاً صحبت کردیم. خصلت دوم: «اَلوَرَعُ مِنَ المَعَاصِی» یعنی: خویشتنداری در مقابل گناه. برای توضیح ورع لازم است مقدمه را بیان کنم که بسیار مهم است. خداوندِ منان در حقیقت انسان، گوهری به نام قلب قرار داده است. قلب، یکی از ابعاد روح است. قلب، جایگاه خداست. در حدیث آمده است: «الْقَلْبُ حَرَمُ اللهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللهِ غَيْرَ اللهِ» یعنی: قلب، خانه خداست. در حرم خدا، غیرِ خدا را ساکن نکن. تعبیر دیگر میگوید: «قَلبُ المُؤمِنِ بَیتُ اللهِ». در تعبیر دیگر آمده است: «قَلبُ المُؤمِنِ عَرشُ اللهِ». اگر قلب شکوفا شود، انسان، عرش را میبیند. ﴿كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾. اگر انسان میخواهد دیدة ملکوتبین پیدا کند، باید قلب او تعالی پیدا کند. اگر می-خواهید در نماز، حضور قلب پیدا کنید باید خدا در قلبتان باشد که وقتی میگویید الله اکبر، آن جوششِ لازم پیدا شود و حضور قلب پدید بیاید. تمرکز پیدا کردن، تفاوت بسیاری با حضور قلب دارد. پرت نشدن حواس، ربطی به حضور قلب ندارد. حضور قلب آنجایی است که خداوند در خانهاش باشد. نگاه کنید و ببینید خداوند در خانهاش هست یا نیست. این گوهری که خدا به انسان داده است، در نهاد خلقت وجود ندارد. در حدیث قدسی آمده است: «لَا يَسَعُنِي أَرْضِي وَ لَا سَمَائِي وَ لَكِنْ يَسَعُنِي قَلْبُ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ» یعنی: زمین و آسمان، وسعتِ من را ندارد، ولی قلب بنده مؤمن من، خانه من است. در اینجا باید یک نکته بسیار لطیف را بیان کنم. میخواهید بدانید اهل بهشت هستید یا نه؟ در حدیث قدسی آمده است: «عَبدِی قَلبُکَ بُستَانِی وَ جَنَّتِی بُستَانُکَ فَلَمَّا لَم تَبخَل عَلَیَّ بِبُستَانِکَ بَل أَنزَلتَ مَعرِفَتِی فِیهِ کَیفَ أَبخَلُ عَلَیکَ بِبُستَانِی أَم کَیفَ أَمنَعُکَ مِنهَا» یعنی: بنده من؛ قلب تو باغ من است و بهشت من باغ توست. اگر تو در مورد باغت نسبت به من بخل نورزی، بلکه معرفت من را به قلبت راه بدهی، چطور من نسبت به بخل داشته باشم یا چطور مانع تو بشوم؟ به قلبتان نگاه کنید و ببینید خدا هست یا نیست. اگر او در قلب شما باشد، شما هم حتماً در بهشت هستید. قلب، خانه خداست، ولی ما او را در خانهاش جای ندادهایم. حتی به او اجازه ورود هم نمیدهیم. امام صادق علیه السلام میفرماید: «كَانَ أَبِي يَقُولُ: مَا مِنْ شَيْءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِيئَةٍ» یعنی: پدرم امام باقر علیه السلام میفرمود: چیزی مانند گناه، قلب را به فساد نمیکشاند. با گناه، او را بیرون کردهایم. گناه، سه مرحله دارد؛ عمل گناه، اثر گناه و شرمندگی از گناه. برای اینکه عمل گناه از پرونده پاک شود باید توبه کرد. اما پس از توبه همچنان اثر گناه، باقی است. اثر گناه با غفران الهی از بین میرود. خدا نسبت به اصل گناه، تواب است و نسبت به اثر گناه، غفار است. برای قرار گرفتن در دایره غفاریت حضرت حق، راهکارهایی را مطرح فرمودهاند که به برخی از آنها اشاره میکنم. پیامبر فرموده است: «إِذَا كَثُرَتْ ذُنُوبُ الْمُؤْمِنِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ مِنَ الْعَمَلِ مَا يُكَفِّرُهَا ابْتَلَاهُ اللهُ بِالْحُزْنِ لِيُكَفِّرَهَا بِهِ عَنْهُ» یعنی: وقتی گناهان مومن زیاد شود و عملی نداشته باشد که آن گناه را پاک کند، خداوند او را به غم مبتلا میکند تا باعث شود اثر گناه او از بین برود. از رسول گرامی است: «أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللهُ حَسَنَاتٍ؛ الصِّدْقُ وَ الْحَيَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الشُّكْرُ» یعنی: چهار چیز است که اگر در کسی باشد و سر تا پای آن شخص در گناه فرورفته باشد، خداوند اثر گناهش را از بین میبرد؛ راستگویی، شرم داشتن، مدارای با مردم و شاکر بودن. امیر المؤمنین فرموده است: «مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ» یعنی: برای پاک کردن اثر گناهان کبیره، دستگیری از انسانهای گرفتار کارآیی دارد. در حدیث دیگر آمده است: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللهِ. فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ كَثُرَتْ ذُنُوبِي وَ ضَعُفَ عَمَلِي. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ: أَكْثِرِ السُّجُودَ فَإِنَّهُ يَحُطُّ الذُّنُوبَ كَمَا تَحُطُّ الرِّيحُ وَرَقَ الشَّجَرِ» یعنی: شخصی نزد رسول الله رفت و گفت: گناهانم زیاد است و اعمالم کم است. چه کنم تا گناهانم از بین برود؟ رسول الله فرمود: سجدههای طولانی داشته باش. امام رضا علیه السلام فرموده است: «مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى مَا يُكَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْيُكْثِرْ مِنَ الصَّلَوَاتِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْماً» یعنی: کسی که قدرت ندارد اثر گناه را از بین ببرد، بر پیامبر و آل پیامبر، درودِ بسیار بفرستد که اثر گناه را از بین میبرد. غالباً ما از عمل گناه توبه میکنیم ولی برای اثر گناه کاری نمیکنیم. یعنی خود را وارد دایره غفران الهی نمیکنیم. با داشتن کولهباری از اثر گناه، وارد ماه مبارک رمضان میشویم. وقتی هم شبهای احیاء را پشت سر میگذاریم، میبینیم مقدرات ما هیچ تغییری پیدا نکرده است. فکر میکنید خداوند بی دلیل ماه رجب و شعبان را پیش از ماه رمضان قرار داده است؟ این دو ماه را قرار داده است تا اثر گناه را از بین ببرید. ما در شبهای احیاء توبه میکنیم، در حالیکه در این شبها باید امضاء گرفت. در شب نیمه شعبان باید درخواستهایتان را به خدا داده باشید و در شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست سوم ماه رمضان، امضای آن خواستهها را از قلم امام زمان علیه السلام بگیرید. مرحله سوم، شرمندگی از گناه است. جوانی شرفیاب محضر حضرت صادق شد و عرض کرد: اگر توبه کنیم، خداوند گناه را میبخشد؟ حضرت فرمود: آری میبخشد. آن جوان سرش را پایین انداخت. دوباره سرش را بلند و گفت: واقعاً میبخشد؟ حضرت فرمود: آری میبخشد. بار هم سوم هم همین سؤال را پرسید و همین جواب را شنید. سپس به حضرت گفت: گیرم که خدا ببخشد. برای شرمندگی گناه چه کاری کنم؟ حضرت حق به جناب داود فرمود: بندههایی دارم که وقتی یاد گناهشان میافتند، شقیقه-هایشان قرمز میشود. عرق روی صورتشان مینشیند. من اینها را دوست دارم. آنچه گفتیم مقدمه بحثمان بود. گفتیم گناه، خدا را از خانهاش خارج میکند. خدا که از خانهاش خارج شد، انسان در پی دنیا و نامحرم و درآمد حرام حرکت میکند. اشخاصی که ورع دارند، وقتی با گناه رو به رو میشوند، خویشتنداری میکنند؛ چون خداوند در جای خودش قرار دارد. به همین خاطر وقتی دستش را بلند میکند و یا الله میگوید، جواب خدا را میشنود. وقتی نماز میخواند، از مناجاتش لذت میبرد. باید در مقابل گناه خویشتندار بود. در روایات، یک واژه تقوا داریم و یک واژه ورع. این دو واژه در همه موارد به یک معنا نیستند. اگر ورع به تنهایی به کار برود یعنی در کنار تقوا نیامده باشد، میتواند به معنای تقوا باشد. اما اگر در کنار هم به کار بروند، معنایشان با هم فرق میکند. امام باقر علیه السلام به یکی از اصحابشان به نام خیثمه فرمودند: «أَبْلِغْ مَوَالِيَنَا السَّلَامَ وَ أَوْصِهِمْ بِتَقْوَى اللهِ وَ أَعْلِمْهُمْ يَا خَيْثَمَةُ أَنَّا لَا نُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِلَّا بِعَمَلٍ وَ لَنْ يَنَالُوا وَلَايَتَنَا إِلَّا بِوَرَعٍ» یعنی: سلام ما را به دوستداران ما برسان و آنها را به تقوای الهی توصیه کن و به آنها بگو که بدانند، به صرف ادعای دوست داشتنِ ما، از خدا بی نیاز نمیشوند؛ بلکه باید عمل داشته باشند و هرگز به ولایت ما نمیرسند مگر در سایه ورع. اینجا هم تقوا به کار رفته است و هم ورع. پس هر کدام معنای خاص خود را دارد. تقوا یعنی خویشتنداری از گناه. یعنی طوری زندگی کنیم که اگر با گناه مواجه شدیم، ملکه تقوا که درون ما وجود دارد، باعث شود مرتکب آن گناه نشویم. اما ورع یعنی طوری زندگی کنیم که اصلاً با گناه برخورد نکنیم. پیغمبر فرمود: «برادرم موسی به امتش فرمود: زنا نکنید. برادرم عیسی به امتش فرمود: فکر زنا را هم نکنید. ولی من به امتم میگویم: نزدیک زنا هم نشوید». یعنی به هیچ یک از اموری انسان را به این گناه میکشاند، نزدیک نشوید. معنای ورع در روایات نیز بیان گردیده است. امیرالمؤمنین میفرماید: «أَصْلُ الْوَرَعِ تَجَنُّبُ الْآثَامِ وَ التَّنَزُّهُ عَنِ الْحَرَامِ» یعنی: حقیقت ورع، دور بودن از گناه است. در حدیث دیگری فرمودهاند: «قُرِنَ الْوَرَعُ بِالتُّقَى» یعنی: ورع نزدیک تقواست. ورع سه مرحله دارد: مرحله اول: اجتناب از حرام الهی. پیامبر میفرماید: «كُفَّ عَنْ مَحَارِمِ اللهِ تَكُنْ أَوْرَعَ النَّاسِ» یعنی: از محارم الهی خویشتنداری کن تا با ورعترین مردم باشی. در حدیث قدسی آمده است: «یَا ابْنَ آدَمَ؛ اجْتَنِبْ مَا حَرَّمْتُ عَلَيْكَ تَكُنْ مِنْ أَوْرَعِ النَّاسِ» یعنی: از گناه و آن چیزی که بر تو حرام کردهام، دوری کن تا با ورعترین مردم باشی. امام صادق علیه السلام فرموده است: «لَا وَرَعَ أَنْفَعُ مِنْ تَجَنُّبِ مَحَارِمِ اللهِ وَ الْكَفِّ عَنْ أَذَى الْمُؤْمِنِ وَ اغتِیَابِهِم» یعنی: هیچ ورعی، سودمندتر از خویشتنداری در مقابل حرامهای الهی و خویشتنداری از اذیت اهل ایمان و غیبت آنها نیست. اهل ایمان یعنی پدر و مادر و فرزند و همسر و استاد و کارفرما و.... روایت بسیار زیبایی در مورد غیبت داریم که میگوید: «إِيَّاكَ وَ الْغِيبَةَ فَإِنَّهَا إِدَامُ كِلَابِ أَهْلِ النَّارِ» یعنی: از غیبت دوری کنید که خورشت غذای جهنمیهاست. این روایت یعنی اینکه حشرِ قیامتیِ کسانی که غیبت میکنند، سگ است. چون سگ حمله میکند. کسانی هم که غیبت میکنند، حمله میکنند. مرحله دوم: خویشتنداری در مقابل شبهات. حکم بعضی از موضوعات معلوم است و مثلاً حلال یا حرام است. حکم برخی از موضوعات معلوم نیست. اینجا محلّ شبهه است. میخواهم موسیقی یاد بگیریم و نتوانستهام بفهمم حکم آن چیست. این یعنی شبهه. همین جا توقف کنید. امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: «لَا وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ» یعنی: عالیترین حالتِ ورع، این است که در شبهات توقف کنید. مرحله سوم: خویشتنداری در درخواست از مردم. میگویند تا کارد به استخوانتان نرسیده است، از کسی درخواست نکنید. «أَوْرَعُ النَّاسِ أَنْزَهُهُمْ عَنِ الْمَطَالِبِ» یعنی: پارساترین مردم، منزهترینِ آنها در درخواست از مردم است. دو حدیث دیگر راجع به ورع بخوانم و این بحث را تمام کنم: حدیث اول: رسول گرامی میفرماید: خداوند در معراج به من فرمود: «يَا أَحْمَدُ عَلَيْكَ بِالْوَرَعِ إِنَّ الْوَرَعَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ السَّفِينَةِ كَمَا أَنَّ الْبَحْرَ لَا يَنْجُو إِلَّا مَنْ كَانَ فِيهَا كَذَلِكَ لَا يَنْجُو الزَّاهِدُونَ إِلَّا بِالْوَرَعِ» یعنی: احمد؛ بر تو لازم است ورع داشته باشی. ورع همانند کشتی است. کسانی که در حال غرق شدن هستند نجات پیدا نمیکنند مگر اینکه سوار کشتی شوند. اهل زهد نیز نجات پیدا نمیکنند مگر اینکه ورع داشته باشند. حدیث دوم: امام صادق علیه السلام فرموده است: «عَلَيْكُمْ بِالْوَرَعِ فَإِنَّهُ الدِّينُ الَّذِي نُلَازِمُهُ وَ نَدِينُ اللهَ بِهِ وَ نُرِيدُهُ مِمَّنْ يُوَالِينَا لَا تُتْعِبُونَا بِالشَّفَاعَةِ» یعنی: لازم است اهل ورع باشید. چون این همان دینی است که ما از آن پیروی میکنیم. ما به واسطه ورع خدا را میپرستیم. ما از دوستدارانمان همین ورع را میخواهیم. حضرت موسی به خداوند گفت: «فَقَالَ مُوسَى: يَا رَبِّ؛ فَمَا لِمَنْ صَنَعَ ذَلِكَ؟» یعنی: مزد کسی که این صفات را در خویش ایجاد کند، چیست؟ خداوند فرمود: «أَمَّا الزَّاهِدُونَ فِي الدُّنْيَا فَأُحَكِّمُهُمْ فِي الْجَنَّةِ وَ أَمَّا الْوَرِعُونَ عَنْ مَحَارِمِي فَإِنِّي أُفَتِّشُ النَّاسَ وَ لَا أُفَتِّشُهُمْ» یعنی: کسانی که زاهد هستند را پادشاهان بهشت قرار میدهم. اما کسانی که ورع دارند؛ سایرین را در قیامت میگردم و اعمالشان را زیر و رو میکنم. ولی اهل ورع را کاری ندارم.