بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ اَلحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَی خَیرِ خَلقِهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی عِترَتِهِ الطَّاهرِینَ وَ اللَّعنُ الدَّائِمُ عَلَی أَعدَائِهِم أَجمَعینَ إِلَی لِقَاءِ یَومِ الدِّینِ آَمِینَ یَا رَبَّ العَالَمینَ گفتیم باید به سمت مقام انسانیت حرکت کرد و انسان را برای همین خلق کردهاند. مقام انسانیت چیست و چگونه باید به آن رسید و چرا تا به حال نرسیدهایم؟ گفتیم انسان از موجوداتی است که باید به کمال لایقش برسد و برای رسیدن به این کمال، اراده دارد. پس باید اراده را باید در جهت کمال یعنی مقام انسانی مصرف کرد. ب حضرت حق میفرماید مسیر به سوی کمال، بسیار سخت است. ﴿كَدْحاً فَمُلاقيه﴾. ابتدا باید جهت این ملاقات سخت و دشوار معلوم شود. در سوره مبارکه فصلت آیه 53 میفرماید: ﴿سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ﴾ یعنی: ما به زودی نشانههایمان در آفاق و انفس را به مردمان نشان خواهیم داد تا برای مردم روشن شود که خدا حقّ است. آفاق یعنی نظام هستی و تکوین. انفس یعنی جان یعنی باید سیر ما به سوی حضرت حق باشد. استفاده از آیات و نشانههای الهی، واجب است، نه اینکه اگر شد، شده است و اگر نشد هم چندان مهم نیست. در سوره مبارکه یونس آیه 101 می-فرماید: ﴿قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما تُغْنِي الْآياتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ﴾ یعنی: پیامبر ما؛ به مردم بگو: نگاه و تأمل و تدبر کنید و بیندیشید که در آسمانها و زمین چیست. ما اصلاً نگاه نمیکنیم، چون این نشانهها و هشدارهایی که انبیاء و ائمه سلام الله علیهم اجمعین دادهاند برای گروهی که ایمان ندارند، فایدهای ندارد. حضرت حق، فعل امر آورده است. فعل امر، ظهور در وجوب دارد. باید در قرآن و آیات الهی اندیشه کرد، همان طور که باید نماز خواند و روزه گرفت و تقلید کرد و غیبت نکرد و دروغ نگفت. در سوره مبارکه آل عمران آیه 190 میفرماید: ﴿إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ﴾ یعنی: حتماً در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز، نشانههایی هست ولی برای کسانی که صاحب خرد هستند. مفسرین میگویند وقتی این آیه نازل شد، حضرت ختمیمرتبت و مذمّت کردند و فرمودند: وای بر کسی که این آیه را میان دو استخوان فکّ میچرخاند اما در مضمونش تدبر و اندیشه نمیکند. در جلسه گذشته چهارده عنوان را آوردم که اگر کسی بخواهد تدبر کند، باید یکی از آن چهارده عنوان را در خود ایجاد کند. تا وقتی آن چهارده عنوان حاصل نشود، از آیات الهی به عنوان آیات آفاق و انفس بهرهای برده نمیشود. آن گاه باید سه مرتبه و گام را طی کنیم: گام نخست: انصار حق بشویم. در سوره مبارکه صف آیه 14 میفرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصارَ اللهِ كَما قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوارِيِّينَ مَنْ أَنْصاري إِلَى اللهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللهِ﴾ یعنی: ای کسانی که ایمان آوردهاید. مخاطب خداوند در این آیه، کسانی هستند که ایمان حقیقی دارند، نه کسانی که ایمان خیالی و توهمی و شرک و کفر و نفاق دارند. وقتی ایمان حقیقی داشته باشیم ما را صدا میزند و میگوید: ای کسانی که ایمان حقیقی دارید؛ یاوران خدا باشید همچنان که عیسی بن مریم به حواریون فرمود: چه کسی مرا در مسیر به سوی خدا کمک میکند؟ حواریون گفتند: ما یاوران خدا هستیم. وقتی حضرت عیسی دینش را ابلاغ کرد، در گهواره بود. یهودیان و بنی اسرائیل همه حضور داشتند. اکثر بنی اسرائیل کافر شدند، ولی حواریون گفتند ما با تو هستیم. آنها انصار خدا بودند چون حق را شناختند. ما هم اگر حق را بشناسیم، انصار خدا میشویم. حواریون در مقابل خدا تسلیم بودند. همه حرف در همین تسلیم است. در سوره مبارکه آل عمران آیات 52 و 53 میفرماید: ﴿فَلَمَّا أَحَسَّ عيسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصاري إِلَى اللهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللهِ آمَنَّا بِاللهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ * رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدينَ﴾ یعنی: وقتی جناب عیسی از ناحیه بنی اسرائیل احساس کفر کرد، فرمود: چه کسانی هستند که یاران من به سوی خدا باشند؟ حواریون گفتند: ما انصار خدا هستیم. ما به الله ایمان آوردهایم. تسلیم بودند. به حضرت عیسی گفتند: گواه باش که ما تسلیم شدهایم. بعد به خداوند گفتند: به آنچه نازل کردی، ایمان آوردیم و از فرستاده تو پیروی کردیم. ما در زمره گواهان بنویس. خصوصیت دیگر انصار الله این است که خدا با آنها حرف میزند و خواستههای آنها را اجابت میکند و آنها از خداوند در مسیر دین، اطمینان قلبی میخواند. حضرت ابراهیم علیه السلام به خداوند علی اعلا عرض کرد: چطور مرده را زنده میکنی؟ خداوند فرمود: ایمان نداری؟ حضرت ابراهیم گفت: ایمان دارم؛ ولی میخواهم قلبم مطمئن شود. خداوند علی اعلا هم قلب ابراهیم را مطمئن میکند هم قلب حواریون را، چون انصار الله هستند. اگر کسی از انصار الله باشد، در تلاطمهای دینی و اعتقادی، خدا با او صحبت میکند، ولی نه حرف از سبک حضرات انبیاء که همان وحی است. در سوره مبارکه مائده آیات 111 به بعد میفرماید: ﴿وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ﴾ یعنی: به یاد بیاور که به حواریون وحی کردم. یعنی با آنها حرف زدم. نه اینکه جبرئیل را فرستاده باشد. خداوند در این عالم با آنها حرف زده است مانند مادر حضرت موسی و همسر حضرت ابراهیم و همسر حضرت زکریا. ما هم اگر انصار الله باشیم، خداوند با حرف میزند. میفرماید: ﴿وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بي وَ بِرَسُولي قالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ﴾ یعنی: من به حواریون وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان بیاورید. گفتند: ایمان آوردیم. تو گواه باش که ما تسلیم هستیم. هم عیسی بر آنها گواه است و هم خدا. چه شهادتی بالاتر از شهادت خدا؟ سپس از حضرت عیسی درخواستی داشتند: ﴿إِذْ قالَ الْحَوارِيُّونَ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ﴾ یعنی: حواریون به عیسی گفتند: پروردگار تو میتواند برای ما یک مائده آسمانی بفرستد؟ در اینجا لغزش داشتند. خدا خوشش نیامد. یعنی ادب صحبت با خدا را رعایت نکردند. به همین دلیل حضرت عیسی آنها را توبیخ کرد و فرمود: ﴿قالَ اتَّقُوا اللهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ * قالُوا نُريدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا وَ نَكُونَ عَلَيْها مِنَ الشَّاهِدينَ﴾ یعنی: اگر مؤمن شدهاید تقوا داشته باشید. حواریّون متوجه شدند و گفتند: ما نمیخواهیم از این مائده بخوریم تا فقط سیر شویم. بلکه میخواهیم بخوریم تا قلبمان به اطمینان برسد. اینجا بود که حضرت عیسی از خالق متعال درخواست کرد: ﴿قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آيَةً مِنْكَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقينَ * قالَ اللهُ إِنِّي مُنَزِّلُها عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمينَ﴾. پس لازمه انصار الله شدن، ایمان است. گام دوّم: اولیاء الله شدن. ولی خدا شدن یعنی دوستدار خدا شدن یا تحت سرپرستی او قرار گرفتن. همه مترجمین این دو معنا را برای این لفظ آوردهاند. در سوره مبارکه یونس آیه 62 میفرماید: ﴿أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ یعنی: آگاه باشید که دوستان خدا یا کسانی که تحت سرپرستی خدا هستند، در دنیا ترسی و در آخرت حزن ندارند. این آیاتی که خواهم خواند، حکایت از این معنا دارد که برای خدا مهم است تحت سرپرستی چه کسی باشیم. در سوره مبارکه انعام آیه 14 میفرماید: ﴿قُلْ أَ غَيْرَ اللهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ﴾ یعنی: بگو آیا جز الله را سرپرست بگیرم؟ خدایی که آفرینندة آسمانها و زمین و روزیدهنده است و از کسی روزی نمیخواهد. در آیاتی که میخوانم خداوند میفرماید نباید ولایت عدهای را پذیرفت: 1. کافر؛ در سوره مبارکه توبه آیه 23 میفرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ إِخْوانَكُمْ أَوْلِياءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإيمانِ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ یعنی: ای کسانی که ایمان آوردهاید؛ پدران و برادرانتان را به عنوان سرپرست و رفیق انتخاب نکنید اگر کفر را بر ایمان ترجیح داده بودند. یعنی حتی اگر شخص کافر، پدر یا برادر تو بود، با او دوست نباش. اگر کسی کافر را سرپرست خودش قرار بدهد، از کفار است اگرچه نماز بخواند و روزه بگیرد. اینها ستمگر هستند. 2. یهود و نصارا؛ در سوره مبارکه مائده آیه 51 میفرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ﴾ یعنی: ای کسانی که ایمان آوردهاید؛ به ولایت و سرپرستی و رفاقت یهود و نصارا تن ندهید. منتظر نباشید که آنها مشکلاتتان را حل کنند. آنها فقط به خودشان وفادار هستند. إن شاء الله ما شیعیان امیرالمؤمنین خودمان مشکلاتمان را عاقلانه و مؤمنانه حل میکنیم. 3. کسانی که دین را مسخره میکنند؛ در سوره مبارکه مائده آیه 57 میفرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِياءَ﴾ یعنی: ای کسانی که ایمان آوردهاید؛ کسانی که دین شما را بازیچه قرار داده و آن را مسخره میکنند را سرپرست و دوست خود قرار ندهید. 4. شیطان؛ در سوره مبارکه نساء آیه 119 میفرماید: ﴿وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبيناً﴾ یعنی: کسانی که شیطان را به جای خدا سرپرست و دوست خود قرار میدهند، در زیانکاری آشکار به سر میبرند. اینها در جهنم هستند و هیچ راه فراری ندارند. 5. کسانی که خداوند بر آنها غضب کرده است؛ در سوره مبارکه ممتحنه آیه 13 میفرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ﴾ یعنی: ای کسانی که ایمان آوردهاید؛ کسانی که خداوند بر آنها غضب کرده را به رفاقت و سرپرستی نگیرید. اینها از آخرت مأیوس هستند همانطور که کافران از آنهایی که در قبرها مدفون هستند، مأیوس شدهاند. خداوند نسبت به چه کسانی غضب دارد؟ این روایت را عامّه نیز از حضرت ختمیمرتبت نقل کرده-اند: «إِنَّ اللهَ یَغضِبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یَرضَی لِرِضَاهَا» یعنی: خداوند به سبب غضب فاطمه خشمگین میشود و به سبب رضایت او خشنود میشود. سقیفه مورد غضب و خشم خداوند است. ما میخواهیم به قرآن عمل کنیم که آنها را سرپرست خود قرار ندادهایم. اگر کسی آنها را به عنوان رفیق و سرپرست انتخاب کند، طبق مفهوم آیه، اهل ایمان نیست. 6. طاغوت؛ در سوره مبارکه بقره آیه 257 میفرماید: ﴿وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾ یعنی: کسانی که کافر شدند، سرپرست و رفیقشان طاغوت است. طاغوت، هر جریانی است که ضد خدا باشد. این آیه از کفر پس از ایمان صحبت میکند. کفر ابتدایی اصلاً نور ندارد. این آیه از کسانی صحبت میکند که نور دارند. یعنی مؤمن بودهاند، ولی با طاغوت یعنی جریان ضد خدا رفیق شدهاند. اینها اهل جهنم هستند و تا همیشه در آن میمانند. بیرون نمیآیند. نباید پس از پنجاه سال قرآن خواندن بفهمیم طاغوت کیست؟ وقتی به امیرالمؤمنین گفتند بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر و طریقه شیخین با تو بیعت میکنیم، فرمود: طریقه شیخین را نمیشناسم. اگر میخواست آن را بپذیرد، طاغوت و جریان ضد خدا را پذیرفته بود. این مطلبی که میگویم بسیار دقیق است. به او گفتند به طریقه شیخین عمل کن. حضرت نپذیرفت. شما چطور میخواهید بگویید در بیست و پنج سال به شیخین کمک کرده باشد؟ اصلاً آنها را به رسمیت نمیشناسد که بخواهد در جنگها در کنارشان باشد. اکثراً تاریخ را دشمنها نوشتهاند. اگر میخواهید تاریخ اسلام را تحلیل کنید، باید با روح امامت تحلیل کنید. تنها کسی که صلاحیت حکومت دارد، در سوره مبارکه مائده آیه 55 بیان شده است: ﴿إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ﴾ یعنی: این است و جز این نیست که سرپرست و رفیق شما خداوند است و فرستاده او و کسانی که ایمان آوردهاند و نماز میخوانند در حالیکه زکات می-دهند. همه مفسرین نقل کردهاند که این سه قید به وجود نازنین امیرالمؤمنین علی علیه السلام اشاره دارد. وقتی ما در ایام غدیر میگوییم: الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیر المؤمنین، به آیه 55 از سوره مائده عمل کردهایم. گام سوّم: لقاء الله. در سوره مبارکه رعد آیه 2 میفرماید: ﴿اللهُ الَّذي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْري لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ﴾ یعنی: خداوند کسی است که آسمانها را بدون ستونهایی که ببینید، برافراشت. سپس بر کرسی حکومتش نشست و خورشید و ماه را در تسخیر درآورد. یعنی برای هر کدام مدّتی را تعیین کرد. امور را تدبیر کرد. آیات را به تفصیل آورد شاید شما به ملاقات پروردگارتان یقین پیدا کنید. پس ملاقات با خدا یک امر یقینی است. در سوره مبارکه انعام آیه 31 میفرماید: ﴿قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللهِ﴾ یعنی: حتماً کسانی که ملاقات خدا را تکذیب میکنند، زیانکار هستند. در سوره مبارکه یونس آیه 45 میفرماید: ﴿قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللهِ وَ ما كانُوا مُهْتَدينَ﴾ یعنی: حتماً کسانی که ملاقات با خدا را تکذیب کردند، زیان کردهاند. فرزندتان را تا چند سال در کلاس اول نگه میدارید؟ ده سال؟ دو سال؟ میگویید یاد گرفته است و باید بالا برود. ما چقدر میخواهیم در گام اول بمانیم؟ چند سال میخواهیم در نماز و روزه در جا بزنیم؟ باید بقیه مراتب را هم طی کنیم. لقاء الله چه شد؟ اولیاء الله چه شد؟ انصار الله چه شد؟ ما فکر میکنیم که مسلمان و مؤمن هستیم و یک طایفهای هستند که اولیاء هستند. نخیر. ما مؤمنین باید اولیاء الله بشویم. اگر نشدیم یعنی ده سال در کلاس اول ماندهایم. حضرت سید الشهداء به خداوند میگوید: «إِلَهِي اطْلُبْنِي بِرَحْمَتِكَ حَتَّى أَصِلَ إِلَيْكَ» یعنی: معبود من؛ مرا با رحمتت بطلب تا به تو برسم. آقای ما که در گودی قتلگاه وصل شده بود. «وَ اجْذِبْنِي بِمَنِّكَ حَتَّى أُقْبِلَ عَلَيْكَ» یعنی: من را با احسانت به سوی خودت بکش تا به توی رو کنم. به همین دلیل در گودی قتلگاه به او گفتند: ﴿يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلي في عِبادي * وَ ادْخُلي جَنَّتي﴾. خواست و گرفت. ما نمیخواهیم. چند بار از امام رضا چنین درخواستی کردهایم؟ پیامبر در دعا میگوید: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ حُبَّكَ أَحَبَّ الْأَشْيَاءِ إِلَيَّ» یعنی: خدایا؛ محبت خودت را محبوبترین امر برای من قرار بده. باید فقط محبت خدا را انتخاب کنیم، نه اینکه محبت خدا در کنار امور دیگر باشد. این حرف اصلاً معنا ندارد؛ چون جای محبت قلب است و در قلب بیش از یک محبّت جای نمیگیرد. سپس میگوید: «وَ اجْعَلْ أَخْوَفَ الْأَشْيَاءِ عِنْدِي خَوْفَكَ وَ ارْزُقْنِي الشَّوْقَ إِلَى لِقَائِكَ وَ أَقْرِرْ عَيْنِي بِعِبَادَتِكَ» یعنی: ترس از خودت را خوفناکترین چیزها برای من قرار بده و اشتیاق به لقائت را روزی من کن و چشمانم را به بندگی خودت روشن کن. درخواست حضرت زین العابدین علیه السلام برای این ملاقات، بسیار زیباست: «اللَّهُمَّ أَسْأَلُكَ إِيمَاناً لَا أَجَلَ لَهُ دُونَ لِقَائِكَ» یعنی: خدایا؛ از تو ایمانی میخواهم که منتها و پایان و سرانجامی جز تو نداشته باشد. باید قدری بیشتر راجع به لقاء الله صحبت کنیم و بگوییم ما با گامهای انصار الله شدن، اولیاء الله شدن و طالب لقاء الله شدن به این مقام میرسیم که ببینیم خدا، حق است. نام این رسیدن چیست؟ آن وقت باید بحث کنیم که چرا ما نمیرسیم و چرا این حرفها برایمان اهمیتی ندارد.