بسمالله الرَّحمَنِ الرَّحیمِ اَلحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَی خَیرِ خَلقِهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی عِترَتِهِ الطَّاهرِینَ وَ اللَّعنُ الدَّائِمُ عَلَی أَعدَائِهِم أَجمَعینَ إِلَی لِقَاءِ یَومِ الدِّینِ آَمِینَ یَا رَبَّ العَالَمینَ شب گذشته به بیان مؤلفههایی رسیدیم که اگر انسان به مقام انسانیت یعنی ایمان رسیده باشد، این مؤلفهها میتواند او را از این مقام ساقط کند و اگر در مسیر سلوک قرار بگیرد و این امور را مرتفع کند، عوامل رسیدن به مقام انسانیت میشود. پس هرکسی که رسیده باشد را ساقط میکند و اگر کسی هم نرسیده باشد، او را مانع میشود. در جلسه گذشته 4 عامل را بیان کردیم یعنی جهل و نادانی، ظلم و عجول بودن. عامل چهارم قدرناشناسی و ناسپاس بودن است. انسان هیچگاه در مقام شکرگزاری نیست. قرآن کریم میفرماید: ﴿قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُور﴾ یعنی: عده کمی از بندگانم در مقام شکرگزاری هستند. شکرگزاری، مرکب از سه جزء است: • به زبان آوردن نعمت؛ • باور قلبی به اینکه نعمت از ناحیه حضرت حق است و من برای دریافتش هیچ ارزش و موقعیت خاصی نداشتهام و فقط اراده خدا بوده است. • گناه و نافرمانی و معصیت نکردن با آن نعمت. اگر این سه پشت سر هم اتفاق بیفتد، انسان شاکر بوده است. رهبران ما حتی مصائب را نیز شکرگزاری میکردهاند. در ذکر سجده زیارت عاشورا میگوییم: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ». در قرآن کریم میفرماید: ﴿عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ﴾. ممکن است شما چیزی را شر بپندارید ولی آن موضوع برای شما خیر باشد. پنجمین عامل، سرکشی و طغیان انسان است. انسان ذاتاً طغیانگر است؛ یعنی به دنبال این است که خودش را از خدا جدا کند که در شرایطی این اتفاق میافتد که انسان در نهادش احساس بینیازی کند. در سوره مبارکه فاطر آیه 15 میفرماید: ﴿یا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللهِ وَ اللهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ﴾ یعنی: ای مردم؛ شما محتاجان بهسوی خدا هستید و فقط خدا بینیاز ستوده است. ما را ذاتاً محتاج خلق کردهاند. در سوره مبارکه شوری آیه 27 میفرماید: ﴿وَ لَوْ بَسَطَ اللهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَ لكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاءُ﴾ یعنی: اگر خداوند وسعتِ روزی ایجاد کند، بندگانش در زمین ستم و طغیان میکنند. به همین دلیل است که خداوند بهاندازه خاصی که میخواهد، نازل میکند. در سوره مبارکه علق آیات 6 و 7 میفرماید: ﴿كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى *أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى﴾ یعنی: هرگز؛ بهراستیکه انسان سرکشی میکند در آن زمان که خودش را بینیاز بپندارد. به همین دلیل است که حضرت امام صادق میفرماید: «الْمُؤْمِنُ لَا يَمْضِي عَلَيْهِ أَرْبَعُونَ لَيْلَةً إِلَّا عَرَضَ لَهُ أَمْرٌ يَحْزُنُهُ وَ يَذْكُرُهُ بِهِ» یعنی: چهل شب بر مؤمن نمیگذرد مگر اینکه پیشامدی در زندگی او رخ می-دهد که او را غمگین کرده و از طغیان دور مینماید تا بهواسطه این غم یاد خدا بیفتد و متنبه شود. رسول اکرم میفرماید: «لَوْ لَا ثَلَاثَةٌ فِي ابْنِ آدَمَ مَا طَأْطَأَ رَأْسَهُ شَيْءٌ الْمَرَضُ وَ الْمَوْتُ وَ الْفَقْرُ وَ كُلُّهُنَّ فِيهِ وَ إِنَّهُ لَمَعَهُنَّ وَثَّابٌ» یعنی: اگر سه چیز در حقیقت و در برنامه زندگی انسان نبود، هرگز سر فرونمیآورد؛ بیماری و مرگ و نداری. ششمین عامل، فراموشی است. در سوره مبارکه زمر آیه 8 میفرماید: ﴿وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلهِ أَنْداداً﴾ یعنی: اگر مشکل و آسیبی برای انسان پیش بیاید، خدا را میخواند درحالیکه بهسوی او بازمیگردد. پشت در اتاق عمل را نگاه کنید. همه تسبیح و مفاتیح به دست دارند. خدا عنایت میکند و این سختی را مرتفع میکند و نعمت را به انسان می-چشاند، ولی انسان آن آسیبی که به خاطرش سر به آستانه خدا میسایید را فراموش میکند. تا جایی که برای خدا شریک میشود. میگوید پول داشتم و به بهترین بیمارستان بردم و... در سوره مبارکه یونس آیه 12 میفرماید مردم وقتی مشکلی دارند ما را میخوانند: ﴿وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ﴾ یعنی: وقتی مشکلی برای انسان پیش بیاید، ما را میخواند درحالیکه به پهلو خوابیده یا ایستاده یا نشسته است. در همه حالات ما را میخواند. وقتی ما سختی را از بین میبریم، انگارنهانگار که ما را برای برطرف شدن مشکلش خوانده بود. در سوره مبارکه زمر آیه 49 میفرماید: ﴿فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ﴾ یعنی: وقتی مشکلی برای انسان پیش بیاید، ما را میخواند. پسازآن بلیه به او آسایش میدهیم. ولی آن انسان میگوید: این نعمت به خاطر لیاقتی که داشتم به من رسیده است. بر اساس علمی که داشتم به من رسیده است. این آسایش، یک آزمایش و آزمون است. دو مانع دیگر داریم به نامهای غرور و ناامیدی. در سوره مبارکه اسراء آیه 83 میفرماید: ﴿وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً﴾ یعنی: وقتی به انسان نعمتی میدهیم، مغرورانه از ما کناره میگیرد. وقتی به او آسیب میرسد، ناامید میشود؛ یعنی خداوند به ما میگوید شمارا برای خودم خلق کردهام. اگر دنیا را به شما بدهم، من را فراموش میکنید. اگر دنیا را به شما ندهم، دنبال آن میروید و بازهم مرا فراموش میکنید. وقتی دنیا هست، فراموشی هم هست ولی از روی غرور و زندگی طاغوت و اشرافیگری. وقتی هم که دنیا نباشد، یأس و ناامیدی همه را میگیرد. در سوره مبارکه فصلت آیات 49 و 50 میفرماید: ﴿لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ قَنُوطٌ * وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هذا لي وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى رَبِّي إِنَّ لي عِنْدَهُ لَلْحُسْنى﴾ یعنی: انسان از دعا برای خیرات خسته نمیشود. ولی وقتی سختیای رخ میدهد، ناامید و مأیوس و افسرده میشود. وقتی نعمت پس از شر را به او میچشانیم، میگوید: به خاطر لیاقت خودم است؛ یعنی برای خودش حرمت و عزت قائل میشود. چون غرق در نعمت میشود، میگوید: به نظر من که قیامت بر پا نمیشود. اگر هم به پا شد و نزد پروردگار رفتیم، بهتر از دنیا را برای ما کنار گذاشته است. گمان میکند تافته جدابافته است و مغرور میشود. رهبران آسمانی ما، همه خوبیها را به خدا نسبت میدهند. دعای عرفه را نگاه کنید: «أَنْتَ الَّذِي أَنْعَمْتَ أَنْتَ الَّذِي أَحْسَنْتَ أَنْتَ الَّذِي أَجْمَلْتَ أَنْتَ الَّذِي أَفْضَلْتَ أَنْتَ الَّذِي مَنَنْتَ أَنْتَ الَّذِي أَكْمَلْتَ أَنْتَ الَّذِي رَزَقْتَ أَنْتَ الَّذِي أَعْطَيْتَ أَنْتَ الَّذِي أَغْنَيْتَ أَنْتَ الَّذِي أَقْنَيْتَ أَنْتَ الَّذِي آوَيْتَ أَنْتَ الَّذِي كَفَيْتَ أَنْتَ الَّذِي هَدَيْتَ أَنْتَ الَّذِي عَصَمْتَ أَنْتَ الَّذِي سَتَرْتَ أَنْتَ الَّذِي غَفَرْتَ أَنْتَ الَّذِي أَقَلْتَ أَنْتَ الَّذِي مَكَّنْتَ أَنْتَ الَّذِي أَعْزَزْتَ أَنْتَ الَّذِي أَعَنْتَ أَنْتَ الَّذِي عَضَدْتَ أَنْتَ الَّذِي أَيَّدْتَ أَنْتَ الَّذِي نَصَرْتَ أَنْتَ الَّذِي شَفَيْتَ أَنْتَ الَّذِي عَافَيْتَ أَنْتَ الَّذِي أَكْرَمْتَ»؛ امّا در مورد خودشان میگویند: «أَنَا الَّذِي أَخْطَأْتُ أَنَا الَّذِي أَغْفَلْتُ أَنَا الَّذِي جَهِلْتُ أَنَا الَّذِي هَمَمْتُ أَنَا الَّذِي سَهَوْتُ أَنَا الَّذِي اعْتَمَدْتُ أَنَا الَّذِي تَعَمَّدْتُ أَنَا الَّذِي وَعَدْتُ أَنَا الَّذِي أَخْلَفْتُ أَنَا الَّذِي نَكَثْتُ أَنَا الَّذِي أَقْرَرْتُ». عامل بعدی، زیادهطلبی انسان است. در سوره مبارکه معارج آیه 19 میفرماید: ﴿إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً﴾ یعنی: انسان، زیادهطلب خلقشده است. زیادهطلبی، حرص در دنیاست. دنیا مادّه است. عالم مادّه، محدود است و حرص انسان، نامحدود و همین باعث شروع جنگ میشود. از آنطرف دنیا میآید اینطرف را بگیرد، چون نفت اینجاست و محدود هم هست. این مثال در سطح کلان بود. در سطح خرد هم همینطور است. حضرت امیرالمؤمنین میفرماید: «الْحَرِيصُ لَا يَكْتَفِي» یعنی: مشکل انسان حریص این است که به آنچه دارد بسنده نمیکند؛ یعنی یاد نگرفته که زندگی را بر اساس نیازها بسازد، بلکه بر اساس خواستهها میسازد. در حقیقت حضرت امیر میفرماید روزی انسان حریص زیاد نمیشود. دائماً به دنبال کسب روزی هست ولی زیاد نمیشود. وجود نازنین امیرالمؤمنین میفرماید: «رُبَّ حَرِيصٍ قَتَلَهُ حِرْصُهُ» یعنی: چهبسا انسانهای حریصی که حرصشان عامل کشته شدن آنهاست. عامل و مانع نهم و دهم این است که انسان بخیل است و ناشکیبا. در سوره مبارکه معارج آیات 20 و 21 میفرماید: ﴿إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً﴾ یعنی: وقتی سختی و مشکلی به انسان برسد، بیتابی میکند و صبر ندارد. وقتی هم که خوبی و خوشی به او برسد، بخل میورزد. در سوره مبارکه اسراء آیه 100 میفرماید: ﴿وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً﴾ یعنی: انسان همواره بخیل است. بخل، جزء ذاتیات انسان است و اگر برطرف نشود، انسان به ایمان و خدا نمیرسد. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید: «الْبَخِيلُ خَازِنٌ لِوَرَثَتِهِ» یعنی: بخیل، خزانهدار وارثان خویش است. رسول گرامی میفرماید: «لَا يَجْتَمِعُ الشُّحُّ وَ الْإِيمَانُ فِي قَلْبِ عَبْدٍ أَبَداً». صفت شحّ، بدتر از بخل است. بخل، امساک در اموال خویشتن است. انسان بخیل اموال خودش را مصرف نمیکند. امّا شحیح کسی است که نسبت به اموال دیگران هم بخل دارد. رسولالله می-فرماید: صفت شحّ و ایمان در قلب انسان جمع نمیشوند. امام صادق میفرماید: «الصَّبْرُ رَأْسُ الْإِيمَانِ» یعنی: صبر، سر ایمان است. اجزاء به دودسته تقسیم می-شوند؛ اجزاء اصلی و اجزاء فرعی. به تعبیر فنیتر، اجزاء رئیسه و غیر رئیسه. مثلاً انسان، چشم و گوش و بینی و زبان و دست و سر دارد. جزء رئیسه، آن است که اگر باشد مرکب شکل میگیرد و اگر نباشد شکل نمیگیرد. شما آدمهای زیادی دیدهاید که دست یا چشم یا پا ندارند. پس پا و چشم و گوش و بینی، اجزاء رئیسه نیستند؛ اما کسی را ندیدهاید که سر نداشته باشد و بتواند به زندگی ادامه بدهد. سر ایمان، صبر است. اگر صبر باشد ایمان هست. اگر صبر نباشد ایمان نیست. به همین دلیل امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: «أَيُّهَا النَّاسُ؛ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ لَا دِينَ لِمَنْ لَا صَبْرَ لَهُ» یعنی: مردم؛ بر شما باد به صبوری کردن که هر کس صبوری ندارد، دین ندارد. در سوره مبارکه بقره آیه 153 میفرماید: ﴿إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرينَ﴾. صبر یعنی تحمّل مشکلات و گلایه نکردن و فروبردن خشم. حضرت رسول گرامی میفرماید: «عَلَامَةُ الصَّابِرِ فِي ثَلَاثٍ أَوَّلُهَا أَنْ لَا يَكْسَلَ وَ الثَّانِيَةُ أَنْ لَا يَضْجَرَ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا يَشْكُوَ مِنْ رَبِّهِ تَعَالَى لِأَنَّهُ إِذَا كَسِلَ فَقَدْ ضَيَّعَ الْحَقَّ وَ إِذَا ضَجِرَ لَمْ يُؤَدِّ الشُّكْرَ وَ إِذَا شَكَا مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَصَاهُ» یعنی: انسان صابر در سه جا شناخته میشود؛ تنبلی نمیکند. افسرده نمیشود. از پروردگارش شکایت نمیکند. چون وقتی تنبل بشود حقّ را از دست می-دهد. وقتی افسرده شد، شکر نمیکند. وقتی هم گلایه خدا را به مردمان کرد، گناه کرده است. عامل بعدی شیطان است. شیطان من و شما را فریب میدهد. چگونه فریب میدهد؟ خطوات الشیطان چیست؟ مسّ شیطان چیست؟ اغوائات شیطان به چه شکلی صورت میگیرد؟ شیطان با چه ابزاری انسان را زمین میزند؟ با انسانهای متدین چه میکند؟ گاهی شیطان برای مستولی شدن از راه خودمان وارد میشود. از راه مسجد ضرار وارد میشود. عامل بعدی دنیاست. باید دنیا را بشناسیم. حضرت عیسی میفرماید: «أَبْغِضُوا الدُّنْيَا يُحْبِبْكُمُ اللهُ» یعنی: نسبت به دنیا بغض و کینه داشته باشید تا خدا شما را دوست داشته باشد. مردم عموماً به دنبال کسی هستند که بر فراز منبر بگوید دنیا خوب است. نخیر. دنیا خوب نیست. اگر چرب و شیرین و دنیا به مزاج ما خوش بیاید که دیگر به دنبال خدا نمیرویم. آنوقت است که به دنبال کشتن امام هستیم. عمر سعد از پای سجاده بلند شد و انسان عوضیای شد. به او وعده حکومت داده بودند. عامل بعدی نفس است. وسوسه شیطان با عملکرد نفس، تفاوت دارد. باید هر دو را بشناسیم چون هر دو دشمن هستند. در حدیث آمده است که سه چیز با انسان دشمنی دارد؛ نفس، دنیا و شیطان. عامل بعدی، گناه است. حضرت امام کاظم میفرماید: «إِنَّ الْعُقَلَاءَ تَرَكُوا فُضُولَ الدُّنْيَا فَكَيْفَ الذُّنُوبَ وَ تَرْكُ الدُّنْيَا مِنَ الْفَضْلِ وَ تَرْكُ الذُّنُوبِ مِنَ الْفَرْضِ» یعنی: انسانهای عاقل، زیادیِ دنیا را رها میکنند، چه برسد به گناه، درحالیکه ترک دنیا ارزش دارد ولی واجب نیست، اما ترک گناه واجب است. حضرت میفرماید اگر عاقل باشی باید از دنیا بهاندازه کفاف و عفاف برداری. اگر انسان به گناه راضی شود، از خدا دور شده است. رسولالله میفرماید: «إِنَّ إِبْلِيسَ رَضِيَ مِنْكُمْ بِالْمُحَقَّرَاتِ» یعنی: ابلیس به گناهان کوچک شما راضی است. وقتی به یک خانمی تذکر میدهند که حجاب را رعایت کن، میگوید: چرا به من میگویید؟ به آنکسی بگویید که اختلاس کرده است. بیحجابی من مهم است یا اختلاس؟ همین کوچک شمردن گناه باعث راضی شدن ابلیس است. وقتی یکقدم عقب بروید او صد قدم جلو میآید. اگر کسی نسبت به اختلاس ساکت است به خودش برمی-گردد.