بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ بحث ما در موانع رسیدن به حسنات بود. یکی از مصادیق سوء خلق که آفت زبانی است استهزاء است. به اینجا رسید که عواقب استهزاء و کسانی که مسخره میکنند چیست؟ کسانی که تقلید از دیگران میکنند به قصد خنداندن مردم و بی اعتبار کردن و شکستن حرمت طرف مقابل، استهزاءکننده هستند. هم به صورت کلامی اتفاق میافتد که آفت زبانی است و هم میتواند به صورتهای دیگر اتفاق بیفتد که اگر چه زبانی نیست ولی استهزاء هست و حکمش یک چیز است. اما عواقبش چیست؟ در یک قاعده کلی، خداوند به پیامبرش میفرماید: اصلاً غصه نخور. ما اینها را عقاب میکنیم. ما کسانی را که مسخره میکنند رها نمیکنیم. یک زمانی هست که همه ما میمیریم. هر کسی که گناه کند عقاب میشود. شوخیبردار هم نیست. مغالطه هم نکنید. ربطی هم به رحمت خدا ندارد. هر کسی گناه کند عقاب میشود. ملاک ما هم قرآن است و احادیث. حرف ما خوشایند مردم نیست. میگویند: از عقاب نگویید و صحبت نکنید که مردم میروند. بروند. بنا نیست که مردم، دین را تعیین بکنند. خداوند دینش را تعیین کرده است و متن آن را هم قرآن قرار داده است و پیامبر و اهل بیت را حافظ آن قرار داده است. اینکه مردم خوششان نمیآید مهم نیست. من یک جملهای را به شما بگویم که حدیث قدسی است. قبلاً هم گفتهام. تکرار مطلب خوب است. خداوند صحت و سلامتی بدهد به جناب آقای قرائتی. ایشان میگفتند: میوههای درختها سه نوع هستند. بخشی از درختها مانند توت هستند. یک لگد که بزنید همهاش میریزد. بخشی از درختها مانند سیب هستند. وقتی بخواهید جدا کنید باید میوهاش را بچرخانید. بخشی از درختها هم مانند گردو است. اگر بخواهید جدا کنید سختتر است. ایشان تنظیر میکردند به اینکه مردم هم در گیرایی سه نوع هستند. یک عده مانند درخت توت هستند. تا میگویی مطلب را میگیرند. یک عده مانند درخت سیب هستند. باید دو بار بگویی. یک عده هم مانند درخت گردو هستند. باید چندین بار بگویی. من از آن دسته آدمهایی هستم که زیاد میگویم. اشکال کار من در همین است که باید تکرار و تأکید کنم. از خدا بالاتر داریم؟ اگر دارید بیاورید و اگر ندارید حرفش را گوش کنید. او فرموده است: اگر اولین ـ یعنی حضرت آدم ـ و آخرین ـ یعنی آخرین نفری که میخواهد در این دنیا زندگی کند ـ را به اندازه قلب پیغمبر آخر الزمان نسبت به بندگی خودم معطوف میکردم و همه شما مانند او من را عبادت میکردید، به اندازه بال پشه به سطلنت من اضافه نمیشد. اگر از اولین تا آخرین، همه شما مانند اشقی الاشقیاء یعنی شیطان، من را نافرمانی میکردید به اندازه بال پشه از من کم نمیشد. یعنی شما .... من یک حرمتی به شما میگذارم. از شما میخواهم در خط من باشید. در اینکه اگر کسی گناه بکند عقاب دارد، شکی نیست. این، اثر تکوینی آن عمل است. اگر کسی بخواهد عقاب الهی را انکار کند عدالت خدا را زیر سؤال برده است. صد و بیست و چهار هزار پیغمبر آمدهاند. انبیاء سلام الله علیهم اجمعین و امامان و اوصیاء انبیاء به شهادت رسیدهاند تا یک خطی را ترسیم کنند. بعد ما میگوییم هر چه شد، شده است؟ اینطور نیست برادرها. این یک مغالطه بزرگی است که در ذهن برخی شکل گرفته است. باید مغالطه آن را برطرف کرد. اثر تکوینی برخی از اعمال، جهنم است. خداوند برای برخی از اعمال به طور ویژه فرموده است که ما عقاب میکنیم. این یعنی اینکه وای به حال شما. بیان مبارک حضرت حق در سوره مبارکه رعد آیه 32 طبق یک قاعده کلی به پیامبرش اینطور است: (وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ) یعنی: به پیامبرش میفرماید: غصه نخور. اینها انبیاءِ پیش از تو را هم مسخره میکردند. یعنی تو تنها نیستی. قلب پیامبرش را التیام میبخشد به این نحو که فقط تو نیستی که مسخره میشوی. بعد میفرماید: من چه کاری میکنم در قبال مسخره کردنِ اینها؟ به اینها مهلت میدهم. به کسانی که کفر ورزیدند مهلت میدهیم که خوش باشند. این یک بلیهای است به نام بلیه استدراج. استدراج یعنی مهلت دادن. شخص را به خود واگذار میکنند. این، فرمول اداره خداوند است نسبت به غیر اهل ایمان. اگر ما گناه کنیم باران نمیآید؟ در اروپا چه؟ آنجا که باران میآید با اینکه دین ندارند؟ آنها اهل نماز شب هستند؟ نخیر. خداوند به آنها مهلت داده است تا خوش باشند. بلیه استدراج است در حالی که مهمترین دعا این است: لَا تَکِلنِی إِلَی نَفسِی طَرفَةَ عَینٍ أَبَداً یعنی: من را یک لحظه هم به خودم واگذار نکن. این فرمول اهل ایمان است. تفاوت دارد. اینطور نیست که همه را به یک شکل اداره کنند. تفاوت دارد. میفرماید: من به آنها مهلت میدهم. بعد ناگهان مچشان را میگیرم و چگونه عقابی خواهد شد. تمام کفار را هم به طور ناگهانی گیر انداخته است. فرعون چه شد؟ ناگهان گیر افتاد. نمرود چه شد؟ ناگهان او را گیر انداخت؛ آن هم در جایی که تصورشان این بود که همه چیز درست است. یک پشه را سراغ نمرود فرستاد که بگوید هیچ چیزی برای او درست نیست. این را در مقابل استهزاء فرموده است که مهلت میدهد؛ ولی ناگهان گیر میاندازد. عقاب استهزاء، این است: الذَّنوبُ الَّتِی تُنزِلُ النِّقَمَ الإِستِهزَاءُ بِالنَّاسِ وَ السُخرِیَّةُ مِنهُم یعنی: وقتی که نقمت بخواهد نازل شود دلیلش استهزاء کردن است. چطور عقاب میکنند؟ در سوره مبارکه زمر آیه شریفه 56 آه از نهاد سخریهکنندگان بر میآید: (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرينَ) یعنی: روزی که هر نفسی به خود آید و فریاد واحسرتا بر آورد. به چه چیزی؟ به اینکه ما جنب خدا را رها کردیم و دلیلش هم این است که ما از سخریهکنندگان بودیم و خدا را رها کردیم. آن روز است که حسابشان را میرسیم. یکی از عقابهای آنها این است که در آن روز حسابشان را میرسیم. ببینید بیان حضرت حق در سوره مبارکه مطففین آیات 29 تا 35 در مورد این عذاب قیامتی چیست: (إِنَّ الَّذينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ 29) یعنی: آدمهای بدکار به اهل ایمان میخندند. میگویند: اینها امل هستند. اینها در قرن اتم چه میکنند؟ هنوز نماز میخواندند و روزه میگیرند و به حج میروند. ما را مسخره میکنند. (وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ 30) یعنی: وقتی به آنها نگاه میکنند به چشم عاقل اندر سفیه نگاه میکنند. (وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهينَ 31) یعنی: وقتی هم با هم صحبت میکنند با تمسخر نسبت به اهل ایمان صحبت میکنند. میگویند: دیدید چه کردند؟ تمام محرم و صفر را سیاه پوشیدند و سینه زدند و گریه کردند و مسخرهبازی در آوردند. (وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ 32) یعنی: وقتی اهل ایمان را میبینند میگویند: اینها گمراه هستند. (وَ ما أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حافِظينَ 33) یعنی: ما آنها را نگهبان شما قرار ندادیم. بگذارید هر چه میخواهند بگویند. حرفشان بی حساب است. (فَالْيَوْمَ الَّذينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ 34) یعنی: در آن روز یعنی قیامت کسانی که ایمان آوردند به کفار میخندند. (عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ 35) یعنی: در حالی که روی صندلی-های خودشان نشستهاند. نگاه میکنند که چه بلایی بر سر مستهزئین میآید. خداوند چه بلایی بر مسخرهکنندگان میآورد؟ این حدیث در جوامع اخلاقی ما ثبت و ضبط شده است. هم کتاب شریف «جامع السعادات» و هم کتاب شریف «محجة البیضاء» این قطعه را از پیامبر نوشتهاند در مورد مردمانی که اهل ایمان هستند و اهل ایمان را مسخره میکنند. بهشت چند در دارد؟ هشت در دارد. به برخی از اهل ایمان یک درِ بهشت را نشان میدهند و میگویند از این در داخل شو. او میرود که داخل شود. در را میبندند. به او در دیگری را نشان میدهند. میرود که داخل شود در را میبندند. آن قدر این کار را با او میکنند که خسته و ناامید میشود. بعد حضرت حق دستور میدهد: او را با همه حسناتی که دارد به جهنم ببرید؛ چون بنده من را استهزاء کرده است و این کار، محاربه و جنگ با من است. من هم تحمل ندارم. او را به جهنم ببرید. کسانی که مسخره شده بودند نگاه میکنند و میخندند. روی صندلیهای خودشان نشستهاند. شربت بهشتی میخورند. خسته نباشید هم میشنود و مشغول تماشا است. حسنات دارد. به طرف بهشت هم میرود؛ ولی راهش نمیدهند. استهزاءکننده را به کجای جهنم میبرند؟ قَالَ رَسُولُ اللهِ: وَيْلٌ لِلَّذِي يُحَدِّثُ فَيَكْذِبُ لِيُضْحِكَ الْقَوْمَ، وَيْلٌ لَهُ، وَيْلٌ لَهُ، وَيْلٌ لَهُ. ویل، درهای سوزان در جهنم است. خود جهنم، سوزان است. دره یعنی پایینترین مرتبه. ویل برای کسانی است که به دروغ حرف میزنند تا اینکه مردم را بخندانند. سپس پیامبر سه بار فرمود ویل برای او است. در مقابل حرف پیامبر که میفرماید آتش جهنم برای اینها است حرفِ دیگری شنیده نخواهد شد. آتش جهنم برای اینها است. آتش جهنم برای اینها است؛ آن هم در منطقه ویل که آن دره عمیق و پایینترین مرتبه جهنم است. این برای استهزاءکنندگان است. عموماً مردم به سه شکل میخندانند. دو شکلش قطعاً استهزاء و حرام است: شکل اول: تقلید کردن از دیگران در رفتار و گفتار و در هیئت و خلقت شخص. مثلاً پایش یا دستش مشکل دارد. این خلقت است. ادای حرف زدن یا لهجه شخص را در میآورد تا مردم بخندند. این حتماً استهزاء است و حرام شرعی است. این مصداق اول است. شکل دوم: مَادِحُ الرَّجُلِ بِمَا لَیسَ فِیهِ مُستَهزِءٌ بِه یعنی: مدح کردن افراد به چیزی که ندارند، استهزاء است. سر چهارراه به گروهبان میگوید جناب سرهنگ. این استهزاء است. به کسی که دکتر نیست میگوید دکتر یا میگوید مهندس. اینها استهزاء است. کسی که نه دانش تجربی دارد نه دانش آکادمیک دارد را استاد خطاب میکند. این استهزاء است. وَيْلٌ لَهُ، وَيْلٌ لَهُ، وَيْلٌ لَهُ. شکل سوم: این شکل خوب است؛ ولی در یک حدی خوب است. نمک هم برای غذا خوب است؛ ولی نباید شورش کرد. افراط در هیچ چیزی خوب نیست مگر در بندگی خدا که هر چه از خودتان توان به خرج دهید، حد خداوند ادا نشده است. بنابراین افراط نیست. شکل سوم، همین شوخیها است. این در حدی که مزاح باشد خوب است؛ اما اگر مَزَّاح شود خوب نیست. یکی از ثمرات شوخی، رفع خستگی است. وقتی ما شش ساعت مطالعه کنیم ذهنمان خسته میشود. اینجا لازم است فکاهی داشته باشیم. کشکول شیخ بهایی را ورق میزنیم. مطایبه برای رفع خستگی خوب است. گاهی یک پند است. بنابراین مزاح و شوخی کردن مادامی که به حیطه گناه نیفتد خوب است؛ یعنی نگویید یک ترک و یک لر و یک .... این شکل، اشکالی ندارد مادامی که مزاح باشد نه مَزّاح. عقوبت استهزاءکنندگان در دنیا به چیست؟ آنچه تا الان گفتیم برای آخرتش بود. خداوند فرموده است استهزاء را خودم پاسخ میدهم. شما هم از قدیم شنیدهاید که چوب خدا صدا ندارد و اگر هم خورد دوا ندارد. در باب استهزاء فرموده است خودم پاسخ میدهم. در سوره مبارکه تؤبه آیه 79 میفرماید: (فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللهُ مِنْهُمْ) یعنی: آنهایی که مسخره و استهزاء میکردند را خداوند استهزاء میکند. چیزی را که خداوند متکفل شود با تمام قدرت انجام میدهد. خداوند ارحم الراحمین هست؛ ولی در جای آن. خداوند در دنیا به چه شکل این آدمها را مسخره میکند؟ در سوره مبارکه بقره آیه شریفه 15 میفرماید: (اللهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ في طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ) یعنی: خدا کسانی را که مسخره میکردند را استهزاء میکند. به چه شکلی؟ آنها را در طغیان و شرارت و سرکشی و گمراهیشان مهلت میدهد. طولانی میکند. مهلت می-دهد. در آیه قبلی هم فرمود مهلت میدهد. بدترین بلا استدراج است. اینها را در آن گمراهی به قدری رها میکند که سرگردان باشند. حیران باشند. هیچ وقت کاسه چه کنم از دستشان نمیافتد. چرا؟ در آیه بعدی میفرماید: (أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدينَ) یعنی: اینها گمراهی را به جای هدایت گرفتهاند. تجارت اینها تجارتی نبود که سود بدهد. سومین چیزی که به آنها میگوید این است که اینها از راهیافتگان نیستند. دلیلش هم این است که مریضی قلبی دارند. یک مریضهایی هستند که وقتی پیش دکتر میروند دکتر میگوید: از دست ما کاری بر نمیآید. پزشکی پاسخی ندارد. این اعمالی که تو انجام دادهای را نمیشود درست کرد. نه اینکه خدا نتواند. این شخص طوری شده است که نمیشود کاری کرد. باران، باران است. یکی از آثار باران، رویش است؛ ولی باران در شورهزار هیچ کاری نمیکند. یعنی آنجا احیاگری ندارد؟ دارد؛ ولی آن زمین، مستعد این معنا نیست. بنابراین باید در آن گمراهی خودشان باقی بمانند. پس یکی از اثرات استهزاء این است که تا آخر عمر در دنیا حیران میمانند. یکی دیگر از عواقب دنیاییش که بسیار هم بد و خطرناک است این است که در سوره مبارکه مؤمنون آیه شریفه 110 میفرماید: (فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْري وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ) یعنی: گروهی از بندگان من را به باد مسخره گرفتید تا اینکه من را فراموش کردید. استهزاء، کار را به خدافراموشی میکشاند. تنها کارتان این بود که میخندیدید؛ ولی من شما را دچار خدافراموشی میکنم. کسی که خدا را فراموش کند چه می-شود؟ (وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ) یعنی: و هر کسی که از یاد من غفلت کند شیطان بر او مستولی میشود. (وَ مَنْ يَكُنِ الشَّيْطانُ لَهُ قَريناً فَساءَ قَريناً) یعنی: شیطان، همنشین بدی است. این هم اثر استهزاء در دنیا و آخرت است. خدافراموشی میآورد. به واسطه مهلتی که هم خداوند به آنها میدهد تا آخر عمر به صورت تضمینی، گمراه هستند. در دنیا هم که به مسخره گرفته میشوند و در آخرت هم که ویل برای آنها است. «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلَامُ اللهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَولَادِ الحُسَینِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللهِ».