بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ عرض کردم که خداوند علی اعلا در جامعه اسلامی، اصل اخوت را بر قرار کرده است. این اصل اخوت، عالیترین جلوه ایمان در مرتبه عمل است. یک ایمان عملی است. به همین دلیل فرموده است: (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ) یعنی: اهل ایمان با هم برادر هستند. این برادری در جامعه اسلامی، دو مطلب را پیش میآورد. دو اثر دارد. یک حرفِ باری به هر جهت نیست. حرفی است که دارای اثر است: اثر اول: چون اجزاء جامعه دینی با هم برادر هستند نسبت به هم مسؤولیت پیدا میکنند. مسؤولیت اهل ایمان نسبت به یکدیگر را تا دیروز بیان کردیم. اثر دوم: لازم است در جامعه دینی، آحاد این امت و جامعه نسبت به یکدیگر، مصونیت داشته باشند. یعنی هر گونه آزار و ایذاء برادران دینی، ممنوع خواهد بود؛ چه به گفتار و چه به رفتار و چه به نوشتار. به هر شکلی که حاصل شود چون اصل اخوت را زیر سؤال میبرد و این اصل، جلوه ایمانی دارد، ممنوعیت پیدا میکند. وقتی مصونیت مطرح میشود تمام شقوق ایذاء در جامعه ممنوع میشود. یکی از شقوق ایذاء، افشاء سر است. در باب افشاء سر عرض کردیم که از دیدگاه رهبران آسمانی ما، این عمل، عمل بیگانگان است. میخواهیم توضیح بدهیم که بیگانگان چه کسانی هستند و چه علامتی دارند. وقتی میفرماید، سِر است یعنی آن شخص به شما نزدیک است که سر شما را دارد. بنابراین منظور از بیگانه، اجنبی نیست که از سرزمین دیگری باشد. بنابراین معنا ندارد که دارای ملیت دیگری باشد و یا دارای دین دیگری باشد. همین رفیق شما است. همین مسلمانی است که با شما زندگی میکند؛ ولی چون دست به این کار زده است و افشاء سر کرده است رهبران آسمانی ما او را بیگانه و نامحرم میدانند. این بیگانه و نامحرم کیست؟ افشاء سر از خصیصههای چه نوعی از آدمها است. برای توضیح این مطلب از این آیه شروع میکنیم که خداوند علی اعلا در سوره مبارکه برائت آیه شریفه 73 به حضرت ختمیمرتبت دستور میدهد که با دو گروه، مبارزهای را همسان با یکدیگر شروع کن: (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ) یعنی: ای فرستاده ما! با کافران و منافقان مبارزه کن. کافران، دشمنانی هستند که منکر خدا و پیامبر میباشند. منافقین، دشمنانی هستند که به حسب ظاهر هم خدا را قبول دارند و هم پیامبر را. اینها را در یک رتبه قرار میدهد. بعد می-فرماید: بر آنها سخت بگیر. فکر نکنید چون اهل نماز و روزه هستند آدم حسابی هستند. بر آنها سخت بگیر که از نظر من با کفار، یکسان هستند. جایگاه این دو گروه از دشمنان تو جهنم است. جهنم هم جایگاه بدی است. آب و هوای خوبی ندارد. پذیراییِ آن هم خوب نیست. مرتب است. هیچ چیزی عقب نمیافتد. سر ساعت، عذاب هست؛ ولی محتوایش خوب نیست. در قرآن کریم هجده نوع عذاب را یادآوری میکند. من دوازده نوعش را برای شما میگویم: عذاب ادنی، عذاب اکبر، عذاب حریق، عذاب حمیم، عذاب سعیر، عذاب سموم، عذاب شدید، عذاب عظیم، عذاب غلیظ، عذاب مهین، عذاب مقیم و عذاب ألیم. هجده تا است. من دوازده تایش را گفتم. در این دوازدهتایی که من بیان کردم، شدیدترین نوع عذاب، عذاب ألیم است. از همه بدتر است. چون مجازاتی دردناک است و چون واژهاش صفت مشبهه است این دردناک بودن، همیشگی است. یعنی چه که همیشگی است؟ به فرمایش حضرت امیر نه کم میشود و نه تعطیل میشود و نه عذابکنندهها خسته میشوند. اینهایی که میخواهند حد را جاری کنند ضربه هفتادم با ضربه اول فرق میکند. شخص جاریکننده خسته شده است. از کت و کول افتاده است. شدت ضربهها متفاوت است. ولی در جهنم تفاوتی نیست. هیچ کس خسته نمیشود. به این میگویند عذاب الیم. دردناک است و همیشگی است. عذاب الیم برای چه کسانی است؟ در سوره مبارکه نساء آیه 138 میفرماید: (بَشِّرِ الْمُنافِقينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَليماً) یعنی: به منافقین خبر بده که عذاب آنها عذاب الیم است. دردناکیای است که همیشگی است. این دردناک بودن چیست؟ در دو جهت دردناک است: جهت اول: بیان مبارک حضرت حق این است: (إِنَّ الْمُنافِقينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصيراً) یعنی: منافقین در پایینترین طبقه از طبقات جهنم هستند. کسی که در پایینترین طبقه از طبقات جهنم باشد در دورترین مرتبه از رحمت خدا است. یکی از وجوه دردناک بودنش همین است. یاور و کمککنندهای برای این آدمها پیدا نمیشود. همین که در درک اسفل و پایینترین طبقه هستند و همین که هیچ یاوری برای آنها پیدا نمیشود سخت است. پایین بودن چه عیبی دارد؟ عیبش را در سوره مبارکه تؤبه آیه شریفه 67 بیان کرده است: (نَسُوا اللهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقينَ هُمُ الْفاسِقُونَ) یعنی: خدا را فراموش کردند. خدا هم آنها را فراموش میکند. منافقین همان فاسقان هستند. این دردناک است. آقا امیر المؤمنین به خداوند عرض میکند: صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ یعنی: من بر عذاب تو صبر میکنم؛ ولی با اعتنایی تو چه کنم؟ منافقین در آن درک اسفل دچار بی اعتنایی خدا میشوند. خداوند فراموششان میکند. از خدا برگشتگان را کار سخت نیست سخت کار ما بود کز ما خدا برگشته است این همه آدم هستند که خدا را قبول ندارد. در همین ایران خودمان هستند. ماها که روزه میگیریم شرمندهایم. کم کم احساس میکنیم ما کار خطایی را انجام میدهیم. آنهایی که میخورند بی محابا و بی ابا میخورند. روزه نمیگیرید؟ نگیرید. اصلاً مهم نیست. چه اهمیتی دارد؟ خداوند روزی تو را می-دهد. حاجتت را میدهد. منافقین کسانی هستند که خدا از آنها بر میگردد. فراموششان میکند. این یکی از ویژگیهای عذاب الیم است که دچار فراموشی میشوند. خدا فراموششان میکند. انگار نه انگار که آنها هم هستند. جهت دوم: دومین ویژگیای که پیدا میکنند این است: (لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصيراً) یعنی: اینها یاور ندارند. إن شاء الله خواهیم رفت و خواهیم دید. خداوند به حق امیر المؤمنین گذر ما را به آنجا نیندازد. مرحوم آیت الله مجتهدی میفرمودند: به حضرت عباس شما به جهنم نمیروید. مردم خوشحال میشدند. بعد ایشان میفرمودند: شما را میبرند. بعد فرمود: یک بار این را گفتم. یک رِندی در جلسه نشسته بود. گفت: ما بدون روحانیمان جایی نمیرویم. ما امید داریم که اگر خدای نکرده به خاطر لغزشهایی که داشتیم جهنمی شده بودیم، مشمول شفاعت پیامبر و آل پیامبر بشویم. إن شاء الله به واسطه این شفاعت از جهنم خارج میشویم. آیه شریفه میفرماید: منافقین اصلاً یاور و شفیع ندارند. آیاتی که این معنا را اثبات میکنند: در سوره مبارکه منافقون آیه 6 آمده است: (سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ إِنَّ اللهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ). من تعبیر دیگری ندارم. تعبیرم کم دارم. عامیانهاش این است که خداوند برای پیامبرش میمیرد. منظورم از شدت محبت است؛ وگرنه میدانم که مرگ در کار خدا نیست. ولی خداوند به پیامبری که این همه به او لطف دارد و به او گفته است من همه خلایق را به واسطه تو و برای تو خلق کردهام، میفرماید: فرقی نمیکند که تو برای اینها طلب مغفرت بکنی و طلب مغفرت نکنی. خداوند هرگز اینها را نمیبخشد. حرف «لَن» برای نفی ابد است. چه شفیعی در قیامت و در چه یاوری در قیامت، بالاتر از پیامبر؟ میفرماید تو هم نمیتوانی برای اینها کاری بکنی. چون آنها زمینهاش را ندارند، نه اینکه رحمت تو کم بیاورد. آنها زمینهاش را ندارند و نمیشود هم کاری کرد. خداوند فاسقین را هدایت نمی-کند. کار باران، زایش و رویش است؛ ولی در شورهزار که ببارد هیچ اتفاقی نمیافتد. باید در شالیزار ببارد. منافقین، شورهزار هستند. نمیشود کاری کرد. در سوره مبارکه برائت آیه 80 میفرماید: (اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ) یعنی: چه برای آنها طلب مغفرت بکنی و چه برای آنها طلب مغفرت نکنی... عدد هفتاد، حکایت از این معنا است که هر چقدر هم بگویی و درخواست بکنی خداوند اینها را نمیبخشد. اینها به خاطر این است که در ظاهر، یک کاری را میکنند؛ ولی در باطن نه خدا را قبول دارند و نه پیامبر را. خداوند فاسقان را هدایت نمیکند. منافقین چه کسانی هستند که خداوند این همه بر آنها سخت گرفته است؟ در ابتدای رمضان هم این بحث به شکل دیگری مطرح شد. منافقین چه کسانی هستند؟ آیا مراد از منافقین همین سازمان منافقین هستند؟ اینها اصلاً نفاق ندارد. آنها در عنادشان واضح و صریح و آشکار هستند. خائن بالفطرة هستند. نفاق ندارند. همه میدانند چه خبر است. پشت پردهای ندارند. آدمهایی هستند خائن به خدا و رسول و مملکت. اصلاً مراد، آن فرقه نیست. از نظر مباحث سیاسی به آنها منافق گفته شده است و این نفاق تا سال شصت بود که رسماً در مقابل مملکت ایستادند. آن موقع بحثهای سیاسی خودشان را داشتند. کاری به آنها نداریم. آنها الان آشکارا دشمن خدا و پیامبر هستند. پیامبر این حدیث را نقل کردهاند: ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ، كَانَ مُنَافِقاً وَ إِنْ صَامَ وَ صَلّى، وَ زَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ: مَنْ إِذَا ائْتُمِنَ خَانَ، وَ إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ، وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ یعنی: سه خصلت است که اگر در کسی باشد منافق است اگرچه روزه بگیرد و نماز بخواند و در پندار خودش و سرخوشی خودش فکر کند که مسلمان است. بعضیها مواد می-زنند و سرخوش میشود. بعضی هم بدون مواد، سرخوش هستند. اینها جزء گروه دوم هستند. سه خصلت دارند و میگویند مسلمان هستیم. پیامبر میفرماید: شما مسلمان نیستید. منافق هستید. این سه خصلت آشنا هستند متأسفانه: آدمهای خائن، آدمهای دروغگو و آدمهایی که خلف وعده میکنند. اینها را منافق دانسته است. ممکن است این آدمهایی که خلف وعده میکنند نماز هم بخوانند. ممکن است این آدمهایی که خیانت میکنند روزه هم بگیرند. ممکن است این آدمهایی که دروغ میگویند حج هم بروند. البته بالا و پایین دارد. یک عدهای کمی منافق هستند و یک عدهای بسیار منافق هستند؛ ولی در اصل مطلب، تفاوت چندانی ندارد. روایتی را من در ابتدای بحث افشاء سر خواندم: قَالَ عَلِیٌّ عَلَیهِ السَّلَامُ: اَلإِذَاعَةُ خِیَانَةٌ یعنی: افشاء سر، خیانت است. خیانت هم علامت منافق است. باز هم از وجود نازنین ایشان نقل شده است: مَنْ أَفْشَى سِرّاً اسْتُودِعَهُ فَقَدْ خَانَ یعنی: کسی که آشکار کند رازی را که نزد او به ودیعه گذاشتهاند و گفتهاند به کسی نگو و یا ماهیت تکلم طوری است که میدانیم نباید جایی بگوییم؛ چون میان چهل نفر آدم، دست شما را گرفته است و به راهپله برده است که کسی نباشد. حتماً میخواسته است که کسی نشنوند. شواهد دلالت می-کند که این راز است. این باید در سینه تو بماند. کسی که سر و رازی را بازگو و عیان کند که نزد او به ودیعه گذاشته شده است خیانتکار است. همین آدم را بیگانه میدانند. قَالَ عَلِیٌّ عَلَیهِ السَّلَامُ: الْإِذَاعَةُ شِيمَةُ الْأَغْیَارِ یعنی: افشاء سر، روش بیگانگان است؛ یعنی روش منافقین است. ما به راحتی از کنار این مسأله میگذریم. جامعه اسلامی باید نسبت به یکدیگر مصونیت داشته باشند. همه هنر امام زمان علیه السلام در دوره آخر الزمان همین است که اجزاء جامعه نسبت به همدیگر مسؤولیت پیدا میکنند و اجزاء جامعه از یکدیگر مصونیت پیدا میکنند. این همه هنر ایشان است. اگر ما بتوانیم یک چنین فرهنگی را در این جامعه درست کنیم همان مدینه فاضله حکما درست خواهد شد که آرزویش را میکشیدند. ما حرفها را میشنویم و نهایتاً تأیید میکنیم. ولی هیچ وقت عمل نمیکنیم. چون اگر عمل کرده بودیم این قدر اتفاقات بد نمیافتاد. همه چیز برای آن باور است. ممکن است که در یکی دو روز آخر راجع به ایمان صحبت کنم تا ببینیم اصلاً مؤمن هستیم یا نیستیم. مکرراً عرض کردهام که ما نمازخوانهای خوبی هستیم. طوری تلفظ میکنیم که شاید عربها نتوانند تلفظ کنند. نمازخوانهای خوبی هستیم. روزهگیرهای خوبی هستیم. آیا اهل ایمان هم هستیم؟ آیهای هست که بی سبب نازل نشده است. برای یک مقطع خاص هم نازل نشده است. میفرماید: (قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا). عربها نزد پیامبر آمدند و گفتند: ما ایمان داریم. پیغمبر ما! به آنها بگو شما ایمان نیاوردهاید. نماز میخواندند. روزه میگرفتند. به آنها بگو: شما بگویید ما مسلمان هستیم. اینها واقعی است. اینها خیالپردازی نیست. اینها آیه قرآن است. کتاب شعر نیست. این واقعیتِ من و شما است. ما باید بدانیم که با چه مکانیزمی مؤمن یا مسلمان هستیم. فرآیند اسلام در ما چیست؟ فرآیند ایمان در ما چیست؟ کار دینداری، کار سختی است. گرچه دین، کار آسانی است. اصل دین، کار آسانی است؛ ولی تدین ما نسبت به آن دین، کار سختی است. چون شیطان و نفس نمیگذارند. دنیا نمیگذارد. اصلاً اگر کسی کتمان سر نداشته باشد حقیقت ایمان را درک نمیکند. قَالَ الرِّضَا عَلَیهِ السَّلَامُ: لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى يَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَكِتْمَانُ السِّرِّ وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِيِّهِ فَمُدَارَاةُ النَّاسِ وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِيِّهِ فَالصَّبْرُ فِي الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ یعنی: انسان به مراتب حقیقی ایمان نمیرسد... معلوم میشود که یک ایمان حقیقی داریم و یک ایمان سرابی. باید در این عبارتها دقت کرد. انسان، مؤمن نیست مگر اینکه سه ویژگی داشته باشد. یک خصلتی از ذات اقدس اله و یک خصلتی از نبی مکرم و یک خصلتی از ائمه سلام الله علیهم اجمعین. آنچه را که باید از خداوند گرفته باشیم پوشاندن عیوب است. فاضلاب را هم نمیزنند. برای کسی خوب نیست. سنت پیامبر، مدارا کردن با مردم است. وقتی بحث مدارا را مطرح میکند یعنی تعامل با مردم، کار سختی است. پیغمبر این کار را کرده است. در تعامل با مردم، پیغمبرگونه باشید. اما سنت از ائمه، صبر کردن در سختیها و ناکامیها است. سخت است. مراتب ایمان حقیقی، مهم است. دائماً گفتهاند مؤمن، مؤمن نمیشود یا گفتهاند کسی، مراتب ایمان حقیقی را درک نمیکند و ... اینها بیانگر اهمیت مراتب ایمان است. قصد من، ناامید کردن کسی نیست. قصد من این است که بگویم شاخصه چیست و ما در چه زاویهای نسبت به آن شاخصه هستیم. من میدانم که هیچکدام از ما به آنجا نمیرسیم؛ اما یک چیزی در روایات وجود دارد و آن است که ما را امیدوار میکند که فرموده است: دین، اجتهاد و تلاش است. شاخص آنجا است. شما هم نمیرسید؛ ولی به سوی آن تلاش کنید که به این، نمره میدهند. این آقایی و رحمت حضرت حق است؛ وگرنه چیزی که امیر المؤمنین درک کرده است را من در دو میلیارد سال هم درک نمی-کنم؛ ولی به ما گفتهاند تلاشتان را بکنید. ما پایمان را روی پا انداختهایم و میگوییم هر چه شد، شده است. رهبران آسمانی ما از این رفتار خوششان نمیآید. از ما تلاش و اجتهاد خواستهاند. اجتهاد نه به این معنا که به حوزه علمیه بروید و درس بخوانید و فقیه بشوید. خودمان باید در باب دینداری اجتهاد و تلاش کنیم. «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلَامُ اللهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَولَادِ الحُسَینِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللهِ».