بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ یکی از قوانینی که حضرت حق برای اداره نظام خلقت به کار میگیرد که هم لَا یَتَغَیَّرُ است و هم لَا یَتَبَدَّلُ است، سنت آزمون است. امتحان و آزمون امت اسلامی به چیست؟ سنّت امتحان در امت اسلام آیا امت اسلامی هم که امت مرحوم است، امتحان دارد یا ندارد؟ اگر دارد این امتحان چیست؟ پاسخ این است که قطعاً دارد. ما در منابع رواییمان یک بابی را داریم تحت عنوان "«إِنَّهُ یَجرِی فِیهِ مَا جَرَی فِی غَیرِهِم مِنَ الأُمَمِ وَ إرتِدَادِهِم عَنِ الدِّینِ»؛ هر آنچه که در امتهای گذشته اتفاق افتاده است و موجب بازگشت افراد از دین شده است در دین مبین اسلام و در امت اسلامی هم هست" این، یک باب است. ذیل این باب، احادیث متعددی را ذکر کردهاند. به دو حدیث اشاره میکنیم و به واسطه استناد به این احادیث این معنا ثابت میشود که امت اسلامی هم مستثنای از امتحان نیست و حتماً از او امتحان می-گیرند. اولین حدیث از منابع شیعه است. " قَالَ رَسُولُ اللهِ: كُلُّ مَا كَانَ فِي الْأُمَمِ السَّالِفَةِ فَإِنَّهُ يَكُونُ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ مِثْلُهُ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ؛ حضرت رسول(ص) فرمودند: هر آنچه که در امتهای گذشته اتفاق افتاده است مثلش در این امت هم اتفاق میافتد هر چه در امتهای پیشین اتفاق افتاده است در این امت هم اتفاق میافتد؛ قدم به قدم و پَر به پَر". معادل تعبیرِ «حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ» در فارسی آنجایی است که میخواهیم شباهت دو چیز را بیان میکنیم و میگوییم: «مانند سیبی است که از وسط دو نیم شده است». یعنی هیچ تفاوتی با هم ندارند. «حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ» همین معنا را دارد. هر آنچه در آنجا اتفاق افتاده است در اینجا هم اتفاق میافتد. آنجا امتحان گرفتهاند؟ اینجا هم امتحان میگیرند. دومین حدیث در منابع اهل سنت است. حضرت رسول(ص) فرمودند: " لَتَتَّبِعُنَّ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ شِبْراً بِشِبْرٍ وَ ذِرَاعاً بِذِرَاعٍ حَتَّى لَوْ سَلَکُوا جُحْرَ ضَبٍّ لَسَلَکتُمُوهُ؛ سنتها و روشهای کسانی که قبل از شما بودند را تبعیت میکنید؛ وجب به وجب و ذراع به ذراع. حتی اگر امتهای گذشته در سوراخ سوسمار میرفتهاند شما هم میروید." این سنت هست. هر آنچا در آنجا اتفاق افتاده است در اینجا هم خواهد بود. پس امتحان، حتمی است از باب سنت و شباهت به جوامع قبلی. امتحان گرفتن خداوند امتحان گرفتن خداوند مانند امتحان گرفتن معلم از شاگردش نیست، اگر معلم یک امتحانی می-گیرد میخواهد بداند شاگرد خوب درس خوانده است یا نه. پس نسبت به این مسأله جهل دارد. به واسطه امتحان گرفتن، جهلش را بر طرف میکند. اما خداوند که جهل ندارد. چرا امتحان میگیرد؟ اصلاً امتحان گرفتن در خداوند به چه معنایی است؟ در سوره مبارکه تغابن آیه شریفه 15 میفرماید: " إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ اللهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيمٌ؛ اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایش شما هستند؛ و خداست که پاداش عظیم نزد اوست!" اینها محلی برای آزمون هستند. هم اولاد شما محل آزمون هستند و هم اموال شما محل آزمون هستند. امیر المؤمنین ذیل این آیه شریفه، امتحان گرفتن خدا را تفسیر میکند: "وَ مَعْنَى ذَلِكَ أَنَّهُ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِالْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ لِيَتَبَيَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَ الرَّاضِيَ بِقِسْمِهِ وَ إِنْ كَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؛ معنای آیه شریفه که خداوند سبحان فرموده است بندگان به وسیله اموال و اولاد آزمایش میشوند (این نیست که بخواهد چیزی را بفهمد. او از ازل همه چیز را میداند) امتحان برای این است که روشن شود چه کسی نسبت به روزیاش از خداوند علی اعلا خشمگین است و چه کسی خشنود است و خدا بهتر از هر کسی میداند که چه کسی راضی و خشنود است" ولی میخواهد برای خود انسان روشن شود که چه کاره هست. حضرت امیر در ادامه آن حدیث میفرمایند: " وَ لَكِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِي بِهَا يُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ؛ ولى براى آن است كه كارهاى مستحق ثواب را از كارهايى كه درخور عقاب است معلوم دارد" یعنی: تا روشن بشود که در مقابل خدا چه موضعی میگیریم. شخص میگوید من خدا را دوست دارم. از کجا باید فهمید او خدا را دوست دارد؟ ما فکر میکنیم فقط یک عدهای باید به لقاء الله برسند. دستور قرآنی است که همه باید به لقاء خدا برسند. برای رسیدن به این لقاء خداوند، یک کارکرد و راهکار بیشتر وجود ندارد و آن، محبت است. در باب محبت خداوند، مدعی کاذب زیاد وجود دارد. چهار نفر با هم جمع شدند و گفتند ببینم چه کسی صادقانه عاشق خدا است. یک نفر گفت: آن کسی در عشق به خدا صادق است که هر غم و الم و اندوهی که به او میرسد صبر کند. یک نفر گفت: هر غم و اندوه و المی که رسید شکر کند. یک نفر گفت: هر غمی که رسید لذت ببرد. هیچکدام فایده ندارد. در هر یک از این سه، منیَّت وجود دارد. تو خودت را میبینی و میخواهی صبر کنی. تو خودت را میبینی و میخواهی شکر کنی. تو خودت را می-بینی و میخواهی لذت ببری. نفر چهارم گفت: نباید غم و اندوه و الم دید. مَا رَأیتُ إِلَّا جَمیلاً. اصلاً غم و درد نیست. این شخص است که مدعی صادقانه عشق حضرت حق است. بنابراین امتحان، قطعی است. امتحان به معنای روشن شدن چیزی برای خدا نیست. بلکه روشن شدن رفتار ما است تا اگر صبوری کردیم مستحق ثواب بشویم و اگر ناشکری کردیم مستحق عقاب بشویم. بستری را فراهم میکند تا ما یک عملی را انجام بدهیم. این معنای امتحان در مورد خداوند است. امتحان امت اسلام امتحان امت اسلامی به چیست؟ امام حسین(ع) فرمود: آیات 1 و 2 از سوره مبارکه عنکبوت نازل شد: "الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ؛ الم آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها میشوند و آزمایش نخواهند شد؟!" پدرم فرمودند: وقتی این دو آیه نازل شد به وجود نازنین حضرت ختمیمرتبت عرض کردم: " مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ؟ یَا عَلِیٌّ! إِنَّکَ مُبتلًی وَ مُبتَلًی بِکَ وَ إِنَّکَ مُخَاصَمٌ فَأَعِدَّ لِلخُصُومَةِ؛ این امتحان برای امت اسلامی چیست؟ حضرت رسول(ص) در جواب فرمودند: ای علی تو مورد امتحان قرار میگیری و امت به واسطه تو مورد امتحان قرار میگیرند تو بعد از من مورد خصومت قرار میگیری خودت را برای تحمل دشمنی و عداوت انسانهای نادان آماده کن" یعنی من که از دار دنیا بروم شاخص را تو قرار دادم. هر کسی با تو بود در مسیر من است و هر کسی با تو نبود مردود در امتحان است. "قَالَ رَسُولُ اللهِ ذَاتَ يَوْمٍ لِأَصْحَابِهِ: مَعَاشِرَ أَصْحَابِي! إِنَّ اللهَ جَلَّ جَلَالُهُ يَأْمُرُكُمْ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الِاقْتِدَاءِ بِهِ. فَهُوَ وَلِيُّكُمْ وَ إِمَامُكُمْ مِنْ بَعْدِي. لَا تُخَالِفُوهُ فَتَكْفُرُوا وَ لَا تُفَارِقُوهُ فَتَضِلُّوا. إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ جَعَلَ عَلِيّاً عَلَماً بَيْنَ الْإِيمَانِ وَ النِّفَاقِ. فَمَنْ أَحَبَّهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَبْغَضَهُ كَانَ مُنَافِقاً؛ حضرت رسول(ص) روزی به اصحابشان فرمودند: ای گروه یاران من! خدای بلندمرتبه میفرماید و شما را امر میکند که سرپرستی علی را بپذیرید و در رفتارتان از او پیروی کنید. او سرپرست شما است. او پیشوای شما پس از من است. با او مخالفت نکنید که کافر شدهاید. از او جدا نشوید که گمراه شدهاید. نشانه انسان مؤمن از منافق، پذیرش ولایت امیر المؤمنین است. این را خدا قرار داده است. هر کسی او را دوست داشته باشد مؤمن است و هر کسی او را دشمن بدارد منافق است" اینجا است که معنای این حدیث دیگر روشن میشود که پیامبر به امیر المؤمنین فرمودند: " لَوْلَاكَ مَا عُرِفَ الْمُؤْمِنُونَ مِنْ بَعْدِي؛ اگر تو نبودی اهل ایمان بعد از من شناخته نمیشدند" امامت امیر المؤمنین، آزمون امت اسلامی است. هر کسی به امامت ایستاد در غدیر ایستاده است. هر کسی به مخالفت ایستاد در سقیفه ایستاده است. تفاوت، تفاوت ایمان و نفاق است. تمام. از فضایل امیرالمؤمنین(ع) پیامبر فرموده است: "ذِکرُ عَلِیٍّ عِبَادَةٌ؛ یاد کردن از حضرت علی(ع) عبادت است" پیامبر(ص) نشسته بودند. حضرت صدیقه طاهره بودند. حضرت امام حسن هستند. حضرت سید الشهداء هستند. امیر المؤمنین هم هستند. پنج تن هستند. یک ظرف آبی بود. حضرت رسول گرامی از این آب میل کردند و آن را به حضرت صدیقه دادند. وقتی ایشان میل کردند پیامبر جمله تهنیت را گفتند:" هَنیئاً مَریئاً لَکِ یَا اُمَّ الحَسَنَینِ یَا فَاطِمَةُ الزَّهرَاءِ؛ نوش جانت باشد. گوارای وجودت باشد ای مادر حسنین ای فاطمه زهرا" کاسه را گرفتند و آن را به امام حسن دادند. ایشان میل کردند و پیامبر فرمودند: "هَنیئاً مَریئاً لَکَ یَا أبَا مُحَمَّدٍ یَا حَسَنَ ابنَ عَلِیٍّ؛ نوش جانت باشد. گوارای وجودت باشد ای ابامحمد ای حسن بن علی " ظرف آب را گرفتند و به حضرت سید الشهداء دادند. امام حسین میل کردند. حضرت رسول فرمودند: " هَنیئاً مَریئاً لَکَ یَا أبَا عَبدِ اللهِ یَا حُسَینَ ابنَ عَلِیٍّ؛ نوش جانت باشد. گوارای وجودت باشد ای اباعبدالله ای حسین بن علی" ظرف آب را گرفتند و به امیر المؤمنین دادند. ایشان میل کردند. حضرت رسول این جمله را نگفتند. زمین را سجده کردند. حضرت صدیقه پرسیدند: وقتی ما آب خوردیم جمله تهنیت را گفتید. ولی وقتی علی آب خورد سجده کردید. دلیل این تفاوت در رفتار شما چیست؟ حضرت رسول فرمود: دخترم! وقتی که تو آب خوردی جبرئیل میگفت: "هَنیئاً مَریئاً لَکِ یَا فَاطِمَةُ؛ نوش جانت باشد. گوارای وجودت باشد ای فاطمه" من هم از او تبعیت کردم. حسن و حسین هم که آب خوردند جبرئیل گفت: " هَنیئاً مَریئاً لَکَ یَا أبَا مُحَمَّدٍ؛ نوش جانت باشد. گوارای وجودت باشد ای ابامحمد" و گفت: "هَنیئاً مَریئاً لَکَ یَا أبَا عَبدِ اللهِ؛ نوش جانت باشد. گوارای وجودت باشد ای اباعبدالله" من هم از جبرئیل تبعیت کردم. ولی وقتی علی آب خورد خداوند فرمود: "هَنیئاً مَریئاً لَکَ یَا أَبَا الحَسَنِ یَا عَلِیَّ ابنَ اَبی طَالِبٍ؛ نوش جانت باشد. گوارای وجودت باشد ای ابالحسن ای علی بن ابیطالب"من دیدم علی چه مقامی نزد خداوند دارد که یک آب عادی را میل میکند خداوند به او میگوید: گوارای وجودت باشد. صعصعه نزد امیر المؤمنین رفت. عرض کرد: یک قدری از فضائلتان بفرمایید، که لذت ببرم. حضرت فرمود: بد است که انسان از خودش تعریف کند. تو سؤال کن تا من جواب بدهم. پرسید: شما بالاتر هستید یا آدم؟ فرمود: من بالاتر هستم. پرسید: چرا؟ فرمود: به آدم گفتند همه این منطقه برای تو است مگر یک درخت. او خودداری نکرد. اما من برای رسیدن به یک لقمه حلال از هفتاد لقمه شبههناک اجتناب کردم. شبهه نزد علی چیست؟ فرمود: اگر در یک چاهی یک قطره شراب بریزند و با آن چاه، زمینی را زراعت کنند و در آن زراعت، روییدنیای بروید و یک گوسفند بخورد و میان گله برود، من از تمام آن گله اجتناب میکنم. هفتاد لقمه اینطور را کنار گذاشته است. به همین خاطر است که در نماز جمعه، راوی دید حضرت علی(ع) لباسشان را تکان میدهند. راوی میپرسد: چرا او لباسش را تکان میدهد؟ او رئیس جامعه اسلامی است. گفتند: او فقط یک لباس دارد. این را شسته است و خشک نشده. تکان می-دهد تا خشک شود. صعصعه پرسید: شما برتر هستید یا ابراهیم؟ فرمود: من. پرسید: چرا؟ فرمود: ابراهیم به حضرت حق عرض کرد: "رَبِّ أَرِني كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي؛ خدایا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده میکنی؟» فرمود: «مگر ایمان نیاوردهای؟!» عرض کرد: آری، ولی میخواهم قلبم آرامش یابد" یعنی: این مردهها را چطور زنده میکنی؟ خداوند به او فرمود: آیا ایمان نداری؟ پاسخ داد: چرا؛ ولی هنوز به آن یقین شایسته نرسیدهام. منِ علی گفتم: " لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً؛ همه پردهها هم که کنار برود ذرهای به یقین من اضافه نمیشود" صعصعه پرسید: تو بالاتر هستی یا نوح؟ فرمود: من. پرسید: چرا؟ فرمود: در قرآن برای پسر نوح گفته شده است: "إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ؛ ای نوح! او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحی است". اما در باب پسرهای من آمده است: " سَیِّدَا شَبَابِ أهلِ الجَنَّةِ؛ سرور جوانان اهل بهشت"پرسید: تو بالاتر هستی یا عیسی؟ فرمود: من بالاتر هستم. پرسید: چرا؟ فرمود: وقتی مادر عیسی به او باردار بود به طرف بیت المقدس رفت. کاهنان جلوی او را گرفتند و گفتند: برو. اینجا عبادتگاه است. اینجا زایشگاه نیست. ولی وقتی مادر من به من باردار بود به او گفتند: بیا. آن هم از دری همگانی که از یک در اختصاصی. اینجا به خاطر تو حرمت پیدا میکند. پرسید: تو بالاتر هستی یا پیامبر؟ فرمود: من جان پیامبر هستم. من وصی پیامبر هستم. من وزیر پیامبر هستم. " أنَا عَبدٌ مِن عَبیدِ مُحَمَّدٍ؛ بنده ای از بندگان حضرت محمد(ص).