﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ﴾ (یوسف: 106) ترجمه) و اكثر آنها كه مدعي ايمان به خدا هستند مشركند. ایمانِ توأم با شرک خداوند در آیه ۱۰۶ام سوره مبارکه یوسف به ما خبر میدهد که اکثر مومنان، آلودهی به گناه شرک هستند. اما چه طور میشود که شرک و ایمان با هم در یک نفر جمع شود؟ مگر میشود شخصی هم مومن باشد و هم مشرک؟ برای پاسخ به این سوال باید تصور خودمان در مورد شرک را اصلاح کنیم. شاید از نظر ما شرک فقط به معنای پرستش چیزی غیر خدا باشد و فقط عملی مثل بت پرستی را شرک بدانیم. اما باید بدانیم که این تصور کامل نیست زیرا شرک دارای مراتبی است که بالاترین مرتبهی آن پرستش چیزی غیر از خدای متعال است. علاوه بر آن، شرک دارای مراتب و مصادیق دیگری است که ائمه معصومین (علیهم السلام) در تفسیر این آیهی شریفه بدان اشاره کرده اند. شاید بارها این جمله از زبان ما خارج شده باشد که: «اگر فلانی نبود کار من راه نمیفتاد» یا «اگر فلانی نبود من هلاک میشدم». طبق فرمایش امام صادق (علیه السلام)، گفتن این جملات و نظایر آن از مصادیق شرکی است که خداوند در این آیه به آن اشاره کرده است. (۱) زیرا ما با گفتن این جملات در حقیقت، نعمت را از کسی غیر خدا میبینیم در حالی که آن شخص وسیلهی خداوند برای رسیدن نعمت به ما بوده است و منعم اصلی خداست. یا هر وقت که ما آلودهی به هر گناهی میشویم، در حقیقت داریم از دستورات شیطان اطاعت میکنیم در صورتی که باید فقط از خداوند اطاعت نماییم. پس اگرچه خدا پرستیم و فقط او را عبادت میکنیم، اما در اطاعت کردن برای او شریک قائل شده ایم. این نیز به فرمودهی امام باقر (علیه السلام) یک مرتبه و مصداقی دیگر از گناه شرک است که خدا در این آیهی شریفه از آن سخن گفته است. (۲) پس با این وجود، ما در طول زندگی بارها و بارها بدون اینکه حتی خودمان متوجه بشویم برای خدای متعال شریک قرار داده ایم. هر بار که گناه کردیم بدون اینکه توجه داشته باشیم، شیطان را به عنوان شریک خدا در اطاعت قرار دادیم. خیلی اوقات از روی غفلت، پدر، مادر، خویشاوندان، دوستان و یا هر کسی که واسطه بوده و خدا به وسیلهی او، به ما نعمتی داده را، شریک خداوند قرار دادیم. برای همین است که رسول خدا (صل الله و علیه و آله) فرمود: شرک مخفیتر از حرکت آرام مورچه بر صخرهای سیاه در شبی ظلمانی است. (۳) یعنی شرک به صورت بسیار آرام و مخفیانه به قلب و وجود ما نفوذ میکند، بدون آنکه خودمان ذرهای متوجه شویم که به آن آلوده شدیم. (۱) عدة الداعی، ص ۹۹ (۲) الکافی، ج۲، ص ۲۹۷ (۳) تفسیر قمی، ج۱، ص ۲۱۳