﴿فَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾ ترجمه) پس چون انسان را آسیبی رسد، ما را [برای برطرف کردنش] بخواند، سپس هنگامی که [برای برطرف شدن آسیب] از سوی خود نعمتی به او می دهیم، می گوید: فقط آن را بر پایه دانش و کاردانی خود یافته ام! [چنین نیست که می پندارد] بلکه آن نعمت آزمایشی است [که آیا به خاطر آن سپاس گزاری می کند یا به طغیان برمی خیزد؟] ولی بیشتر آنان [به این واقعیت] معرفت و آگاهی ندارند. یاد خدا در خوشی و ناخوشی وقتی خداوند از لفظ انسان استفاده میکند، فارغ از نژاد و مذهب و آداب و رسوم، از طبیعت و فطرت آدمیان سخن میگوید. در آیهی ۴۹ سورهی مبارکه زمر، به یکی از ویژگیهای فطری انسان اشاره شده است. انسان حتی اگر منکر وجود خدا باشد، وقتی در حالت بلا دچار اضطرار میگردد، به صورت فطری یاد خدا میکند و به او پناه میبرد. پناه بردن انسان به خدا هنگام اضطرار و دشواری آنقدر واضح است که در روایات ما، به عنوان یکی از برهانهای اثبات وجود خدا مطرح شده است. روزی شخصی خدمت امام صادق (علیه السلام) آمد و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرا به خدا راهنمائی کن او کیست؟ زیرا وسوسهگران مرا حیران ساختهاند، امام فرمودای بنده خدا! آیا هرگز سوار بر کشتی شدهای؟ عرض کرد آری، فرمود: هرگز کشتی تو شکسته است در آنجا که هیچ کشتی دیگری برای نجات تو نبوده، و قدرت بر شناگری نداشتهای؟ عرض کرد: آری، فرمود در آن حالت آیا قلب تو به این امر تعلق گرفت که وجودی هست که میتواند تو را از آن مهلکه نجات دهد؟ عرض کرد آری. امام صادق فرمود او خداوندی است که قادر بر نجات است در آنجا که هیچ نجات دهنده و فریادرسی نیست. (۱) اما توجه به پروردگار و صدا زدن خدا، هنگامی که انسان از همهی اسباب ناامید میشود ودر حالت اضطرار قرار میگیرد خیلی هنر نیست؛ زیرا مشرکان و کافران هم در آن حالت متوجه خدا میشوند. هنر آن است که بعد از بر طرف شدن بلا و در آسایش هم، متوجه نیاز و اضطرارمان به وجود خدا باشیم. خداوند در ادامهی آیه به ویژگیِ ناپسندی که در اکثر انسانها وجود دارد، یعنی ناسپاسی و نمک نشناسی، اشاره میکند. همان انسانی که متضرعانه داشت در بلا خدا را صدا میزد، وقتی به نعمتی دست پیدا کند، انگار نه انگار که خدایی وجود داشته و او را از بلا و گرفتاری نجات داده است. او آن نعمت را حاصل لیاقت و تواناییهای خود میداند و خدا را در پس پردهی آن نعمت نمیبیند. مثل قارون که آن همه ثروت و شوکت را حاصل علم و لیاقت خودش میدانست نه فضل خدا. (۲) غافل از اینکه فرق نعمتهای دنیا و آخرت، در این است که اگر خدا در دنیا به کسی نعمتی عطا کند، نشانهی لیاقت انسان و تکریم او از سوی خداوند نیست بلکه این دنیا دار امتحان است و اگر خداوند به کسی نعمتی را عطا کند میخواهد حس شکرگزاری و ناسپاسی انسان را آزمایش کند. همانطور که بلا دادن به کسی نشانهی بیلیاقتی او نزد خدای متعال نیست و هدف از نعمت و بلا در این دنیا چیزی جز امتحان نیست.