بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ صلّ علی محمّد و آله الطیبین الطاهرین و العن أعدائهم أجمعین پیام غدیر(7) لزوم اطاعت از امام
مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أَقُومُهُ فی هذا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعوا وَ أَطیعوا وَانْقادوا لاَمْرِ (الله) رَبِّکُمْ، فَإِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاکُمْ وَإِلهُکُمْ، ثُمَّ مِنْ دونِهِ رَسولُهُ وَنَبِیُهُ الُمخاطِبُ لَکُمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدی عَلی وَلِیُّکُمْ وَ إِمامُکُمْ بِأَمْرِالله رَبِّکُمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ فی ذُرِّیَّتی مِنْ وُلْدِهِ إِلی یَوْمٍ تَلْقَوْنَ الله وَرَسولَهُ. ای مردم، این آخرین باری است که در چنین اجتماعی به پا میایستم، پس بشنوید و اطاعت کنید و در مقابل امر خداوند پروردگارتان سر تسلیم فرود آورید، چرا که خداوند عزوجل صاحب اختیار شما و معبود شما است و بعد از خداوند رسولش و پیامبرش صاحب اختیار شماست که شما را مخاطب قرار داده است. و بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات خواهید کرد.
ملاک اسلامی بودن اسلام یعنی تسلیم شدن و مسلمان فردی است که خود را تسلیم فرامین الهی میکند؛ زیرا بر این باور است که تنها راه سعادت پیمودن مسیری است که خداوند متعال در قالب دستورات دین اسلام تنظیم کرده است. انسان مسلمان هدف نهایی از عمل خود را رضایت معبود میداند و بر این اساس سعی بر آن دارد که عمل خود را در چارچوب مطلوب باریتعالی قرار دهد. در دایره عبودیّت جایی برای مخالفت ورزیدن مسلمان نیست چرا که مخالفتگری یعنی خروج از اسلام حقیقی؛ خارج شدن از عبادت الله و وارد شدن در عبادت نفس. انسان مسلمان تا زمانی که گوش به فرمان معبود خویش میدهد در دایره اسلام واقعی است.( أَطیعوا وَانْقادوا لاَمْرِ رَبِّکُمْ، فَإِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاکُمْ وَإِلهُکُمْ) نگاه اسلام به کیفیّت فرمانبرداری اسلام برای فرمانبرداری انسان مسلمان سلسله مراتبی را تعریف میکند. در نگاه اسلام فرمانبرداری در مرتبه نخست اختصاص به خداوند متعال دارد؛ زیرا او مالک تمام عالم و مولای حقیقی تمامی موجودات عالم است. در مرتبه پایینتر فرمانبرداری به رسول خدا تعلّق میگیرد. دلیل لزوم تبعیّت از پیامبر خدا، انتساب او به خداست؛ رسول خدا چون فرستاده و نماینده حق تعالی در بین مردم است لزوم اطاعت دارد و در حقیقیت اطاعت او یعنی اطاعت از خداوند متعال. در مرتبه سوّم این فرمانبرداری به امام معصوم علیه السلام تعلّق مییابد. دلیل این اطاعت نیز انتصاب امام علیه السلام از سوی خداوند تبارک و تعالی است؛ چون خدا او را برگزیده است پس دستورات وی بر هر فرد مسلمان لازم الاجراست. میان مراتب سه گانه فوق فاصلهای وجود ندارد و بر اساس آموزهای اسلامی محور فرمانبرداری در جامعه اسلامی یا باید نبی باشد یا امام معصوم که اطاعت از هر یک از این دو به معنای اطاعت از معبود واقعی است. بر این اساس، رسول گرامی اسلام علی بن ابیطالب را به عنوان جانشین بلافصل خویش معرّفی میکند همانگونه که پس از امیرالمؤمنین علیه السلام نیز این سلسله مراتب از یک معصوم به معصوم دیگر منتقل میشود و فرد غیرمعصوم نمیتواند در این سلسله جای بگیرد.( ثُمَّ مِنْ بَعْدی عَلی وَلِیُّکُمْ وَ إِمامُکُمْ بِأَمْرِالله رَبِّکُمْ) اطاعت امام، اطاعت خدا و رسول خدا چون انتصاب امام علیه السلام از سوی حق تعالی است پس میتوان گفت: اطاعت امام در حقیقت اطاعت خدا و رسول خداست و مخالفت با امام در واقع مخالفت با خدا و رسول خداست. چه بسا بتوان گفت: مخالفت با حکم خداوند در این مورد با مخالفت وی در سایر احکام مانند نماز و روزه و حج و ... متفاوت است؛ زیرا امام معصوم به عنوان رکن اصلی دین و محور وحدت است که دین اسلام در گفتار و رفتار وی متبلور میشود. مخالفت با امام و پذیرش غیرمعصوم موجب ایجاد انحراف و اشتباه در سایر احکام دین خواهد شد. یکی از وظایف امام تبیین حکم الهی است و بیتردید اگر غیرمعصوم در این مسند قرار بگیرد، امکان تعریف چهرهای متفاوت از دین وجود دارد. قیام امام حسین علیه السلام بر همین اساس شکل گرفت و حضرت فلسفه حرکت خویش را مقابله عملی با حکومتی دانست که نتیجه حکمرانی آن خالی شدن جامعه اسلامی از ارزشهای دینی بوده است:(ِ أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ لَا الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً إِنَّ النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِم)(1) سلسله امامت در میان ذریّه رسول گرامی اسلام و از فرزندان معصوم علی بن ابیطالب علیهم السلام تشکیل میشود. با وجود امام معصوم و حضور وی در جامعه اسلامی مجالی برای حکومت غیرمعصوم وجود ندارد. از این رو، اعتقاد شیعه بر آن است که حق خلافت در دوران حضور ائمه اطهار علیهم السلام از ایشان غصب شده است اما با توجه به شرایط جامعه و عدم عزم لازم میان شیعیان برای بازپس گیری این حق الهی، ائمه معصومین علیهم السلام اقدامی عملی در راستای احیاء حق حاکمیت خویش انجام ندادند و مصلحت شیعیان را در همراهی با حکومتهای غیرمعصوم دیدند. سلسله امامت تا روز قیامت و ملاقات با خدا جاری است(ثُمَّ الْإِمامَةُ فی ذُرِّیَّتی مِنْ وُلْدِهِ إِلی یَوْمٍ تَلْقَوْنَ الله وَرَسولَهُ) زیرا بدون وجود امام علیه السلام ارکان عالم هستی از بین خواهد رفت و حیاتی وجود نخواهد داشت. این مضمون والا در زیارت جامعه کبیره به روشنی تبیین شده است: (بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ) بنابراین باید نتیجه گرفت اکنون که عالم هستی برقرار است حتماً امام معصومی وجود دارد که زنده است و جهان هستی بر محوریّت ایشان شکل گرفته است اگر چه بنابر مصالحی انسان از فیض حضور ایشان بیبهره است اما عالم هستی وجود خود را از بهره وجودی آن حضرت دریافت میکند. اعتقاد شیعه به مهدویّت از این تفکّر عمیق نشأت گرفته است.