بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ موضوع مباحث شبهای جمعه ماه مبارک رمضان سال نود شش، توبه بوده است و بعید میدانم که این بحث امسال تمام شود؛ لذا از خداوند تقاضا میکنیم که یک سال دیگر به ما عمر بدهد که حداقل یک سال دیگر در مورد توبه صحبت کنیم و اگر صحبتهایمان تمام شد، توبه کنیم و خداوند هم ما را ببخشد. به این شکل از خداوند فرصت زندگی بگیریم. به خداوند بگوییم فعلاً ما را نبر تا این بحث تمام شود. در دو جلسه گذشته که یک جلسه از آن شب احیاء بود، در مورد عوامل دینگریزی صحبت کردیم؛ ولی در جلسات قبل از آن در مورد آثار توبه صحبت کردیم و گفتیم که اگر کسی توبه کند چه اتفاقی برایش میافتد و نظر خودم را مطرح کردم که اثر توبه، راه پیدا کردن به حقیقت قرآن است. خداوند در قرآن فرموده است که قرآن، نور، هدایت و شفا است. این حقیقت قرآن است. ما چطور میتوانیم به این حقیقت قرآن ورود پیدا کنیم؟ امام صادق علیه السلام فرمودهاند: با توبه کردن و مراجعه به آیات توبه و استغفار. اگر کسی میخواهد هدایت قرآن را بپذیرد به واسطۀ توبه است. نور قرآن و شفای قرآن، بحث مستوفایی است که باید در سلسله مراتب توبه به آن پرداخته شود. اما حقیقتاً توبه به چه معنایی است؟ من سه تعبیر را عرض میکنم. هر سه تعبیر متخذ از روایات است. وقتی میگوییم توبه کردیم باید این چند کار را انجام دهیم. 1. بازگشت از هرچه غیر از خدا است. فقط به سوی خدای سبحان نظر کنیم. بازگشت از هرچه غیر خدا است. این یک معنا است. 2. توبه یعنی شرمندگی در مقابل خداوند. ما به واسطۀ نافرمانیهایی که در رابطۀ با خدا داشتیم و باعث شده است که اوامر خدا را ترک کنیم مثلاً نماز نخوانیم، روزه نگیریم، زکات و خمس ندهیم، حجاب نداشته باشیم.... اینها امر خدا است، نماز خواندن، روزه گرفتن، خمس دادن، تمام امر خدا است. اینها متخذ از روایات و قرآن است. ما عصیان و نافرمانی میکنیم. باید شرمندۀ خدا باشیم. اگر حالت شرمندگی اتفاق بیفتد، توبه درست است. ما معمولاً در توبه شرمنده نمیشویم و دچار این حالت نمیشویم. این قطعه را مکرر از من شنیدهاید که جوانی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و پرسید اگر کسی توبه کند و گناه کند و دوباره توبه کند، خدا گناهش را میبخشد؟ حضرت فرمودند: بله میبخشد. جوان اندکی تأمل کرد و پرسید: به راستی خداوند میبخشد؟ حضرت فرمودند: حتماً میبخشد. برای بار سوم جوان سوالش را تکرار کرد که خداوند به راستی گناهان را پس از توبه میبخشد؟ حضرت فرمودند: بله خداوند گناهان را میبخشد. جوان گفت: حتی اگر خدا هم ببخشد، من با شرمندگیش چه کنم؟ ما تا به حال در مقابل خدا به خاطر گناهی که کردهایم شرمنده نشدهایم. مثلاً به خدا بگوییم که خدایا! از شرمندگی گناهانمان نمیتوانیم از نعماتت استفاده کنیم؛ چون حق تو را ادا نکردهایم. به اندازه خودمان، وگرنه به اندازه خدا که ادا نمیشود. همیشه از خدا طلب داریم. تا به حال نشده است که در مقابل خدا شرمنده باشیم، پشیمان باشیم و احساس شرمندگی داشته باشیم و خجل باشیم. خداوند به حضرت داوود فرمودند: شرمندگی از گناه این است که اگر بندۀ من به یاد گناهانش بیافتد، تمام صورتش قرمز شود و عرق روی پیشانیش جمع شود. این شرمندگی است. سپس فرمود: داوود میدانی من با این آدم چه میکنم؟ تمام گناهانش را با اثر گناه از بین میبرم. تمام آنهایی را که در قیامت میخواهند به گناهان این شخص شهادت بدهند، دچار فراموشی میکنم. آن ملکی که گناه او را دیده است و آن زمینی که در آن گناه اتفاق افتاده با شرمندگی او دچار فراموشی خواهند شد. 3. انسان درک کند با گناه به موجودی غیر از خدای مهربان توجه کرده است. پس با امر الهی مخالفت کرده است و آن را ترک کرده است و یا اینکه نهی الهی را مرتکب شده است. شخص گناهکار درک کند که به غیر خدا توجه کرده است. ما این درک را نداریم. به همین دلیل است که توبههای ما توبههای حقیقی نیست. (تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً) توبۀ نصوح یعنی اینکه ما درک کنیم که به غیر خدا مراجعه کردهایم. آوردهاند که شخصی نزد رابعه عدویه ـ رابعه زن صاحب معرفت و عارف بودـ رفت و گفت: من شما را بسیار دوست دارم. عاشق شما هستم و قصد ازدواج با شما را دارم. رابعه به او گفت: عیبی ندارد؛ ولی من خواهر زیباتری دارم که نباید از این به بعد به او توجهی بکنید. شخص سرش را بلند کرد تا با چشمانش به دنبال خواهر او بگردد. ناگهان رابعه کشیدهای به گوشش خواباند. مرد گفت: چرا میزنی؟ گفت: مردک! تو مگر نگفتی عاشق من هستی؟ مگر حواس عاشق جای دگری هم میرود؟! مگر میشود حواسش جای دیگری هم برود؟ ما باید درک کنیم که گناه کردن یعنی به غیر خدا توجه کردن. به غیر خدا توجه کردن، مخالفت با امر خدا است یا نهی خداوند است. نگاه به نامحرم کردن است. نظر حرام داشتن است. چشم پاک نداشتن است. دست پاک و زبان پاک نداشتن است. مراد از توبه این است که انسان درک کند که به موجودی غیر از خدای مهربان توجه کرده است. بنابراین یا با امر الهی مخالفت کرده است و آن را ترک کرده است و یا نهی الهی را مرتکب شده است، یعنی آنچه را که خدا نهی کرده است مرتکب شده است. بنابراین از خدا عذر خواهی می-کنیم که خدایا! چون من به غیر از تو توجه کردم معذرت میخواهم. از اینکه توجه به غیر کردم، شرمنده هستم و معذرت میخواهم. دلیل توبه و اینکه چرا باید توبه کنیم را باید بیان کرد. من به دو امر اشاره میکنم که در منابع ما یعنی کتاب الله و عترتی آمده است. هم در سنت پیامبر عظیم الشأن اسلام آمده و هم در قرآن آمده است. من از قرآن یک آیه بخوانم و مطلبی عقلایی را در جهت بیان دلیل توبه بیان کنم. در سورۀ مبارکۀ تحریم آیۀ 8 بیان مبارک حضرت حق این است: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدير) که ای کسانی که ایمان آوردهاید به سوی حق توبه کنید. یعنی عذر خواهی کنید. بفهمید به غیر خدا مراجعه کردهاید. از خدا شرمنده باشید و خجالت بکشید. اینها را بفهمید؛ توبه کنید؛ اما توبۀ واقعی. (تُوبُوا) فعل امر است و فعل امر در ادبیات عرب، ظهور در وجوب دارد. پس ظهور در این دارد که توبه کردن واجب است؛ چون (تُوبُوا) فعل امری است که ظهور در وجوب دارد و توبه را واجب میکند. اما از ما هر توبهای را نخواستهاند. الهی العفو الهی العفو! توبۀ واقعی بکنید. اگر کسی نافرمانی خدا را بکند میگویند دچار ذنب شده است. گناه کرده است. این گناه اثری دارد که به آن سیئه میگویند. میخ را به دیوار میکوبید و از دیوار در میآورید و جای میخ در دیوار میماند. این اثر میخ است. وقتی روی زمین شنی راه بروید رد پا روی آن میماند و این هم اثر شما است. حتی اگر شما دیگر آنجا نباشید، رد پای شما به جا مانده است. خدای نکرده وقتی ما نافرمانی خدا را میکنیم، به این شکل که اطاعت نمیکنیم یا نهی خدا را مرتکب میشویم، در وهلۀ اول یک گناه است که از آن به ذنب تعبیر میکنند. این گناه، اثری هم دارد که از آن به سیئه تعبیر میشود. اگر شراب بخورید این یک گناه است؛ ولی شراب باعث میشود که نمازتان را به مدت چهل روز قبول نکنند. این اثر گناه است. اثر گناه در زندگی آدم موثر است. قلب آدم را سیاه میکند. این اثر گناه چگونه از بین میرود؟ قرآن کریم میفرماید: توبۀ واقعی کنید. توبۀ حقیقی. توبۀ حقیقی اثر گناه را از بین میبرد. امید است که پروردگار شما اثر گناه را پاک کند. توبۀ واقعی توبهای است که حضرت امیر علیه السلام فرمودهاند شش بند دارد. توبۀ واقعی هم این است که اثر گناه را از بین میبرد. بحث ما در مورد این مسائل است. و میخواهیم در مورد این موضوعات صحبت کنیم. ببینیم تا چه اندازهای پیش خواهیم رفت. بنابراین بر حسب قرآن کریم توبه واجب است و قرآن هم آمده است که ما به آن عمل کنیم، نه اینکه با آن استخاره بگیریم و تیمناً و تبرکاً آن را با خودمان داشته باشیم تا از چشمزخم دور باشیم. یکی از آیاتی که باید به آن عمل کنیم همین آیۀ مذکور است. میگویند ما در شب بیست و سوم ماه رمضان پاک شدیم. چقدر شما فکر میکنید که ما گناهکاریم؟ من یک جمله به شما عرض میکنم که از چه چیزی پاک شدهاید؟ آیا از توجه به غیر خدا هم پاک شدید یا نه؟ مادامی که در طول زندگی توجه به غیر خدا داشته باشید هنوز گناهکار محسوب میشوید. باید توبه کنید و در لحظه به لحظه و آنات زندگی باید توبه کرد. چرا پیامبر میفرمودند که من در شبانهروز هفتاد بار استغفار میکنم؟ خدای ناکرده پیامبر که اهل گناه بچهها نبوده است که غیبت کند یا نامحرم را ببیند! این گناه بچهها است. او از توجه به غیر خدا توبه میکند. ما هم باید از توجه به غیر خدا توبه کنیم. یک توبۀ، ظاهری است و یک توبه، واقعی. توبۀ واقعی، اثر گناه را از بین میبرد. یک دلیل برای وجوب توبه، قرآن کریم است که قرآن هم کتاب عمل است. اما دلیل دوم که بسیار مهم است؛ هر زمانی که خداوند اراده کرده باشد مرگ ما فرا میرسد. (لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُون) لحظهای جا به جا نخواهد شد. خدای نکرده محاسبه میکنند! میگویند شما اهل جهنم هستید. میروید و حتماً میبینید. جهنم جای خوش آب و هوایی نیست. وقتی این را ببنید، تایید خواهید کرد که فلانی شبهای جمعه راست میگفت که جهنم جای خوش آب و هوایی نیست. چون مزاح کردم، مزاحم را کامل میکنم. ما استادی داشتیم که میگفتند شوخیهای ما را جدی بگیرید. شوخیهای ما را جدی بگیرید. مرحوم آیت الله مجتهدی رحمت الله علیه میگفتند: به حضرت عباس شما به جهنم نمیروید. به گونهای بیان میکردند که مردم فکر میکردند که به جهنم نمیروند. در ادامه صحبتشان میگفتند: بلکه شما را به جهنم میبرند. این قطعه با بیانی از جناب آقای شجاعی واعظ شهیر تکمیل شد. خود ایشان نقل کردند که رندی از جلسه بلند شد و گفت: ما بدون آقایمان جایی نمیرویم! به هر صورت میروید و میبینید که جهنم جای خوش آب و هوایی نیست. این یک واقعیت است که جهنم جای خوش آب و هوایی نیست. امیر المؤمنین کلامی جانسوز دارند که باید به آن توجه کرد. ایشان فرمودهاند: وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ لِهَذَا الْجِلْدِ الرَّقِيقِ صَبْرٌ عَلَى النَّارِ فَارْحَمُوا نُفُوسَكُمْ فَإِنَّكُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِي مَصَائِبِ الدُّنْيَا أَ فَرَأَيْتُمْ جَزَعَ أَحَدِكُمْ مِنَ الشَّوْكَةِ تُصِيبُهُ وَ الْعَثْرَةِ تُدْمِيهِ وَ الرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ فَكَيْفَ إِذَا كَانَ بَيْنَ طَابَقَيْنِ مِنْ نَارٍ ضَجِيعَ حَجَرٍ وَ قَرِينَ شَيْطَانٍ أَ عَلِمْتُمْ أَنَّ مَالِكا ًبدانید این پیکرۀ شما تاب مقاومت در مقابل جهنم را ندارد. به خودتان رحم کنید. منظور حضرت این است که توبه کنید و جهنم نروید تا به خودتان رحم کنید. سپس میفرماید: شما در مشکلات و سختیهای دنیا آزمودهاید که تحمل مقدار کمی از سختیها را ندارید. کمی سختی که وارد زندگیتان بشود تمام خوشیها فراموشتان می-شود. برای مثال، زمانی که چند سرفه میکنید به پزشک مراجعه میکنید و دکتر میگوید که ممکن است مشکل ریه داشته باشید و مثلاً سه شنبه برایتان آزمایش مینویسد که جواب آزمایش هم روز شنبه میآید. شما تا شنبه، شب و روز نخواهید داشت که جواب آزمایش چه خواهد بود. شما خودتان را در دنیا آزمودهاید و تجربه کردهاید که تحمل سختی را ندارید. شما فزع افراد را در هنگامی که خاری به دستشان میرود ندیدهاید؟ سوزنی به دستشان میرود ندیدهاید که چه کار میکنند و چقدر داد و بیداد میکنند؟ افراد از بیرون میگویند: از بزرگی خود خجالت نمیکشید که اینقدر داد و بیداد میکنید؟ انسان به این بزرگی که نباید داد و بیداد کند! از آمپول که نباید ترسید! بعضیها از آمپول میترسیدند و برخی اگر خاری به دستشان برود به قدری داد و بیداد میکنند که دل و روده از مجرای خودش بیرون میآید. شما که تاب خاری در دست خود را ندارید. یک زخم در دستش هست که خون آمده، به همه نشان میدهد که نگاه کنید چه به روزم آمده و چه شده است. شما از ریگی که داغ است وحشت دارید. وقتی نان سنگگ میخرید چطور سنگش را برمیدارید؟ به بهداشتیترین وجه، سنگ را بر-میدارید! یعنی با سکه به سنگ میزنید که دستتان تماس پیدا نکند. شما اینچنین موجود شازدهای هستید! امیر المؤمنین میفرماید: شما که از یک چنین سنگی میهراسید و وحشت دارید، حالتان چگونه خواهد بود وقتی که بین دو تابۀ آتش غلطانده میشوی؟ از طرفی به طرف دیگر پرتت میکنند و هر دو آتش است و قرین شیطان هم خواهی بود. یکی سنگهای داغ است و یکی هم شیطان است. این عذاب جهنم است. شما از ریگ داغ نان سنگگ فرار میکنی. از آنجا چه کار خواهی کرد؟ راه حلش توبه است. باید توبه کرد. آن چیزی که عرض کردم میروید و میبینید این است. حضرت صادق علیه السلام فرمودهاند: آدم را وارد جهنم میکنند و کفش آهنی را به پایش میکنند و بند کفش را هم میبندند، از مغز سر تا نوک استخوانها مذاب میشود، همانند آب در دیگ مسی شروع به جوشش میکند و بعد از چند لحظه دوباره تبدیل به آدم میشود و باز تبدیل به مذاب میشود و این تبدیل ادامه دارد. این آدم جهنمی فکر میکند که این عذاب، سختترین عذاب است. امام صادق علیه السلام می-فرماید: إِنَ أَهْوَنَ النَّاسِ عَذَاباً يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَرَجُلٌ فِي ضَحْضَاحٍ مِنْ نَارٍ عَلَيْهِ نَعْلَانِ مِنْ نَارٍ وَ شِرَاكَانِ مِنْ نَارٍ يَغْلِي مِنْهَا دِمَاغُهُ كَمَا يَغْلِي الْمِرْجَلُ مَا يَرَى أَنَّ فِي النَّارِ أَحَداً أَشَدَّ عَذَاباً مِنْهُ وَ مَا فِي النَّارِ أَحَدٌ أَهْوَنُ عَذَاباً مِنْهُ این آسانترین عذاب جهنم است. آسانترین افراد در روز قیامت از حیث عذاب این افراد هستند: آدمی که در دامنۀ آتش قرار دارد و کفشی به پایش میکنند که بندی از آتش دارد، مغز سر این افراد مثل آب در دیگ مسی شروع به غلیان کردن میکند. این آدم فکر میکند که عذابی سختتر از این در جهنم وجود ندارد، امام میفرماید: این در حالی است که این آسانترین عذاب جهنم است. این اگر آسان است سختترین چه چیزی است؟ خدا به داد سختترین برسد. افرادی در قیامت عذاب میشوند که اهل جهنم از آن عذاب اذیت میشوند. خدا اینها را به چه چیزی عذاب میکند؟ نمیدانیم. این افراد کسانی هستند که امام حسین را کشتند؟ نه. این افراد فاطمه زهرا را زدند؟ نه. این افراد چه کسانی هستند که از عذاب آنها اهل جهنم اذیت میشوند؟ امام صادق میفرماید: اینها افراد فحاش و بد زبان هستند. کسانی که ورد زبانشان فحاشی و دشنام دادن و ناسزا گفتن است؛ ناسزایی که به هر انگیزهای باشد. عدهای در شرایط سخت که قرار میگیرند، میگویند فحاشی حق است. عدهای از باب شوخی و مزاح. و عدهای از روی عادت فحش میدهند. هر سه گروه، یک عذاب را دارند و اهل جهنم از عذاب آنها در عذابند. باید نجات پیدا کرد. باید نجات پیدا کرد. خدا در قرآن کریم در 25 سوره، واژۀ توبه و مشتقات آن را 78 بار به کار گرفته است. گاهی توبه به خدا نسبت داده شده است. هرگاه توبه به خدا نسبت داده شده است با کلمۀ «عَلی» متعدی شده است مانند: «تَابَ عَلَیهِ». وقتی بعد از واژۀ توبه «عَلی» آمد، معلوم میشود آن کار، کار خدا است و توبۀ خدا است. توبۀ خدا یعنی مرحمت، تفضل و لطف خدا. خداوند در سورۀ مبارکۀ احزاب آیۀ 73 می-فرماید: (وَ يَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً) گفتیم توبه وقتی با «عَلی» آمد، به خدا نسبت دارد. توبۀ خدا یعنی لطف خدا. خدا به زنان و مردان اهل ایمان تفضل کرد و مورد رحمت قرار داد. بیان خداوند در سورۀ مبارکۀ توبه آیۀ 117 این است: (لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ الَّذينَ اتَّبَعُوهُ في ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما كادَ يَزيغُ قُلُوبُ فَريقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحيمٌ) توبه به خدا نسبت داده شده است چون «عَلی» دارد. یعنی خداوند پیغمبر، مهاجرین و انصار را مورد لطف خود قرار داد؛ چون پیغمبر، مهاجرین و انصار در سختیهای زندگی از مسیر خدا خارج نشدند. برادر من! اگر میخواهی مورد لطف خدا قرار بگیری، باید در سختیها پای خداوند بایستی تا لطف خدا شامل حالتان بشود. فقط در سختیها. زمانی که توبه به انسان نسبت داده شده است، توبه با کلمات «مِن» و «إلی» متعدی شده است. خداوند در سورۀ مبارکۀ بقره آیه 54 میفرماید: (فَتُوبُوا إِلى بارِئِكُمْ) پس به سوی پروردگارتان توبه کنید. زمانی که «إلی» آمده باشد، توبۀ انسان است. توبۀ خدا مرحمت و لطف است و توبۀ انسان پشیمانی، شرمندگی و عذرخواهی است. پس به سوی خدا توجه کنید، شرمنده خدا باشید. خداوند در سورۀ مبارکۀ نور آیۀ 31 میفرماید: (وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ) در این آیه هم کلمۀ «إلی» آمده است و توبه مربوط به انسان است. همه شما به سوی خدا توبه کنید. یعنی عذرخواهی کنید. آیهای هم بخوانم که در آن کلمۀ «مِن» بعد از توبه آمده است. خداوند در سورۀ مبارکۀ نساء آیۀ 92 فرموده است: (فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً) توبهای که با کلمۀ «مِن» متعدی شده است از ناحیۀ انسان است. «إلی» و «مِن» نسبت به انسان است؛ ولی مربوط به خدا است. در مقام دیه می-فرماید: اگر توان پرداختن دیه نداشتی، دو ماه پشت سر هم را روزه بگیر. این گذشتی از ناحیۀ خداوند است. شما به خداوند مراجعه کردید و خداوند هم بخشیده است. بنابراین توبهای که به خدا نسبت داده میشود یعنی خدا انسان را مورد لطف قرار میدهد و وقتی توبه به انسان نسبت داده میشود یعنی از خدا عذر خواهی کنید. باب توبه از چه وقتی درست شد؟ از زمانی که خداوند آدم را خلق کرد باب توبه باز شد. ساختار آدم به گونه-ای بود که ممکن بود در زندگی اشتباه کند؛ نه اینکه جایز است اشتباه کند؛ بلکه امکان اشتباه وجود دارد. جایز بودن با ممکن بودن، زمین تا آسمان فرق دارد. ممکن است آدم اشتباه کند؛ چون خدا در نهاد انسان غضب و شهوت گذاشته و این باید کنترل شود. گاهی نمیتوانید کنترل کنید و از فرمان خدا خارج میشوید و این میشود لغزش. این در نهاد انسان است. پس ممکن است که آدمیزاد گناه کند و نه اینکه جایز است و باید خطا کند. ممکن است گناهی از او سر بزند. چقدر خداوند مهربان است. زمانی که آدم علیه السلام را خلق کردند و او دچار لغزش شد و دید که در وجودش زمینۀ گناه وجود دارد توبه کرد. زمینۀ گناه، قوۀ غضبیۀ و شهویه است که از حد خارج میشوند. اینها زمینۀ گناه هستند. آنهایی که گناه نمیکنند کسانی هستند که این زمینه را کنترل کردهاند. این افراد کسانی هستند که خدا، عقل را در وجود آنها فعال کرده است. خدا چیزی به نام عقل به ما داده است. تمام عقل این است که این زمینههای گناه را در ما کنترل کند؛ اما افرادی هستند که این عقل را دستنخورده نگه داشتهاند. این افراد فکر میکنند در روز مبادا باید عقل را بفروشند و نباید در این شصت هفتاد سال از آن استفاده کرد. باید اندیشید. امام صادق علیه السلام میفرماید: الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ عقل آن چیزی است که با آن خدا را بپرستید، یعنی قوۀ غضبیه و شهویه را با آن کنترل کنید. اینکه عقل چگونه فعال میشود بحثی است که باید به آن پرداخت؛ چون اگر انسانها عقل را حاکم بر سرزمین وجودشان بکنند، زمینۀ گناه از بین میرود. این عصمت است. کاری است که امام زمان و انبیا سلام الله علیهم اجمعین انجام دادهاند. عقل را به کار بردند؛ ولی ما عقل را به کار نمیبریم و دستنخورده باقی مانده است. همه چیز نو آن خوب است؛ ولی عقل تنها چیزی است که کارکردهاش خوب است. در وجود آدم زمینۀ گناه وجود داشت و شیطان هم که او را فریفت. آدم جملهای اعتراضآمیز به خدا گفت: إِنَّ آدَمَ قَالَ يَا رَبِّ سَلَّطْتَ عَلَيَّ الشَّيْطَانَ وَ أَجْرَيْتَهُ مِنِّي مَجْرَى الدَّمِ فَاجْعَلْ لِي شَيْئاً فَقَالَ يَا آدَمُ جَعَلْتُ لَكَ أَنَّ مَنْ هَمَّ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ بِسَيِّئَةٍ لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ فَإِنْ عَمِلَهَا كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ وَ مَنْ هَمَّ مِنْهُمْ بِحَسَنَةٍ فَإِنْ لَمْ يَعْمَلْهَا كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ عَشْراً قَالَ يَا رَبِّ زِدْنِي قَالَ جَعَلْتُ لَكَ أَنَّ مَنْ عَمِلَ مِنْهُمْ سَيِّئَةً ثُمَّ اسْتَغْفَرَ غَفَرْتُ لَهُ قَالَ يَا رَبِّ زِدْنِي قَالَ جَعَلْتُ لَهُمُ التَّوْبَةَ أَوْ قَالَ بَسَطْتُ لَهُمُ التَّوْبَةَ حَتَّى تَبْلُغَ النَّفْسُ هَذِهِ قَالَ يَا رَبِّ حَسْبِي خدایا! تو شیطان را بر من مسلط کردی، مثل خون در بدن من هر جا که میخواهد میرود. گاهی چشم، گاهی دهان، گاهی گوش، گاهی دست، گاهی قلب، گاهی فکر را دچار خطا میکند. مثل مجرای خون میماند و هرجا که بخواهد میرود و با خود قدرت میبرد. شیطان هم به هر کدام از اجزای من بخواهد میرود و خطا میبرد. اینگونه شیطان را بر من مسلط کردی. برای من هم چیزی قرار بده. چقدر خوب است که آدم با خدا صحبت کند و خدا هم بلافاصله بگوید باشد. بلافاصله گفت باشد برای تو هم چیزی قرار میدهم. آدم! هر کدام از فرزندان تو فکر گناه به سرش زد من برایش نمینویسم. فکر گناه، گناه محاسبه نمیشود. اگر گناه کرد مینویسم یک گناه انجام داد؛ ولی اگر فکر ثواب کرد و حتی اگر انجام نداد، مینویسم که انجام داد. فکر گناه را نمینویسد؛ ولی فکر ثواب را مینویسد. اگر عمل خیر را انجام داد، ده برابر مینویسم. شما اینجا نشستهاید با خود میگویید: فَيَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً خدا ثواب شهدای کربلا را به شما میدهد. اگر پای امام حسین هم بایستید که ده برابر به شما میدهد؛ اما نشستهاید و با خود میگویید ای کاش شب جمعه آخر ماه رمضان کربلا بودیم، ثواب زیارت امام حسین به شما داده میشود. هنوز انجامش ندادهاید؛ ولی ثوابش را به شما میدهند. حالا اینجا نشستهاید و منتظر هستید که منبر حاج آقا زودتر تمام شود تا بیرون بروید و تماس بگیرد و با نامحرم حرف بزنید. منبر حاج آقا که تمام نمیشود. قدری طول میکشد و ساعت، دو و نیم میشود. با خودتان میگویید: دیگر زنگ نمیزنم چون دیر وقت است. هرچند مردم برای این کارها تا صبح بیدارند! ولی برای نماز صبح بیدار نمیشوند. با خودتان میگویید دیر وقت است و مزاحم مردم نمیشویم. فکر گناه کردید ولی برایتان نمینویسد. این را نمینویسد. آدم گفت: خدایا! کمی برای ما بیشتر کن. اینها بسیار خوب بود؛ ولی بیشتر کن. خدا فرمود: هرکس از امتت گناه کرد، هرکس از اولادت گناه کرد و توبه کرد، آن را پاک میکنم. قبلاً در دو هفتۀ گذشته هم عرض کردم که هیچکس نمیتواند موجود آکبند درست کند؛ حتی اگر بستهبندی را عوض کنید. عدهای هستند که میفهمند شما کلاهبردار هستید و جنس آکبند نیست. خدا میفرماید: موجودی که استغفار کند، آکبندش میکنم. آدم عرض کرد: کمی بیشتر کن. خدا فرمود: توبه را برایت قرار دادم. وقتی جانت تمام شود باز هم توبهات را قبول میکنم. این مهربانی خدا است. نگویید که شیطان سوار است. توبه شیطان را پیاده میکند. توبه شیطان را پیاده میکند. شیطان پیش حضرت داوود رفت. گفت داوود به نصیحت من گوش کن. داوود گفت: برو ما به نصیحت تو کاری نداریم. گفت: گوش کن برای امتت خوب است. گفت: بگو، برای امتم نقل میکنم. گفت: آدمها سه گروه هستند. یک عده مثل تو هستند. تو غیر قابل نفوذ هستی و من هیچ کاری با تو نمیتوانم بکنم. عدهای هستند که رفیق صمیمی ما هستند. ما با شما و آنان کاری نداریم؛ چون در شما نفوذی نداریم و آنها هم نیازی به نفوذ ندارند؛ چون همیشه با هم هستیم و هرجا میرویم با ما هستند. اما یک طایفۀ سومی وجود دارند که اینها لغزش میکنند و توبه میکنند. لغزش میکنند و باز توبه میکنند. لغزش میکنند و باز توبه میکنند. ما با اینها بسیار کلنجار میرویم؛ ولی از اینها ناامید هستیم. اینها در آخر کار هم با توبه، تمام آنچه ما رشته کردیم پنبه میکنند. با توبه، با توبه. اگر از نظر تاریخی بخواهیم بررسی کنیم، بهترین توبهای که در زیر گنبد خضرا اتفاق افتاد در حادثۀ کربلا رقم خورد. خداوند میفرماید: اگر من همه را ببخشم، قاتل امام حسین را نمیبخشم. خدای ارحم الراحمین در مقابل قاتل امام حسین محکم ایستاده است و او را نمیبخشد. از نظر تاریخی، کسی که حادثۀ کربلا را رقم زد، شخصیتی به نام حر ابن یزید ریاحی است. او اجازه نداد که امام برود. امام فرمود: ای حر! بگذار من بروم. گفت: نمیشود. من مأمور و معذورم. امام را وارد وادی کربلا کرد و امام را در آنجا مستقر کرد. در روز عاشورا که عمر سعد دستور حمله را داد. حر برگشت و به عمر سعد گفت: عمر! تو به راستی میخواهی با حسین بجنگی؟ عمر گفت: پس اینهمه عِده و عُده را برای چه در اینجا جمع کردهایم؟ اینهمه عِده و عُده را برای چه به اینجا آوردهایم؟ حر گفت: من نمیخواهم بجنگم. در فکر فرو رفت و گفت: خدایا! من در مقابل حسین ابن علی قرار بگیرم خَسِرَ الدُّنيَا وَ الاخِرَة میشوم. کمکم کن. اصلاً راهی برای من وجود دارد؟ این سیهزار نفر در مقابل هفتاد و دو نفر را من درست کردم. به پسرش گفت: بلند شو و بیا طنابی به گردن من بیانداز. من هم کفشهایم را به گردنم میاندازم. مرا به طرف خیمه امام حسین ببر. من نمیدانم چگونه او را برد. نمیدانم حر چه شرمندگی در خودش ایجاد کرد. مدام تکرار میکرد صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه. هَلْ لِي مِنْ تَوْبَة؟ میگفت: آقا من این معرکه را برپا کردم. آیا برای من توبهای وجود دارد؟ امام حسین سراسیمه به در خیمه آمد. عمامه بر سرش نبود. هَلْ لِي مِنْ تَوْبَة؟ برای من هم امیدواری وجود دارد؟ امام نگذاشت دل گناهکار بلرزد. نگذاشت تنش بلرزد. فرمودند: إِرفَع رَأسَکَ یَا حُرُّ سرت را بالا بگیر. کسی در خانۀ حسین باشد و به اندازۀ تو گناه کرده باشد، سربلند است. خدایا! اگر حر نبود، من به چه امیدی میخواستم زندگی کنم. خدایا! اگر حسین نبود، من به چه امیدی باید پیش تو میآمدم؟ حسین وَجِيهاً عِنْدَ اللَّه است. وَجِيهاً عِنْدَ اللَّه است. دل پیغمبر را لرزانده بود. پیغمبر به او گفته بود برو دیگر نبینمت. از مدینه رفته بود ولی شهرش بود و دلش برای شهرش تنگ میشد. وارد مدینه شد و گفت: خدایا! من چه کار کنم؟ من چه کار کنم که بتوانم به پیغمبر بگویم مرا ببخشد؟ همانطور در کوچه-های مدینه راه میرفت و مراقب بود که پیغمبر را نبیند؛ چون دلش نمیخواست که پیغمبر را عصبانی کند. دید بچهها با هم بازی میکنند و یکآقا زادۀ پنج سالهای را هم در کنار بچهها دید. گفت راهش را پیدا کردم. رفت جلو و به آن آقازاده گفت: اسم شما چیست؟ فرمود: من حسین ابن علی هستم. گفت: برای من یک کاری میکنی؟ گفت: چه کاری؟ گفت: در آغوش من میآیی تا من با شما به خدمت پیغمبر بروم؟ فرمود: بله. میخواهم نزد پدر بزرگم بروم. آقازاده را بغل کرد. به شکلی که صورت امام رو به مردم باشد، خدمت پیغمبر رسید. دیگر پیغمبر به آن شخص نگفت که درگذشته چه کار کرده بود. وَجِيهاً عِنْدَ اللَّه و عند رسول الله راه ورود به نزد پیغمبر امام حسین است. راه ورود به نزد امام حسین چیست؟ یک نفر است و بیشتر هم نمیشناسم. او وجود نازنین قمر بنی هاشم است. قرار است فاطمه زهرا درقیامت از ما شفاعت کند. صحرای محشر که آماده شد، منادی صدا میزند: يَا أَهلَ المَحشَرِ غُضُّوا أَبصَارَكُم عَن فَاطِمَةَ بِنتِ مُحَمَّدٍ حَتَّى تَمُرَّ ای مردمی که درصحرای محشر هستید! چشمهایتان را ببندید. ناموس خدا میخواهد رد شود. حضرت علی ساربان شتری است که راکب آن حضرت زهرا است. حضرت زهرا ناموس خداوند است. میدانم دلتان کجاست. من هم میگویم که ای کاش در بازار کوفه ... امام علی، حضرت فاطمه را به محشر میآورد. از بطنان عرش ندا میآید: فاطمه! ما به تو وعده داده بودیم که شفاعت کنی. شفاعتت را بگو تا ما بپذیریم؛ اما یک ضمانت میخواهیم. آن ضمانت تو چیست؟ فاطمه زهرا ضمانت میآورد. کَفانا لِاَجلِ هذا المَقامِ الیَدانِ المَقطُوعَتانِ مِن اِبنِی العَبّاسُ فاطمه زهرا میگوید: برای شفاعت از گناهکاران امت پدرم، دو دست بریدۀ پسرم عباس آتش جهنم را خاموش میکند. ولی ما میگوییم خانم! دستهای بریدۀ عباس آتش جهنم را خاموش کرد؛ ولی آتش عطش رقیه را خاموش نکرد.