در این دو شب، امشب و شب گذشته، بحثی را مطرح کردم در مقام پاسخ به یاوهگوییهای کسانی که تصورشان از اشک بر سید الشهداء (ع) ، یک حرکت انفعالی است. کسانی که تصورشان این است که ما عقیدهمان این است که سید الشهداء (ع) کشته شد تا کفاره گناهان امت باشد. سید الشهداء (ع) کشته شد تا اینکه ما بتوانیم هر طوری که میخواهیم زندگی کنیم و با ریختن قطراتی اشک بر سید الشهداء، آن چه از دست دادهایم را جبران کنیم. جواب این طایفه را میدهیم.
عرض ما این بود که مسأله گریه بر سید الشهداء (ع) ، مستند به قرآن است: (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى). ما میخواهیم به این آیه عمل کرده باشیم. راه عمل کردن، گریه است.
ما برای گریه بر سید الشهداء (ع) ، دستور داریم. همانهایی که جهت عبادت ما را تعیین میکنند و شرایط عبادت ما را تعیین میکنند و اجزاء عبادت ما را تعیین میکنند و میگویند نماز را باید به این شکل بخوانی و روزه را باید به این شکل بگیری و حج را باید به این شکل انجام بدهیم، همانها فرمودند گریه بر سید الشهداء (ع) داشته باشید.
گریه بر سید الشهداء (ع) ، دستور سید الشهداء است. در وداعشان با حضرت زین العابدین فرمودند: یَا وَلَدِی! بَلِّغ شِیعَتِی عَنِّی السَّلَامَ فَقُل لَهُم: إِنَّ أَبِی مَاتَ غَریباً فَاندُبُوهُ، وَ مَضَی شَهیداً فَابکُوهُ وَ إِنَّ أَبِی مَاتَ عَطشَاناً فَاذکُرُوهُ یعنی: پسرم! به شیعیان من و به پیروان من، سلام من را برسان و به آنها بگو: پدر من غریبانه از دار دنیا رفت. برای او گریه کنید. بگو: پدرم را کشتند. برای او گریه کنید. و بگو پدر من را با لب تشنه کشتند. این حسین ابن علی همانی است که احکام حج و نماز را میگوید. هر وقت آب خوردید بگویید: صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا أَبَا عَبدِ اللهِ. این را امام حسین (ع) به ما میگوید.
قال الرضا علیه السلام: امام رضا که احکام دین ما را برای ما تبیین میکند، بیان مبارکش این است: فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ عَلَیهِ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ یعنی: و بر مثل حسین باید گریهکنان گریه کنند. گریه بر حسین، گناهان بزرگ را از بین میبرد. امام رضا علیه السلام میفرماید: يَا ابْنَ شَبِيبٍ! إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ یعنی: اگر خواستی بر چیزی گریه کنی برای حسین گریه کن. بعد هم یک روضه میخواند. او را ذبح کردند مثل ذبحی که برای قوچ هست.
امام حسین علیه السلام میفرماید: قُولُوا لِأَولِیَائِنَا یَهتَمُّونَ فِی إِقَامَةِ مَصَائِبِنَا به دوستداران ما بگویید... یا ابن رسول الله. ما از شب اول محرم، مشکی پوشیدهایم. یعنی ما هم شما را دوست داریم. یعنی به ما فرمودهاند: در اقامه عزای ما اهتمام کنند. یعنی از زندگیتان بزنید. از خوابتان بزنید. از خوراکتان بزنید. از کارتان بزنید. از کاسبیتان بزنید و سراغ عزای ما بیایید. این دستور امام حسین(ع) است. آنهایی که خواستند مزار امام حسین را با خاک یکسان کنند کجا هستند؟ امروز در اربعین، سی میلیون نفر به زیارت سید الشهداء میروند. حمله بر سید الشهداء از ابتداء بوده است.
چراغی را که ایزد بر فروزد هر آن کس پف کند ریشهاش بسوزد
برادرها! اصلا ماهیت عاشورا گریه بر امام حسین (ع) است.این حدیث را وجود نازنین حضرت موسی ابن عمران از خداوند عز و جل نقل میکند. او در مناجاتش از خداوند مطالبهای دارد. در مناجاتش در کوه طور به خداوند عرض میکند: يَا رَبِّ! لِمَ فَضَّلْتَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ عَلَى سَائِرِ الْأُمَمِ؟ فَقَالَ اللهُ تَعَالَى: فَضَّلْتُهُمْ لِعَشْرِ خِصَالٍ. قَالَ مُوسَى: وَ مَا تِلْكَ الْخِصَالُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا حَتَّى آمُرَ بَنِي إِسْرَائِيلَ يَعْمَلُونَهَا؟ یعنی: خداوندا! به چه قاعده و مؤلفهای امت پیامبر عظیم الشأن اسلام را بر همه امتها برتری دادی؟ خداوند در قرآنش فرموده است: (كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ) یعنی: شما بهترین امت بودید. حضرت حق به موسی فرمود: به خاطر ده خصوصیت که در امت پیامبر آخر هست. موسی عرض کرد: خدایا! آن ده خصوصیت را بگو تا بدانم و به بنی اسرائیل هم بگویم تا انجام دهند و قدری بالا بیایند. خداوند میخواهد شروع به شمردن آن مؤلفهها کند. مقدمتا این نکته را عرض کنم: یک زمانی، زمان ظهور اسلام بود در غار حرا. یک زمانی، زمان کمال اسلام بود در روز غدیر. یک زمانی هم زمان افضلیت اسلام است و میخواهیم این را ببینیم که چیست.
قَالَ اللهُ تَعَالَى: حضرت حق فرمود: به خاطر ده خصلت بود و این ده خصلت از این قرار است:
1. الصَّلَاةُ: یعنی: نماز را به امت آخر الزمان دادم. نماز در امتهای گذشته، مخصوص انبیاء بوده است و امتها این تکلیف را نداشتهاند.
2. وَ الزَّكَاةُ: یعنی: ادای حقوق واجب مالی.
3. وَ الصَّوْمُ: یعنی: روزه گرفتن.
4. وَ الْحَجُّ: یعنی: رفتن به بیت الله.
5. وَ الْجِهَادُ: یعنی: مبارزه.
6. وَ الْجُمُعَةُ: یعنی: روز جمعه. چه نماز جمعه و چه روز جمعه، فضیلتش مخصوص اسلام است. سید الأیام است.
7. وَ الْجَمَاعَةُ: یعنی: اجتماعات اسلامی. نماز جماعت اگر از ده نفر بگذرد هیچ کس نمیتواند ثوابش را حساب کند. این یک فضیلت است. هیچ یک از ادیان ابراهیمی چنین اجتماعاتی را نداشتهاند.
8. وَ الْقُرْآنُ: یعنی: کتابی که به آنها دادم قرآن است و غیر قابل تحریف است. با تورات و انجیل فرق میکند.
9. وَ الْعِلْمُ: یعنی: من علم را بر این امت واجب کردهام. طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسلِمٍ.
10. وَ الْعَاشُورَاءُ.
قَالَ مُوسَى: يَا رَبِّ وَ مَا الْعَاشُورَاءُ؟ قَالَ الْبُكَاءُ وَ التَّبَاكِي عَلَى سِبْطِ مُحَمَّدٍ وَ الْمَرْثِيَةُ وَ الْعَزَاءُ عَلَى مُصِيبَةِ وُلْدِ الْمُصْطَفَى. موسی گفت: آن نه مورد را فهمیدم. ولی عاشورا را نمیدانم که چیست. حضرت حق عاشورا را تعریف میکند: گریه کردن و خود را شبیه گریهکنها در آوردن بر نوه پیغمبر و مرثیهخوانی و عزاداری کردن بر فرزند مصطفی (ص). این، ماهیت عاشورا است. یک ماهیت انفعالی نیست. چون خداوند دستور داده است.
برای گریه بر سید الشهداء، چند نکته را توضیح میدهم:
نکته اول: گریه بر سید الشهداء، اختصاص به انسان ندارد. همه موجودات گریستهاند. قَالَ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلَامُ: مَا قُتِلَ قَبْلَهُ أَحَدٌ كَانَ تَبْكِيهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ الْمَلَائِكَةُ وَ الْوَحْشُ وَ الْحِيتَانُ فِي الْبِحَارِ وَ الْجِبَالِ یعنی: کسی قبل از او به شهادت نرسیده بود که آسمانها و زمین و ملائکه و حیوانات وحشی و ماهیهای دریاها و کوهها بر او گریه کنند. یعنی فقط بر حسین ابن علی گریه کردهاند. مگر میشود آسمان و زمین گریه کند؟ این چه حرفی است که میزنید؟ من نمیگویم. قرآن کریم گفته است. در سوره مبارکه دخان آیه 29 فرموده است: (فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرينَ). وقتی فرعون و فرعونیها غرق شدند آسمان و زمین بر آنها گریه نکرد. وقتی میگوید گریه نکرد یعنی اینکه امکان گریه کردن وجود داشت ولی بر آنها گریه نکرد. بر هیچ کس گریه نکرد. فقط بر حسین ابن علی (ع) گریه کرد. خالق آسمان و زمین میگوید گریه میکنند .
نکته دوم: دومین خصوصیتی که برای گریه بر سید الشهداء وجود دارد این است که اگر بخواهید عمر گریه بر سید الشهداء را بپرسید از زمان آدم علیه السلام است. قبل از واقعه محرم سال شصت و یک هجری، گریه بر امام حسین بوده است. اولین کسی که بر حسین ابن علی گریه کرد حضرت آدم علیه السلام است. در صحیحترین و معتبرترین منابع ما وجود دارد . یک مورد را میگویم. در «کمال الدین و تمام النعمة» اثر شیخ صدوق از ابن عباس نقل شده است: كُنْتُ مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فِي خَرْجَتِهِ إِلَى صِفِّينَ، فَلَمَّا نَزَلَ بِنَيْنَوَى وَ هُوَ شَطُّ الْفُرَاتِ قَالَ بِأَعْلَى صَوْتِهِ: يَا ابْنَ عَبَّاسٍ! أَ تَعْرِفُ هَذَا الْمَوْضِعَ؟ قَالَ: قُلْتُ: مَا أَعْرِفُهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ. فَقَالَ: لَوْ عَرَفْتَهُ كَمَعْرِفَتِي لَمْ تَكُنْ تَجُوزُهُ حَتَّى تَبْكِيَ كَبُكَائِي. قَالَ: فَبَكَى طَوِيلًا حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْيَتُهُ وَ سَالَتِ الدُّمُوعُ عَلَى صَدْرِهِ وَ بَكَيْنَا مَعَهُ وَ هُوَ يَقُولُ: أَوِّهْ أَوِّهْ مَا لِي وَ لِآلِ أَبِي سُفْيَانَ ما در جنگ صفین با حضرت امیر بودیم. وقتی به منطقه نینوا رسیدیم که کناره رود فرات است علی ابن ابی طالب با یک صدای بلندی فرمود: ای ابن عباس! آیا اینجا را میشناسی؟ ابن عباس میگوید: عرض کردم: نمیشناسم یا امیر المؤمنین. حضرت فرمودند: اگر تو هم اینجا را مثل من میشناختی از آن رد نمیشدی مگر اینکه مثل من گریه کنی. علی شروع کرد به گریه کردن. هنوز حسین شهید نشده است. قبل از شهادت او است. ابن عباس میگوید: حضرت امیر مدت طولانی گریه کرد. آن قدر گریست که محاسنش خیس شد و اشک از محاسن مبارکش روی سینهاش ریخت. ما از گریه علی ابن ابی طالب گریه کردیم. بعد علی شروع کرد به روضه خواندن در حالیکه میگفت: من را با آل ابو سفیان چه کار. ابن عباس میگوید: علی سوار اسب بود. مدت طولانی گریه کرد. ما هم با گریه علی، گریه کردیم، تا اینکه با صورت از روی اسب به زمین افتاد.یعنی حد گریه بر حسین این است که آن قدر گریه کنی که بی اختیار شوی و از اسب بیفتی و بی هوش شوی. پس گریه بر حسین قبل از واقعه کربلا بوده است.
نکته سوم: چقدر بر حسین گریه کنیم؟ یک روز خوب است؟ هفتهای یک روز؟ روزی یک ساعت؟ یک ماه؟ یک سال؟ یک سال گریه کنیم و بقیه را رها کنیم؟ در «الخصال» تألیف شیخ صدوق آمده است در این کتاب در باب حضرت زین العابدین علیه السلام آمده است. حمران ابن اعین از امام باقر علیه السلام نقل میکند که حضرت باقر شرح حال پدرشان را میگویند: وَ لَقَدْ كَانَ بَكَى عَلَى أَبِيهِ الْحُسَيْنِ عِشْرِينَ سَنَةً وَ مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَكَى یعنی: به مدت بیست سال بر پدرش گریه کرد. غذا جلوی ایشان گذاشته نمیشد مگر اینکه گریه میکرد و بعد میفرمود: پدرم را با شکم گرسنه کشتند. آب میدید گریه میکرد و میفرمود: پدرم را با لب تشنه کشتند. به بازار قصابها میرفت و میدید میخواهند گوسفندی را ذبح کنند به قصاب میگفت: به این گوسفند، آب دادهای؟ قصاب میگفت: جدتان به ما یاد داده است که باید یک چنین کاری را بکنیم. این چه سؤالی است که شما از ما میپرسید؟ فرمود: به خاطر اینکه من دیدم که سر از تن پدرم جدا کردند در حالیکه به او آب نمیدادند. کودک نوزاد میدید گریه میکرد. به یاد برادرشان حضرت علی اصغر میافتادند. زین العابدین علیه السلام در گریه، نمادسازی کرده است که تا قیامت فراموش نکنیم.
بیست سال گریه کرد: حَتَّى قَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! أَ مَا آنَ لِحُزْنِكَ أَنْ يَنْقَضِيَ؟ فَقَالَ لَهُ: وَيْحَكَ؛ إِنَّ يَعْقُوبَ النَّبِيَّ كَانَ لَهُ اثْنَا عَشَرَ ابْناً، فَغَيَّبَ اللهُ عَنْهُ وَاحِداً مِنْهُمْ فَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنْ كَثْرَةِ بُكَائِهِ عَلَيْهِ وَ شَابَ رَأْسُهُ مِنَ الْحُزْنِ وَ احْدَوْدَبَ ظَهْرُهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَانَ ابْنُهُ حَيّاً فِي الدُّنْيَا وَ أَنَا نَظَرْتُ إِلَى أَبِي وَ أَخِي وَ عَمِّي وَ سَبْعَةَ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي مَقْتُولِينَ حَوْلِي فَكَيْفَ يَنْقَضِي حُزْنِي یعنی: حضرت به قدری گریه کرد که خادم ایشان به ایشان عرض کرد: وقت آن نرسیده است که گریه را بس کنید؟ حضرت فرمود: وای بر تو؛ یعقوب نبی، دوازده پسر داشت. خدا، یکی از آنها را غایب کرد. آن قدر گریه کرد که چشمانش از زیادی گریه بر فرزندی که غایب شده بود سفید شد و موهای سرش از غم و اندوه سفید شد. کمرش از غم خمیده شد؛ در حالیکه پسرش در دنیا بود و زنده بود و فقط از مقابل چشمانش غایب شده بود. من دیدم که پدرم و برادرهایم و عموهایم و هفده نفر از خاندانم در اطراف من بودند و سر از بدنشان جدا شد. چرا گریه نکنم؟
نکته چهارم: نکته دیگری که برای امام حسین هست این است که دشمن هم برای امام حسین گریه کرده است. در تاریخ طبری آمده است؛ نه در کتاب علمای شیعه. طبری از سعد ابن عبیده نقل میکند: إِنَّ أَشیَاخاً مِن أَهلِ کُوفَةَ لَوُقُوفٌ عَلَی التَّلِ یَبکُونَ وَ یَقُولُونَ: اَللَّهُمَّ أَنزِل نَصرَکَ پیرمردها از اهل کوفه در یک بلندی ایستاده بودند و برای کشته شدن امام حسین گریه میکردند و دشمن میگفت: خدایا! به او کمک کن. خودشان کمکی نکردند ولی برای کمک دعا میکردند. این را خود آنها نقل کردهاند.
حرف من این است که چرا این قدر به ما میگویند بر حسین ابن علی گریه کنید؟ آیا این گریه، یک کار انفعالی است؟ دو دلیل میآورم و بحثم را تمام میکنم:
دلیل اول: در یکی از کلمات سید الشهداء در روز عاشورا، بیان حضرت این است: وَ مَن نَصَرَنَا بِنَفسِه فَیَکُونُ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ العَالِیَةِ فِی الجَنَّةِ فَقَد أَخبَرَنِی جَدِّی أَنَّ وَلَدِیَ الحُسَینَ یُقتَلُ بِطَفِّ کَربَلَا وَحیداً وَ عَطشَاناً فَمَن نَصَرَهُ فَقَد نَصَرَنِی وَ نَصَرَ وَلَدَهُ القَائِمَ یعنی: هر کسی که جانش را فدای ما بکند در بهشت، همرتبه ما خواهد بود. امام حسین (ع) میفرماید: جدم رسول خدا به من خبر داد: پسرم حسین در سرزمین کربلا کشته میشود در حالیکه تنها است و تشنه است. هر کسی به پسرم حسین ابن علی کمک کند به من و به حضرت قائم (عج) کمک کرده است. پس از آن امام حسین (ع) یکی از شاخههای کمک کردن را بیان میکنند: وَ مَن نَصَرَنَا بِلِسَانِه فَإِنَّهُ فِی حِزبِنَا فِی القِیَامَةِ یعنی: اگر کسی با زبانش ما را کمک کند او هم در قیامت با ما خواهد بود.
کمک کردن با زبان چیست؟ جناب دعبل خزاعی شاعر اهل بیت شرفیاب محضر حضرت رضا علیه السلام شد. حضرت به او فرمودند: مَرْحَباً بِكَ يَا دِعْبِلُ مَرْحَباً بِنَاصِرِنَا بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ خوش آمدی دعبل. خوش آمدی ای کسی که با دست و زبانش ما را یاری میکند. دعبل شاعر بود. همین که با شعر و قلمش اشعار را مینوشت، کمک کردن به اهل بیت بود. کمک کردن حتما با جان دادن نیست. امروزه حسین همه جا هست. حسین در هر دورهای هست؛ چون در هر دورهای، حق هست. اما در هر دورهای خود حسین ابن علی هست. شاخص، خود حسین است. باید به او کمک کرد. یک راه این است که با زبان به او کمک کنیم.
پس از آن حضرت رضا به دعبل فرمودند: يَا دِعْبِلُ! ارْثِ الْحُسَيْنَ برای حسین شعری بگو و مرثیهای بخوان. تو کمککننده ما هستی. نصرت امروز امام زمان، روضهخواندن بر سید الشهداء است. بعد از آن امام فرمودند: فَأَنْتَ نَاصِرُنَا وَ مَادِحُنَا مَا دُمْتَ حَيّاً فَلَا تُقَصِّرْ عَنْ نَصْرِنَا مَا اسْتَطَعْتَ یعنی: تو مادامی که زنده هستی کمککننده ما هستی. تا جایی که میتوانی به ما کمک کن. کم نگذاری؛ کم نگذار. این، یک نحوه از کمک است.
یک نحوه دیگری از کمک هم هست که اشک دارد. اشک، کمک است. از کجا این حرف را میگویی؟ امام زمان علیه السلام میفرماید: فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِي الدُّهُورُ، وَ عَاقَنِي عَنْ نَصْرِكَ الْمَقْدُورُ، وَ لَمْ أَكُنْ لِمَنْ حَارَبَكَ مُحَارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَكَ الْعَدَاوَةَ مُنَاصِباً، فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، جد بزرگوار من! اگر روزگار من را به تأخیر انداخته است و تقدیر من را از یاری تو دور کرده است و نتوانستم در جبهه جنگ علیه دشمنان تو و علیه کسانی که علیه تو شروع به نصب کرده بودند بجنگم، روز و شب برای تو گریه میکنم. میفرماید: حال که نتوانستم شمشیر بزنم پس الان گریه میکنم. یعنی گریه کردن، شمشیر زدن است. زمان علی ابن ابی طالب(ع) ، قرآن را بر نیزه کردند و در مقابل قرآن ناطق ایستادند. در این جنگ نرم، گریه کردن شمشیر زدن است. جنگ است. لباس این جنگ، لباس مشکی است. پس از آن حضرت میفرماید: وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً حال که نتوانستم بجنگم گریه میکنم. گریه، انفعال نیست. محاربه است. به حدی محاربه است که همه را به وحشت انداخته است. خون دلم را جاری میکنم به جای اشک. به همین دلیل است که در آن حدیث مناجات موسی به حضرت حق، حضرت حق به موسی فرمود: عاشورا، روز گریه و اقامه عزا است.
خداوند به حضرت موسی فرمود: مَا مِنْ رَجُلٍ أَوِ امْرَأَةٍ سَالَ دَمْعُ عَيْنَيْهِ فِي يَوْمِ عَاشُورَاءَ وَ غَيْرِهِ قَطْرَةً وَاحِدَةً إِلَّا وَ كَتَبْتُ لَهُ أَجْرَ مِائَةِ شَهِيدٍ هیچ مرد و زنی نیست که اشک چشمش در روز عاشورا و غیر عاشورا به اندازه یک قطره جاری شود مگر اینکه من ثواب صد شهید را به او میدهم. برادر من! تو گریه میکنی و خداوند میگوید: من ثواب شهید را میدهم. چرا نمیگوید من ثواب روزه را میدهم؟ چرا نمیگوید من ثواب حج را میدهم؟ به خاطر اینکه گریه بر امام حسین (ع)، جنگ با دشمن است. ثوابش هم ثواب شهید است. میترسند. باید هم بترسند. این همه شمشیرزن در فضای جنگ نرم علیه دشمن وجود دارند. قدر اشکت بر حسین را بدان. دمار از روزگارشان در آورده است.
در زیارت نیمه رجب و نیمه شعبان حضرت سید الشهداء میگوییم: لَبَّيْكَ يَا دَاعِيَ اللهِ إِنْ كَانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَنِي عِنْدَ اسْتِغَاثَتِكَ وَ لِسَانِي عِنْدَ اسْتِنْصَارِكَ فَقَدْ أَجَابَكَ قَلْبِي وَ سَمْعِي وَ بَصَرِي یعنی: لبیک ای دعوتکننده به سوی خدا. اگر در آن روزی که گفتی: هَل مِن نَاصِرٍ یَنصُرُنِی نبودم تا بیایم و از تو دفاع بکنم امروز گوش و چشم و بینایی و قلبم تو را اجابت میکند. گوشم مرثیه تو را میشنود و این یاری تو است. چشمم اشک جاری میکند و این یاری تو است. قلبم در مصیبت تو میسوزد و این یاری تو است.
در گریه، یک چیز دیگری هم هست. در گریه بر امام حسین است نه گریه بر امیر المؤمنین. شما میدانید که غیر از پیغمبر در زیر این گنبد خضراء، امیر المؤمنین نفر اول عالم است. امام صادق علیه السلام میفرماید: مَا مِنْ بَاكٍ يَبْكِيهِ إِلَّا وَ قَدْ وَصَلَ فَاطِمَةَ وَ أَسْعَدَهَا عَلَيْهِ یعنی: هیچ گریهکنندهای نیست که بر حسین گریه کند مگر اینکه این گریه بر حسین، احسان به حضرت زهرا است. کمک به حضرت زهرا است. حضرت زهرا وقتی ما را میبیند که برای عزای پسرش گریه میکنیم به ایشان کمک میشود.
یکی از راههای مبارزه با دشمن، گریه است. این را از کجا میگویی؟ از بیت الأحزان فاطمه زهرا (س) میگویم. عدهای نزد حضرت علی (ع) رفتند و به ایشان عرض کردند: به فاطمه (س) بگو یا روز گریه کند یا شب گریه کند. بگو رها کند. حضرت به فاطمه زهرا (س) گفتند: دیگر در شهر گریه نکنید. به قبرستان احد میرفتند و در آنجا گریه میکردند. دست امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را میگرفتند و بر سر قبر شهدای احد میرفتند و در آنجا بر مظلومیت امیر المؤمنین (ع) گریه میکردند. ما گریه را مبارزه میدانیم و تأسی ما به فاطمه زهرا (س) است. یک روز حضرت زهرا (س) به خانه برگشتند. امیر المؤمنین (ع) دیدند صورت اینها به قدری آفتاب خورده است که سوخته. حضرت امیر (ع) پرسیدند: چرا صورتتان اینطور شده است؟ فاطمه زهرا (س) گفتند: ما که به احد میرفتیم یک درختی بود که در سایه آن مینشستیم. امروز که رفتیم آن درخت را قطع کرده بودند. چیست که از گریه میترسید؟ آنها هم از گریه ترسیدند و درخت را قطع کردند. حضرت امیر (ع) چه کردند؟ گفتند: گریه بس است؟ نخیر. یک اتاق درست کردند و گفتند: برای مظلومیت من در آنجا گریه کن. آنجا شد بیت الأحزان. گریه، مبارزه است. اینها میترسند. درخت را قطع میکنند. خانه را آتش میزنند. اینها از گریه میترسند. میترسند. گریه، کمک به فاطمه زهرا (س) است. چقدر خوشحالیم که توانستیم به فاطمه زهرا (س) کمک کنیم.
امام صادق علیه السلام در ادامه حدیث فرمودهاند: وَ وَصَلَ رَسُولَ اللهِ وَ أَدَّى حَقَّنَا وَ مَا مِنْ عَبْدٍ يُحْشَرُ إِلَّا وَ عَيْنَاهُ بَاكِيَةٌ إِلَّا الْبَاكِينَ عَلَى جَدِّيَ الْحُسَيْنِ فَإِنَّهُ يُحْشَرُ وَ عَيْنُهُ قَرِيرَةٌ وَ الْبِشَارَةُ تِلْقَاهُ وَ السُّرُورُ بَيِّنٌ عَلَى وَجْهِهِ وَ الْخَلْقُ فِي الْفَزَعِ یعنی: گریه بر حسین، صله به پیغمبر است. احسان به پیغمبر است. یا رسول الله! ما میخواهیم از شما تشکر کنیم که دین را آوردید. چگونه باید تشکر کنیم؟ با گریه بر حسین(ع).
حضرت صادق (ع) میفرماید: گریه بر سید الشهداء، ادای حق خاندان ما است. گریه، انفعال نیست. گریه، مبارزه است.