عظمت مبعث در آیه 264 سوره مبارکه بقره می فرماید: " ای کسانی که ایمان آوردهاید! بخششهای خود را با منت و آزار، باطل نسازید" بنابراین منت، یک امر منهی است. مورد نهی خداوند است. خداوندی که از منت گذاشتن خوشش نمیآید، بر سر امت منت گذاشته است. منّت گذاشتن خداوند در قرآن در سوره مبارکه آل عمران آیه 164 میفرماید: " خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت" یعنی خداوند به واسطه ارسال پیغمبر بر امت اهل ایمان، منت گذاشته است. خداوند در سوره مبارکه حجرات آیه 17 به پیغمبرش فرمود: " آنها بر تو منّت مینهند که اسلام آوردهاند؛ بگو: اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذارید، بلکه خداوند بر شما منّت مینهد که شما را به سوی ایمان هدایت کرده است، اگر (در ادّعای ایمان) راستگو هستید" خداوند پیامبرش را با چهار آیه معرفی میکند: آیه اول: در سوره مبارکه نجم آیات 3 و 4 در باره پیامبر میفرماید: " و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست" یعنی: هر چه که پیامبر می فرماید، وحی است. نه اینکه فقط قرآنش وحی باشد؛ بلکه حرف عادی او هم وحی است. او متصل به منِ خدا است. آیه دوم: در سوره مبارکه حشر آیه 7 میفرماید: " آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید" آیه سوم: گمان نکنید که اگر پیامبر من حرف زد ما حق نداریم بگوییم به نظر من درست است یا نیست. در سوره مبارکه حجرات آیه 1 میفرماید: به هیچ وجه من الوجوه خودتان را در کنار پیغمبر من نگذارید. نگویید پیغمبر، فلان حرف را گفته و من فلان حرف را میگویم که کسی با حرف شما کاری ندارد: " ای کسانی که ایمان آوردهاید! چیزی را بر خدا و رسولش مقدّم نشمرید (و پیشی مگیرید)" آیه چهارم: اگر پیغمبر ما یک دستوری را صادر کردند میشود بگوییم: پیغمبر فرمود و ما لازم نیست اجرا کنیم؟ در سوره مبارکه احزاب آیه 36 میفرماید: "هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد" هیچ اختیاری در مقابل فرمان پیغمبر وجود ندارد اگر کسی اهل ایمان باشد. در جنگ خیبر پیامبر برای صدور فرمان جنگ به امیرالمؤمنین فرمود: علی جان! شما وارد معرکه جنگ شو. دستور صادر شد. همین که پیامبر این جمله را میفرماید عمامه امیرالمؤمنین را هم میبندند. امیرالمؤمنین خواست به سمت اطاعت از دستور پیامبر حرکت کند. در حال رفتن از پیامبر سؤال میکند: تا کجا با آنها بجنگم؟ یعنی به این میزان هم توقف در اجرای دستور پیامبر ندارد که بماند و بپرسد که تا کجا بجنگد. شروع به اجرای فرمان پیامبر کردند. در راه امیرالمؤمنین سؤال میکنند تا کجا بجنگند. پیامبر فرمودند: یا اسلام بیاورند و یا تسلیم شوند. امیرالمؤمنین به آیه عمل کردند. این چهار آیه می فرمایند: همه حرفها وحیانی است. برای همین هر چه او گفت را اختیار کنید و هر چه او نهی کرد را ترک کنید و خودتان را بر او مقدم نکنید و در مقابل تمام فرمایشات او مسلوب الاختیار هستید. با کنار هم قرار دادن این چهار آیه، یک دستور العمل جدید صادر کرد و آن اینکه در سوره احزاب آیه 6 فرمود:" پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است" یعنی: این پیامبر برای تصمیمگیری در مورد اهل ایمان از خودشان شایستهتر است؛ چه تصمیمگیری فردی و چه تصمیمگیری اجتماعی. چه تصمیمگیری اخروی و چه تصمیمگیری دنیایی؛ چون این چهار ویژگی فقط در او وجود دارد، نه دیگران. اگر کسی با پیغمبر مخالفت کرد چه اتفاقی میافتد؟ در سوره احزاب آیه 36 می فرماید: " و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است!" خداوند علی اعلا در مورد پیغمبری که " پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است"، یک قاعده صادر میکند. یک حرف برای او صادر کرده است و آن اینکه در سوره احزاب آیه 21 می فرماید: " مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود" این پیامبر قابل تأسی است. منِ خدا به شما میگویم از او پیروی کنید. اگر ما بخواهیم از پیامبر پیروی کنیم در چه چیزی و در چه حوزهای میتوانیم از او پیروی کنیم؟ ما باید از پیامبر اطاعت کنیم. در این حرفی نیست. اما در چه حوزهای میتوانیم به پیامبر تأسی کنیم و خودمان را شبیه او در بیاوریم؟ ما در یک جاهایی نمیتوانیم خودمان را شبیه پیامبر کنیم؛ ولی ما نمیتوانیم در یک حوزههایی مانند پیغمبر باشیم. اصلاً امکان ندارد. آن حوزهها کجا است؟ حوزه باور و اعتقاد، یکی از آنها است. در سوره مبارکه نجم آیات 7 تا 9 جایگاه پیامبر در حوزه باور و اعتقاد را بیان می-کند: " در حالی که در اُفق اعلی قرار داشت! سپس نزدیکتر و نزدیکتر شد... تا آنکه فاصله او (با پیامبر) به اندازه فاصله دو کمان یا کمتر بود" او در نزدیکترین مرتبه به حضرت حق است. از نظر تقرب، هیچکس مقربتر از پیغمبر به حضرت حق نیست و این محصول ایمان پیغمبر است. ما در ایمان اصلاً نمیتوانیم شبیه پیغمبر بشویم؛ ولی باید از پیغمبر اطاعت کنیم. در این حرفی نیست که باید اطاعت کنیم؛ اما در این مسأله هرگز شباهت به او پیدا نمیشود. فقط او در سدرة المنتها است و دیگران در آنجا نیستند. اصلاً در کنار پیامبر حسابی ندارند. پس در حوزه اعتقادات باید اطاعت کنیم؛ ولی نمیتوانیم شباهت پیدا کنیم در حالی که به ما فرمودهاند که او اسوه شما است و به او تأسی کنید. او را نگاه کنید و جلو بروید. در حوزه بندگی و پرستش هم نمیتوانیم جز اطاعت، کار دیگری بکنیم. ما اصلاً نمیتوانیم در این حوزه به پیامبر شباهت پیدا کنیم. در سوره مبارکه طه آیات 1 و 2 خداوند علی اعلا میفرماید: " این کلمه از دو حرف تشکیل شده که به دو لقب از القاب پیامبر اشاره دارد. طاء یعنی طالب الحق. هاء یعنی الهادی إلیه. یعنی ای طلبکننده حق و هدایتکننده به سوی آن" " ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی" تو در پرستش من بیش از توانت عمل میکنی. من نمیخواهم تو به زحمت بیفتی. این، حرف خدا است. کدام یک از امت میتواند یک چنین مدالی را از خدا بگیرد که خودش را در پرستش خدا به زحمت بیندازد. همه ما در پرستش خدا مقصر هستیم. نماز صبحمان قضا میشود. به پیامبرش میگوید خودت را به زحمت نینداز. چه کسی میتواند به او تأسی کند؟ جمله پیامبر ما این است: " ما که نتوانستیم حق تو را ادا کنیم" خودش میگوید ما نتوانستیم حق تو را ادا کنیم؛ ولی خداوند به او میفرماید: " ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی" یعنی: ما قرآن را نازل نکردیم که تو به زحمت بیفتی. پس در حوزه عبودیت باید از ختمیمرتبت اطاعت کرد؛ اما نمی-شود شباهت به او پیدا کرد. اصلاً امکان ندارد. حوزه سوم، این است: خداوند علی اعلا میفرماید: تمام دنیا، کم است. در سوره مبارکه نساء آیه 77 میفرماید: " بگو: سرمایه زندگی دنیا، ناچیز است" نه فقط در یک شغل خاص؛ بلکه تمام دنیا را می فرماید قلیل است. همین خدایی که میفرماید تمام دنیا، قلیل است در سوره مبارکه قلم 4 در وصف ختمیمرتبت میفرماید: " و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری " بنابراین آیه به ما اشاره میکند که اگر میخواهید به این پیامبر تأسی کنید باید در اخلاقش به او تأسی پیدا کنید. آیه می فرماید: به پیامبر شباهت پیدا کنید. بعد هم خلق و خوی او را ستوده است. شباهت به پیامبر پیامبر فرموده است: " شبيه ترينِ شما به من ، خوش خوترينِ شماست" اگر کسی بخواهد از پیغمبر بهرهای ببرد باید یک خصوصیتی در او وجود داشته باشد. باید نسبت به دیگران، دلسوز باشد. اگر نسبت به دیگران دلسوز بود میتواند منشأ اخلاق بشود. آیه شریفه در باب پیامبر ما فرموده است: اگر تو بخواهی برای این امت، پیغمبری کنی و به آنها رحم داشته باشی و بخواهی این امت را تربیت کنی باید نسبت به امت مهربان باشی. در سوره مبارکه آل عمران آیه 159 میفرماید: " به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند" یک عرب بیابانگرد کثیف به محضر پیامبر آمده است. سرش را روی پای پیغمبر میگذارد و میگوید: یک قدری از داستانهایت برای من بگو. منظورش این بوده است که برای من قرآن بخوان. پیامبر به سر این آدم دست میکشد و برایش قرآن میخواند. چون او مهربان است. اگر جامعه بخواهد منشأ اخلاق شود باید مهربان باشد. وقتی مهربان شد این حالت ایجاد میشود. جامعه و اخلاق در سوره مبارکه تؤبه آیه 128 میفرماید: " به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است" اگر جامعه بخواهد متصف به اخلاق بشود اولین خصوصیتش مهربانی است. دومین خصوصیت این است که باید مردم برای او مهم باشند. در سوره مبارکه کهف آیه 6 میفرماید: " گویی میخواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند" مبعث و انسانیّت بیست و هفت رجب است سالروز بزرگداشت انسانیت است به واسطه بروز و ظهور انسان کامل یعنی وجود نازنین حضرت ختمیمرتبت رسالتپناهی حضرت محمد ابن عبد الله. پیامبر(ص) فرمودند:" همانا من مبعوث شدم فقط برای این كه مكارم اخلاقی را كامل نمایم " یعنی: من با اخلاق، تمام عالم را فتح می-کنم. خداوند در سوره مبارکه قصص آیه 56 به او می فرماید: " تو نمیتوانی کسی را که دوست داری هدایت کنی؛ ولی خداوند هر کس را بخواهد هدایت میکند؛ و او به هدایت یافتگان آگاهتر است" سوره مبارکه احزاب آیه 21 یک صدر دارد و یک ذیل. صدر آیه میفرماید: " مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود" پیامبر اسوه و الگو هست. اما برای چه کسانی؟ ذیل آیه میفرماید: " برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند"