انسان، یک موجود اجتماعی است و به اراده خودش و به انتخاب خودش زندگی در جامعه را با هم نوعانش انتخاب کرده است. بر اساس اجتماعی بودن، زندگیِ در کنار سایر هم نوعانش را انتخاب کرده است. این زندگی انسان در کنار هم نوعان، جامعه را تشکیل می دهد. هدف از تشکیل جامعه، تأمین منافع مادی و معنوی انسان است. از آنجا که انسان، حقیقتی است دارای جسم و روح، و هر دو نیازها و منافعی دارند، در جامعه باید این منافع تأمین بشود. جامعه ای که بتواند این منافع و مصالح مادی و معنوی انسان را تأمین کند، جامعه شایسته است. جامعه شایسته، آن جامعه ای است که این شش خصوصیت در آن وجود داشته باشد.
خصوصیت اول: امنیت روانی در جامعه شایسته، افراد و اعضای جامعه بدون دغدغه و اضطراب و تنش، در آرامش در کنار یکدیگر زندگی می کنند.
خصوصیت دوم: امنیت جانی اعضا و افراد جامعه در کنار هم زندگیشان به نحوی است که جانشان تأمین است. فضا برای رشد انسان های شرور و قاتل وجود ندارد که جان مردم را به خطر بیندازند. قانون از شفافیتی برخوردار است که زمامداران نیز نمی توانند این امنیت جانی را به خطر بیندازند.
خصوصیت سوم: امنیت آبرویی در جامعه شایسته، اهتمام افراد و آحاد جامعه بر حفظ آبرو و شخصیت افراد است. در این جامعه، افراد بی گناه، متهم نمی شوند و ترور شخصیت وجود ندارد، نه از طریق افراد حقیقی و نه از طریق رسانه ها و نه از طریق فضای مجازی. حریم شخصی افراد در این جامعه محفوظ است. حیثیت افراد، محفوظ است. در جامعه شایسته، با آبروی افراد کاری ندارند.
خصوصیت چهارم: امنیت مالی در این جامعه، اموال و دارایی های افراد جامعه در امان است. مصادره ای وجود ندارد. تعدی ای وجود ندارد. تجاوزی به حریم مالی دیگران وجود ندارد.
خصوصیت پنجم: امنیت اجتماعی بر اساس عواطف و هم دلی دو سویه و دو طرفه که در جامعه شایسته بین آحاد جامعه بر قرار است؛ روابط صحیحی بین افراد جامعه، حاکم است، چه در سطح کلان یعنی حاکم و چه در سطح خرد یعنی سطح خانواده و بین اعضای خانواده یعنی زن و شوهر و والدین و فرزندان و فرزندان با یکدیگر. آنجا هم روابط صحیح برقرار است بین کارگر و کارفرما و استاد و دانشجو و ... روابط صحیح برقرار است.
خصوصیت ششم: امنیت معنوی در جامعه شایسته به خاطر تربیت و پرورش و تعلیم صحیح، انسان ها به سوی اعتقاد و باورهای صحیح رشد پیدا می کنند و از خرافات و اباطیل به دور خواهند بود. چون بحث رشد به سوی اعتقاد و باور صحیح وجود دارد پس نه خبری از شبکه الحادی هست که از اعتقاد صحیح منع کند و نه خبری از جریان قرون وسطایی هست که اجبار به یک اعتقاد وجود داشته باشد. رشد، انتخاب است.
این شش نوع امنیتی که گفتیم باید در جامعه باشد تا جامعه، شایسته شود. اگر جامعه بخواهد شایسته شود، باید ارتباط صحیحی بین افراد برقرار شود.
ارتباط صحیح چگونه است؟ ارتباطی، صحیح است که بر مبنای اصولی اتفاق بیفتد. مبنای اصولی باید منجر به دو چیز شود: 1. پایداری در ارتباط. 2. سالم بودن ارتباط. یعنی ارزشدار بودن. گاهی اوقات مبنای ارتباط در یک جامعه، ترس است. آدمها به خاطر ترس در کنار یکدیگر قرار میگیرند. این ارتباط نه پایدار است و نه سالم. چون اگر منشأ ترس از بین برود ارتباطی تحقق پیدا نخواهد کرد. چون در امان خواهیم بود. سالم و ارزشی هم نیست؛ چون غالباً منشأ زور و قلدری و باجگیری میشود. میگوید اگر میخواهی امنیت تو را فراهم کنم به حساب من پول بریز. گاهی اوقات مبنای ارتباط، طمع است. در کنار دیگری، به طمعی ایستادهایم. این ارتباط نه سالم است و نا پایدار. چون تا زمانی ادامه دارد که یکی از طرفین پول داشته باشد. در این رابطه ناپایدار، روابط ناسالم هم وجود دارد. شما باید تملق بگویید تا از منافع مال طرف مقابل استفاده کنید. یعنی به جای اینکه تواضع در جامعه حاکم باشد، تکبر در جامعه حاکم خواهد بود.
قرآن کریم، از مبنای این ارتباط، تعبیر به اصل اخوت میکند. سوره مبارکه حجرات آیه 10 میفرماید: (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ) إنما از ادات حصر است. یعنی: این است و جز این نیست که اهل ایمان برای ارتباط، یک مبنا دارند و آن، برادری با هم است. بعد میفرماید: (فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ) یعنی: حال که این اصل اخوت، حاکم است پس بین برادرانتان اصلاح کنید. یعنی آن پیوند را مستحکمتر کنید. قرآن میفرماید: مبنای ارتباط در جامعه، برادری دینی است. این مبنا است که میتواند پایدار و سالم و ارزشی باشد.
چه راهکاری وجود دارد که ما به این اصل اخوت برسیم؟ لازمه این مطلب، دو چیز است: 1. آحاد جامعه که در کنار هم زندگی میکنند و در یک اجتماع هستند نقش خودشان را بدانند. وظیفه خودشان را بدانند. این، بحث امسال ما است تحت عنوان وظیفه انسان در جامعه. 2. خودشان را به رعایت آن وظیفه، مقید کنند. ما باید نسبت به تکالیفمان در قبال یکدیگر متعهد باشیم. چرا؟ چون این تکالیف، حق جامعه است و به حکم عقل و شرع نباید این حقوق را زیر پا گذاشت. رعایت حقوق دیگران، لازم است.
در شرع مقدس، بیان مبارک حضرات و رهبران آسمانی دین ما این است که میگویند ما نسبت به جامعه تکلیف داریم و این تکلیف ما نسبت به جامعه، حق جامعه است. امام صادق(ع) میفرماید: مَا عُبِدَ اللهُ بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنْ أَدَاءِ حَقِّ الْمُؤْمِنِ؛ خداوند با چیزی برتر از ادای حق مؤمن پرستیده نشده است. با این گفتار رهبران آسمانی، نباید از خودمان سؤال کنیم که این حق و حقوق چیست که به بهترین شکل، خدا را بپرستیم؟
از حضرت موسی ابن جعفر(ع) نقل شده است که به خانه خدا نگاه کردند و فرمودند: مَا أَعْظَمَ حَقَّكِ يَا كَعْبَةُ وَ وَ اللهِ إِنَّ حَقَّ الْمُؤْمِنِ لَأَعْظَمُ مِنْ حَقِّكِ؛چه بزرگ است حق تو ای کعبه ولی به خدا قسم حق مؤمن از تو بالاتر است. کعبهای که سید الشهداء(ع) آن را ترک کرد که خون مبارکش در آنجا ریخته نشود چون کعبه حرمت دارد. حرمت حقوق اهل ایمان بیشتر از کعبه است و چون شناختهشده نیست و نمیدانیم، جامعه به اینجا کشیده شده است.
امیر المؤمنین(ع) میفرماید: قَضَاءُ حُقُوقِ الْإِخْوَانِ أَشْرَفُ أَعْمَالِ الْمُتَّقِينَ، يَسْتَجْلِبُ مَوَدَّةَ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ؛برآوردن حقوق برادران دینی(بر مبنای اصل اخوت)، شریفترین عمل از اعمال اهل تقوا است که باعث جلب مودّت ملائکه مقرب می¬شود. جبرئیل امین عاشق آن شخص می¬شود که حق و حقوق برادر ایمانی را رعایت کرده است.
ادای حق برادر ایمانی، یکی از بزرگترین واجب الهی
امام معصوم(ع) میفرماید: أَلَا وَ إِنَّ أَعْظَمَ فَرَائِضِ اللهِ عَلَيْكُمْ بَعْدَ فَرْضِ مُوَالاتِنَا وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِنَا اسْتِعْمَالُ التَّقِيَّةِ عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ إِخْوَانِكُمْ وَ مَعَارِفِكُمْ وَ قَضَاءُ حُقُوقِ إِخْوَانِكُمْ فِي اللهِ؛بدانید که مهم¬ترین واجب بعد از ولایت ما و برائت از دشمنان ما، به کار بردن تقیه برای خود و برادران و اعتقاداتتان است (اگر در شرایط تقیه بودید). و رعایت کردن حقوق دیگران است.
حضرت زین العابدین(ع) فرموده است: يَغْفِرُ اللهُ لِلْمُؤْمِنِينَ كُلَّ ذَنْبٍ وَ يُطَهِّرُ مِنْهُ فِي الْآخِرَةِ مَا خَلَا ذَنْبَيْنِ تَرْكَ التَّقِيَّةِ وَ تَضْيِيعَ حُقُوقِ الْإِخْوَانِ؛خداوند هر گناهی را از اهل ایمان می¬بخشد و در آخرت پاک میکند مگر دو گناه را؛ یکی تقیه نکردن در جایگاهی که باید تقیه کرد (اگر کسی کشته شود قتل نفس است). دیگر اینکه ضایع کردن حقوق برادران دینی.
در یک حدیث شدید اللحن از ساحت مقدس نبوی آمده است که برادران مسلمان بر یکدیگر سی حق دارند که یا باید آن سی حق را ادا کنند و یا باید حلالیت بطلبند. بیان مبارک پیامبر(ص) در آخر روایت این است که اگر کسی این کار را نکند در قیامت علیه او محاکمه میشود. یعنی یک مسلمان، جلوی شما را میگیرد و میگوید این شخص با من برادر بود؛ ولی حق من را ادا نکرد. پیامبری که از روی هوس حرف نمیزند، میفرماید: در آنجا خداوند میفرماید: چه کنیم؟ این شخصی که حقش ادا نشده است میگوید از گناهان من بردارید و در نامه عمل او بگذارید. اگر گناهی نداشته باشد میگوید از ثوابهای او به من بدهید. خداوند متعال نیز به همین شکل قضاوت میکند.