حضرت زین العابدین علیه السلام در دعای مکارم از حضرت حق اینطور درخواست کردند: «وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِهِ» یعنی: من را از اشتغالهای ضروری به خویشتن بی نیاز کن. یعنی اولاً خوداشتغالی نباشد و ثانیاً غیر ضروری نباشد. درخواست بعدیشان این است: «وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ» یعنی: من را به اموری مشغول کن که فردای قیامت از آنها سؤال میکنی. نتیجه این دو عبارت این است که خدا، ما را از خوداشتغالی به خدااشتغالی برساند. یعنی حضرت سجاد جهت زندگی را ترسیم میکنند که باید به طرف آخرت باشد، نه توقف در دنیا. در آخرت، مواقف متعددی وجود دارد. به یکی از آنها اشاره میکنم که اگر کسی از آن رد شد بقیه-اش درست میشود. یکی از مواقف، حساب است. یکی از اسامی قیامت، یوم الحساب و یوم الجزاء است. در سوره مبارکه یس آیه 32 میفرماید: «وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ» یعنی: همه از اولین و آخرین در روز قیامت نزد ما حاضر میشوند. در سوره مبارکه تین آیه 7 میفرماید: «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» یعنی: پس به چه سبب انسانها با این همه دلایل متقن در باب معاد، روز قیامت را منکر میشوند؟ این نکته را مستحضر باشید که منکرین معاد دلیلی بر انکار معاد ندارند. نمیتوانند بگویند نیست. به همین دلیل می-گویند دروغ است. همه آنهایی که میگویند معاد دروغ است فقط میگویند بعید است. میگویند خداوند چطور میخواهد این موجوداتی که پوسیده است برگرداند؟ پس دلیل بر تکذیب معاد غالباً استبعاد و بعید بودن معاد است. هیچکس نتوانسته معاد را انکار کند. خداوند میفرماید میدانید چرا مردم معاد را انکار میکنند؟ چون میخواهند گناه کنند. «لِيَفْجُرَ أَمامَه». اینها میخواهند راحت زندگی کنند. در سوره مبارکه انبیاء آیه 47 میفرماید: «وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً». اگر آیه را میفهمید بر اساس آن گریه کنید آیه میفرماید: ما ترازوهای عدالت را میگذاریم، نه ترازوهای رحمت را. و ما ترازوهای عدالت را برقرار میکنیم برای روز قیامت تا چه اتفاقی بیفتد؟ که اصلاً به کسی ظلم نشود. یا أرحم الراحمین درست است ولی در جایی که جای رحمت باشد. «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ». پس روز قیامت، روز عدالت خداوند است. هیچ چیز هم باعث نمیشود که خدا از عدالتش دست بردارد. اگر کسی مستحق شفاعت بشود باز هم بر مبنای عدالت خداوند است. در سوره مبارکه اعراف آیات 8 و 9 میفرماید: «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» یعنی: هر کسی که ترازویش سنگین بود اهل رستگاری است. ولی کسانی که کفههای عملشان سبک باشد به خودشان ضرر زدهاند. در قیامت به کدام سمت میرویم؟ در سوره مبارکه غاشیه آیات 25 و 26 میفرماید: «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ) یعنی: بازگشت شما به سوی ما است. حساب و کتابتان هم با ما است. پس در قیامت در محضر خدا هستیم. گرچه شیعه اعتقاد حقهاش این است که حساب و کتاب با وجود نازنین ائمه سلام الله علیهم اجمعین است؛ ولی این تفویضی از سوی خدا به امام علیه السلام است. در سوره مبارکه انعام آیه 62 میفرماید: «أَلا لَهُ الْحُكْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبينَ» یعنی: بدانید که حکم برای خدا است و او حکم میکند. او سریعترینِ حسابرسها است. میخواهیم به اینجا برسیم که از چه چیزی سؤال میکنند. چون وجود نازنین حضرت زین العابدین علیه السلام از خداوند اینطور خواست: برای من یک خدااشتغالیای فراهم کن که از آن سؤال میکنی. میخواهیم ببینیم این خدااشتغالی چیست که از آن سؤال میکنند. در روز قیامت از همه سؤال می-کنند. در سوره مبارکه حجر آیه 92 میفرماید: «فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعينَ» یعنی: پس به پروردگار تو قسم از همه جماعت سؤال میکنیم. این را هم برای خودتان یک فکری بکنید که چرا میگوید پروردگار تو و نگفته است پروردگار. پس در قیامت از همه سؤال میکنند حتی از انبیاء. در سوره مبارکه اعراف آیه 6 میفرماید: «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلينَ» یعنی: ما حتماً از مردمی که به سوی آنها پیامبر فرستادیم سؤال میکنیم و از خود فرستادهها هم سؤال میکنیم. این شبهه ایجاد نشود که پس یک طوایفی هستند که به سوی آنها پیامبر ارسال نشده است. نخیر! هیچ کس نیست. خداوند به همه طوایف، پیامبر فرستاده است. چون به همه خبر داده است از آنها خبر میگیرد. اگر سؤال میکند به خاطر این است که بر همه اتمام حجت کرده است. از پیامبران سؤال میشود که اینکه تکلیفی که به دوششان بود را به مردم رساندند یا نرساندند. یعنی مسأله رسالت، مسأله مهمی است و کسی نمیتواند آن را تغییر بدهد. در سوره مبارکه حاقه آیات 43 تا 47 میفرماید: «تَنْزيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ» یعنی: این قرآن، فروفرستاده از ناحیه پروردگار عالمیان است. اگر کسی بخواهد در حرفهای ما جابهجایی بیاورد رگ گردن او را میگیرم و این رگ حیاتی را قطع میکنم. به هیچ کس اجازه نمیدهد دینش را جابهجا کند. همان را که گفته است باید به مردم رساند. حساب از هر عملی است. در سوره مبارکه نحل آیه 93 میفرماید: «وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» یعنی: از هر آنچه که شما انجام دادهاید سؤال میشود. یعنی نمیگویند مهمترین عمل تو چیست؛ بلکه می-گویند عمل تو چیست؟ به همین دلیل است که در سوره مبارکه زلزال آیات مبارکه 8 و 9 میفرماید: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» یعنی: هر کسی به اندازه سنگینی دانه خردل هم عمل داشته باشد آن را میبیند و اگر کسی به اندازه سنگینی خردل عمل شر داشته باشد باز هم آن را میبیند. خردل یعنی پر اسفند، نه آن دانهای که از آن روغن میگیرند. در ادبیات دینی هم تکفیر عمل داریم و هم حبط. تکفیر یعنی حسنات، سیئات را بپوشند و حبط یعنی سیئات، حسنات را بپوشانند. در سوره مبارکه بقره آیه 284 میفرماید: «إِنْ تُبْدُوا ما في أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ» یعنی: اگر آنچه را که در دل دارید آشکار یا پنهان کنید و در فضای نفستان نگهش دارید، خداوند محاسبهاش میکند. یعنی شرکی و ریایی را هم که ظاهر نکردهاید محاسبه میکند. یعنی عمل در مرتبه نیت هم محاسبه میشود. یک خیریهای راه انداختهاید ولی در دل شما این بوده است که مردم تحسینتان کنند این را هم محاسبه میکنند. عمل در هر جایی که باشد محاسبه میشود. جناب لقمان، پیامبر نیست؛ حکیم است. به قدری بالا است که خداوند کلام او را در کنار کلام خودش قرار داده است .بنده خوب خدا است. به پسرش میگوید: «یَا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ في صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ» یعنی: پسرم! هر عملی خوب یا بد، به سنگینی دانه خردل در دل غارها یا در آسمانها یا در هر جای زمین که انجام شده باشد، خداوند آن را در روز قیامت آماده میکند. فکر نکنید جایی از عالم هست که از حضور در محضر حضرت حق، مُعاف است. از چه چیزی سؤال میکنند. از هر نعمتی که به شما دادهاند سؤال میکنند. در سوره مبارکه تکاثر آیه 8 میفرماید: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ» یعنی: در این روز از هر نعمتی سؤال میشوی. «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها». اصلاً نمیشود نعمتهای خدا را شمرد؛ ولی مورد سؤال قرار میگیرد. باید حواسمان را جمع کنیم تا ببینیم چقدر به ما نعمت داده است که از آنها سؤال میکنند. از چه چیزِ نعمتها سؤال میکنند؟ امام صادق میفرماید: «إِنَّ اللهَ أَکرَمُ مِن أَن یَسأَلَ عَن أَکلِهِ وَ شُربِه» یعنی: خدا بزرگوارتر از این است که بپرسد چه خوردی و چه نوشیدی و چقدر خوردی و چقدر نوشیدی. اینها که در دستگاه انسان کریم مطرح نیست. مرحوم علامه طباطبایی در باب این روایت یک توضیحی دارند که با فرمایش امام، همگام است. ایشان میگوید خدا از اینکه چه خوردی و چقدر خوردی سؤال نمیکند؛ اما از نیرویی که از خوردن آن چیز در تو ایجاد شده است سؤال میکند. از این سؤال میکنند که نتیجه آنچه که خوردی در کجا مصرف شد. نتیجه آن نعمتی که ما به تو دادیم در چه مطلبی به کار گرفته شد. در حدیثی از وجود نازنین حضرت ختمیمرتبت است که چند مورد از این نعمتها را نام میبرند: «لَا تَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ كَسَبَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ» یعنی: در روز قیامت بنده از جای خودش حرکت نمیکند مگر اینکه از چهار چیز سؤال میکنند: از عمرش میپرسند که آن را در چه راهی به فنا داده است. این عمر را کجا به باد دادهای؟ پای تلویزیون؟ فضای مجازی؟ در روضه؟ مگر در روضه هم میشود به بادش داد؟ بله! چرا نشود به باد داد؟ میآیند و میشنوند و بیرون میروند و هیچ اتفاقی نمیافتد. سؤال بعدی این است که جوانی را کجا گذراندهای. پیغمبر دوست دارد جوانیِ مردم با قرآن بگذرد. پیغمبر دوست دارد جوانی مردم با سخاوت بگذرد. کسی که در جوانی با قرآن انس بگیرد را دوست دارند. چطور شما با موبایل انس میگیرید؟ در مترو، موبایل هست. در حرم امام رضا، موبایل هست. به این میگویند انس با موبایل. اینکه در حرم امام رضا و در مترو و در حال رانندگی موبایل را فراموش نمیکنید انس است. خوب است که این انس را با قرآن داشته باشیم. ما اگر بخوانیم یک ماه رمضان است. اگر بفهمیم که نمیفهمیم. پیغمبر این فهمیدن و این انس را میخواهد. از اموالت سؤال میکنند که از کجا به دست آوردی و کجا خرجش کردی. از حب ما اهل بیت سؤال میکنند. وقتی میپرسد ما را دوست داشتی یا نه، اگر بگویی بله دوست داشتم، میگویند علامتش چه بود؟ جوابی نداریم بدهیم. میگویند محب ما ده علامت دارد. ما هیچکدام را نداریم. حضرت امیر علیه السلام از رسول گرامی نقل میکنند: امت موسی به هفتاد و یک گروه تقسیم شدند که هفتاد گروهشان اهل جهنم و یک گروهشان اهل نجات است. امت برادرم عیسی به هفتاد و دو فرقه تقسیم شد که هفتاد و یک گروهشان اهل جهنم و یک گروه اهل بهشت هستند. امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشوند که هفتاد و دو فرقهشان اهل جهنم هستند و یک فرقهشان اهل بهشت هستند. از آن هفتاد و دو فرقه، سیزده فرقه با محبت من وارد جهنم میشوند. در قیامت در مورد عترت سؤال میکنند. پیغمبر میفرماید: «أنَا أَوَّلُ قَادِمٍ عَلَى اللَّهِ ثُمَّ يَقْدَمُ عَلَيَّ كِتَابُ اللَّهِ ثُمَّ يَقْدَمُ عَلَيَّ أَهْلُ بَيْتِي ثُمَّ يَقْدَمُ عَلَيَّ أُمَّتِي فَيَقِفُونَ فَيَسْأَلُهُمْ مَا فَعَلْتُمْ فِي كِتَابِي وَ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ» یعنی: امتم را نگه میدارند. از شما سؤال میکنند که با قرآن چه کردید و شما میگویید استخاره. میگویی حفظش کرده بودم. به شما میگویند قرآن برای استخاره و حفظ کردن نبود. برای عمل کردن بود. چقدر زندگی شما رنگ و بوی قرآن داشت. سپس میفرماید: راجع به اهل بیت من سؤال میکنند که با آنها چه کردید. سؤال ویژه از نعمت بینایی و شنوایی و قلب است. اینها ابزار ادراک است. معرفت از طریق همین دو حاصل میشود. هر شناختی دو مبدأ ورودی دارد؛ یکی بینایی و یکی شنوایی. شما همه عالم پیرامونتان را با همین دو تا میشناسید. سپس این ادراک در فضای قلب شما تجزیه و تحلیل میشود و تبدیل به یک شناخت میشود. در سوره مبارکه اسراء آیه 36 میفرماید: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» یعنی: اینکه چه شنیدید و چه دیدید و تبدیل به چه شناختی در قلب شما شد، مورد سؤال قرار میگیرد. دیدنیهای بسیاری را خلق کردیم. تو نباید همه را میدیدی. شنیدنیها بسیار زیاد است. تو نباید همه را میشنیدی. «إِنَّ أَوَّلَ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا» یعنی: از نماز سؤال میکنند. نماز که قبول بشود بقیه هم قبول است. چرا اگر نماز قبول شود بقیه امور هم قبول میشود؟ چون «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ». نماز مقبوله، این است که انسان مرتکب هیچ گناهی نشود. خدا هم همین را میخواهد. یکی دیگر از سؤالاتی که از شما میپرسند در مورد دوستانتان است. «أَوَّلُ مَا یُسأَلُ عَنهُ العَبدُ یَومَ القِیَامَةِ عَن جُلَسَائِه». میگویند با چه کسانی رفیق بودی؟ اینکه در یک روایت میگوید اولین سؤال نماز است و در روایت دیگر میگوید اولین سؤال در باب همنشین است، با هم در تضاد نیستند. در بین هزاران سؤالی که میکنند چند سؤال است که اصلی است. در جواب آزمایش هم در صفحه اول، قند و کلسترول هست و در صفحات بعد میرود فاکتورهای دیگر. این روایات هم میخواهد بگوید اینها مهمترین و اولین-ها هستند. به اصطلاح فنی میگویند اولیت نسبی، نه اولیت حقیقی. یکی از چیزهایی که سؤال میکنند محیط زیست است. هزار و چهارصد سال پیش پیامبر راجع به محیط زیست دستور داده است. تویی که مسلمان هستی عمل نمیکنی. روشنفکرها میگویند ما دنبال محیط زیست هستیم. وجود نازنین حضرت امیر علیه السلام میفرماید: «اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ» یعنی: تقوای الهی پیشه کنید. از خدا بترسید در رابطه با بندگان خدا و سرزمینهای الهی. درباره امکنه و چهارپایان هم از شما سؤال میکنند. پیغمبر خواستند به مسجد بروند. دیدند بار زیادی را بر شتری بستهاند. شتربان به مسجد رفته بود. حضرت فرمود: این شتر برای کیست؟ گفتند: نماز میخواند. فرمود: به او بگویید خودش را برای روز قیامت آماده کند. از رفتار جاهلی سؤال میکنند. فرزندکشی یکی از مظاهر دوران جاهلیت است. الان که میگویند جاهلیت نیست. هر امری که بدون دستور خدا و پیغمبر باشد جاهلیت است. میگویی چرا چرا فلان کار را کردی؟ میگوید عادتم است یا سنت شهرمان است. اینها رفتارهای جاهلی است. ولی اگر دستور، دستور خدا باشد بندگی است حتی اگر قتل نفس باشد. میگویند فرزندت را بکش. چون دستور خدا است بندگی میشود. در سوره مبارکه تکویر آیات 8 و 9 میفرماید: «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ». از نسبتهای ناروا به دین سؤال میکنند. در سوره مبارکه نحل آیه 56 میفرماید: «لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ» یعنی: از آنچه که شما به خدا افترا زدهاید سؤال میشوید. در سوره مبارکه عنکبوت آیه 13 می-فرماید: «وَ لَيُسْئَلُنَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَمَّا كانُوا يَفْتَرُونَ» یعنی: در روز قیامت از هر دروغی که به خدا بستهاند سؤال میشوند. این را از من زیاد سؤال میکنند که آیا خانمها میتوانند ناخن بکارند؟ میگویم نمیشود. میگویند ما از فلان مرجع پرسیدیم و گفتند میشود. اگر تو از فلان مرجع پرسیدی چرا از من سؤال میکنی؟ مردم فکر میکنند افتراء به خدا یک مسأله هستهای است. نخیر! در همین مسأله ناخن مشهود است. افتراء بستن به خدا است. بسیار ساده است. حضرت امیر در نهج البلاغة فرمودهاند: «بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ» یعنی: بدترین توشه برای معاد، ستم کردن بر بندگان است. یک موقع ستم به این است که اختلاس میکنی. یک موقع هم هست که برای اینکه به جلسه امام حسین برسی، ماشین را جلوی خانه مردم میگذاری. میگویند این کجا و آن کجا. یک شیشه قدی را میشود با سنگریزه یا با پارهآجر شکست یا با آرپیجی شکست. مهم این است که آن شیشه نشکند. مهم نیست که با چه چیزی بشکند. مهم این است که حرمت خدا حفظ بشود. مهم این نیست که این حرمت با چه چیزی شکسته شود. به همین دلیل فرمودهاند نگاه نکنید که گناه شما کبیره است یا صغیره؛ نگاه کنید ببینید حریم چه کسی میشکنید.