بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ تا اینجا عرض کردم که دو گروه از عمرشان استفاده میکنند: 1. کسانی که عاقل هستند. 2. کسانی که اهل تقوا هستند. باید تلاش کنیم که ما هم از این دو گروه باشیم که بدون تلاش ممکن نیست. بحثی که داشتیم این بود که چه کنیم که عمرمان برکت پیدا کند. ما دو اصطلاح داریم: اصطلاح اول: یک اصطلاح این است که معمولاً در تعامل با دیگران میگوییم خدا خیرت بدهد. خیر یعنی چه؟ اگر خداوند چه چیزی بدهد خیر داده است؟ معنای خیر در اصطلاح دین، سود و منفعت است. ببینید اگر آدم با منفعتی هستید یعنی خِیر هستید. اگر آدمی نیستید که دارای منفعت باشید یعنی خیر در شما وجود ندارد. همه موجوداتی را خدا خلق کرده خیر و منفعت دارند. بعضی از موجودات، تمام وجودشان منفعت است مانند گوسفند. سرگینش به درد میخورد. رودهاش را صادر میکنند. این موجود با منفعت است. همه چیزش به درد میخورد. همهاش خیر است. ما هم اگر خِیر باشیم اندازه گوسفند بودهایم. اگر نباشیم که قرآن میفرماید: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ». اصطلاح دوم: دومین چیزی که با آن مواجه هستیم این است که میگوییم إن شاء الله خداوند به تو برکت بدهد. تعریف برکت، این است: آن منفعتی که خدا به تو داده است دارای دو ویژگی بشود: 1. آن منفعت دائمی بشود و تداوم داشته باشد. 2. آن منفعت، توسعه داشته باشد و گسترده باشد. پس خیری که تداوم دارد و همیشه و همه جا هست برکت نامیده میشود گوسفند علاوه بر اینکه موجود خیری است، موجود با برکتی هم هست. سالی یک بار هم بیشتر زاد و ولد نمیکند. همه ذبحش میکنند. هم گرگ ذبحش میکند و هم انسان ذبحش. اما ببر سالی هفت توله دارد و کسی هم جرأت و انگیزه کشتن آن را ندارد؛ ولی نسلش منقرض میشود. مهمترین جایی که انسان باید خیر و برکت داشته باشد در عمر است. چون عمر، سرمایه است. گاهی شما با سرمایهتان قمار میکنید و از بین میرود؛ ولی گاهی با سرمایهتان تجارت میکنید؛ تجارتی که باید هم خیر داشته باشد و هم برکت. یعنی منفعت داشته باشد و همیشگی باشد. با خودتان فکر کنید چند سالتان است و ببینید چقدر منفعت داشتهاید و چقدر به درد مردم خوردهاید. غالباً انسانهای به درد بخور، کم هستند. ما، افرادی هستیم که نعمت الهی را فقط استفاده میکنیم؛ ولی بهینهاش نمیکنیم. انسان به زندگی برخیها غبطه میخورد مانند عالمان دینی. سید رضی، دویست خطبه امیر المؤمنین را در یک کتاب آورده است. این کتاب از قرن سوم تا به حال هست. یازده قرن است که هر کسی توانسته و خواسته عرض اندام بکند به این کتاب، شرحی نوشته است. به این میگویند برکت و خیر. عواملی را از روایات استخراج کردهایم که موجب خیر و برکت در عمر میشود: امیر المؤمنین فرموده است: «بَرَكَةُ الْعُمُرِ فِي حُسْنِ الْعَمَلِ» یعنی: عمر به واسطه درست کار کردن برکت پیدا میکند. یک بحثی هست که سختترین کار چیست. از قدیم الأیام میگویند سختترین کار فیزیکی، کار معدن است. بقیه میگویند کار ما از معدن، سختتر است یا پس از معدن سختترین است. سختترین کار، آن کاری است که درست انجام شود. فرقی هم نمیکند چه کاری باشد. کاری که درست و روی ملاک و میزان انجام شود، کار سختی است. حضرت میفرمایند اگر کسی کارش را درست انجام بدهد باعث برکت در عمر میشود. کارتان را درست انجام بدهید. راننده تاکسی هم که هستید کارتان را درست انجام بدهید. در مملکت اوضاع به قدری خراب است که وقتی یک راننده تاکسی صد میلیون تومان را به صاحبش بر میگرداند با تعجب میگویند چه کاری کرد. اینکه جزء بدیهیات زندگی یک مسلمان است. همه باید این کار را بکنند. ما فقط به خودمان میگوییم خیلی خوب هستیم. بله! بسیار خوب هستیم ولی چرا؟ هیچ وقت نباید حرف بی ملاک بزنیم. چرا خوب هستیم ؟ چه کردهایم که خوب هستیم؟ دومین مسألهای که موجب برکت عمر میشود به عدالت رفتار کردن است. شما باید عدالت را در تمام مسائل بشناسید. چون عدالت به معنای تساوی و تشابه نیست. عدالت به معنای تناسب است. با هر حقیقتی به تناسب خودش رفتار کردن است. «قَالَ رَسُولُ اللهِ: مَنْ وُلِّيَ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ شَيْئاً وَ حَسُنَت سِیرَتُهُ رُزِقَ الهَیبَةُ فِی القُلُوبِ وَ إِذَا عَدَلَ فِیهِم مُدَّ فِی عُمرِهِ» یعنی: هر کسی که بخشی از کار اهل ایمان را به عهده بگیرد و روشش روش درستی باشد، خداوند او را با هیبت و با عظمت قرار میدهد. یعنی هر کسی او را میبیند تحت تأثیرش قرار میگیرد. و اگر در بین اهل ایمان و مسلمین به عدالت رفتار کرد، خداوند عمرش را زیاد میکند. پس طولانی شدن عمر در گرو رفتار به عدالت است، نه به چربی نخوردن و ورزش کردن. اینها تعاملات عرفی ما است و باید رعایت شود. درست غذا خوردن را پیغمبر و آل پیغمبر فرمودهاند که چگونه است. میفرمایند تا گرسنه نشدهاید غذا نخورید. تا سیر نشدهاید از غذا دست بکشید. پزشکها میگویند اگر کسی این را رعایت کند دچار بیماری نمیشود. سومین عاملی که موجب برکت در عمر میشود صله رحم است. بسیار عجیب است که هیچ کدام از این موارد و تعالیم، دستورات پزشکی نیست. چون پیشفرض پیامبر، این است که شما درست زندگی میکنید و درست غذا میخورید. چه تعبیر زیبایی دارد پیامبر که میفرماید: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُنْسَأَ لَهُ فِي عُمُرِهِ وَ يُوَسَّعَ لَهُ فِي رِزْقِهِ فَلْيَتَّقِ اللَّهَ وَ لْيَصِلْ رَحِمَهُ» یعنی: کسی که دوست دارد جناب عزرائیل پروندهاش را گم کند و رزقش نیز توسعه داشته باشد دو کار بکند؛ یکی اینکه از خدا بترسد و دیگر اینکه صله رحم انجام بدهد. ینسأ یعنی فراموش شود. یعنی عمر بسیار طولانی میشود. این، کنایه از طولانی بودن عمر به مدت بالا است. عزرائیل پرونده این شخص را گم میکند و سراغش نمیرود. پیامبر میفرماید: اگر کسی دوست دارد عمرش طولانی باشد و رزقش نیز وسیع باشد نگوید خدا کریم است؛ بلکه از خدا بترسد. آنچه که کُنده ما مسلمانها را کشیده، بی حیایی در مقابل خدا است. ما از خدا نمیترسیم. منشأ نترسیدن ما از خدا، بی معرفتی است، نه عشق. ملاقات با دیگران در تعاملات، چند عنوان پیدا میکند. یکی از تعاملات، زیارة الإخوان است. یکی دیگر از تعاملات، ضیافت و مهمانی است. یکی دیگر از تعاملات، صله رحم است. صله رحم به معنای مهمان شدن و از غذای کسی خوردن نیست. صله رحم الزاماً به معنای دیدار با دیگران نیست. صله رحم یعنی اطلاع داشتن از احوال خویش و قوم به قصد حل کردن مشکلاتشان. من باید اطلاع داشته باشم که خویش و قومم گرفتار نباشد. اگر گرفتار هستند گرفتاریشان را حل کنم. صله رحم نه ملاک ایمان را دارد و نه ملاک انقلابی بودن را. در مجالست با دیگران باید به مبانی دقت کرد که در آن، ایمان شرط است. شما نمیتوانید بگویید فلان خویش و قوم ما انقلابی نیست. نباشد. هر چه که هست باید صله رحم کنید. میگویند این خوش و قوم ما مؤمن نیست. نباشد ولی صله رحم را دارد. چون صله رحم، یک قانون انسانی است نه یک قانون الهی. حضرت ختمیمرتبت فرمودهاند: «إِنَّ الْقَوْمَ لَيَكُونُونَ فَجَرَةً وَ لَا يَكُونُونَ بَرَرَةً فَيَصِلُونَ أَرْحَامَهُمْ فَتَنْمِي أَمْوَالُهُمْ وَ تَطُولُ أَعْمَارُهُمْ فَكَيْفَ إِذَا كَانُوا أَبْرَاراً بَرَرَةً» یعنی: یک طایفهای بودند که آدمهای گناهکاری بودند. اهل خیر نبودند؛ اما اهل صله رحم بودند. صله رحم انجام دادند و اموالشان رشد پیدا کرد و عمرشان طولانی شد. چه برسد که آنهایی که صله رحم میکنند مسلمان هم باشند. یکی دیگر از عواملی که باعث طول عمر میشود نیکی کردن به پدر و مادر است. میفرمایند: «يَا ابْنَ آدَمَ! بَرَّ وَالِدَيْكَ أَمُدَّ لَكَ فِي رِزْقِكَ وَ أُيَسِّرْ لَكَ يُسْرَكَ» یعنی: ای فرزند آدم! به پدر و مادرت نیکی کن تا من برای تو دو کار را انجام بدهم. عمرت را طولانی میکنم و راحتیهای تو را فراهم میکنم. از پلههای اداره بالا نرفتهای پروندهات امضاء میشود. بعد هم تو میگویی شانسم گفت. شانس کیلویی چند است؟ فلاسفه خودشان را کشتهاند که بگویند چیزی به نام شانس و تصادف وجود ندارد و تو میگویی شانسم گفت. یک خیر در حق پدر و مادرت داشتی. کاری کردهای و او در دلش گفته است خدایا! در کار فرزندم گرهای نباشد. آن وقت در ادارهای که باید شش ماه رفت و آمد کرد، کار تو یک روزه انجام شده است. آسانیها فراهم میشود. به این نکتهای که میگویم بسیار دقت کنید. یکی از اثرهای غسل جمعه این است که اگر کسی چهل جمعه غسل کرد بدنش نمیپوسد. تو میروی غسل میکنی که بدنت نپوسد یا قربة إلی الله می-روی؟ اگر به پدر و مادرت لطف میکنی به خاطر این نباشد که مشکلاتت حل شود. وظیفهات را انجام دادهای. «تو نیکی میکن و در دجله انداز». تو کارت را انجام بده. به تو ربطی ندارد که ثمرهاش چیست. وقتی تو به پدر و مادرت خدمت میکنی که کارت گره نخورد، اتفاقاً گره هم میخورد؛ چون نخواستی که به آنها خدمت کنی. تو خواستی که کارهایت گره نخورد. پیغمبر فرمود تو به پدر و مادرت خدمت کن و ما گره را باز میکنیم، نه اینکه به قصد باز شدن گره خدمت کنی. شرط نیکی به پدر و مادر ایمان نیست. «بِرَّینَ کَانَا أَم فَاجِرَینَ». در آیه شریفه آمده است «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» یعنی: به پدر و مادر اف نگویید. اف یعنی اِ. اِ، پایینترین اعتراض است. پیرمرد است و پنج مرتبه صدایت زده است. تو از مرتبه سوم ناراحت شدهای و میگویی اِ. از رسول خدا سؤال کردند: این اف را به کدام پدر و مادر نباید گفت؟ پیامبر فرمود: «هُمَا ظَالِمَانِ» یعنی: پدر و مادری که در حق تو ظلم کردهاند. یعنی بین تو که پسر ارشد هستی با پسر سوم فرق گذاشتهاند. به عروس اول اعتنایی نمیکنند. عامل دیگر رفتار خوب با خانواده است. امام صادق فرمودهاند: «مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِأَهْلِهِ زَادَ اللَّهُ فِي عُمُرِهِ» یعنی: کسی که با خانوادهاش نیکو رفتار کند، خداوند عمرش را طولانی میکند و به آن برکت میدهد. مراد از ازدیاد عمر در لسان روایات، برکت است. برکت در عمر یعنی توان استفاده از عمر و ایجاد منفعت. یکی دیگر از اموری که باعث برکت در زندگی میشود صدقه دادن است. «قَالَ رَسُولُ اللهِ: إِنَّ صَدَقَةَ المُسلِمِ تَزیدُ فِی العُمُرِ وَ تَمنَعُ مِیتَةَ السُّوءِ» یعنی: صدقه مسلمان عمر را طولانی میکند. در این مورد، اسلام، شرط است. صدقه، مانع مرگ ناگهانی میشود. مرگی که کسی خبر ندارد و میگویند بعد از سه روز جنازهاش را در آپارتمانش پیدا کردهاند. از حضرت امیر علیه السلام است: «بِالصَّدَقَةِ تَفْسُحُ الْآجَالُ» یعنی: به واسطه صدقه، عمرها وسعت پیدا میکند. اما صدقهای که به جا مصرف شود. «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر». نباید سائل را محروم کرد. سائل را رد نکنید. به همینهایی که گوشه و کنار خیابان هستند هزار تومان بدهید. البته این، آن صدقهای نیست که عمر را طولانی میکند؛ چون به جا مصرف نشده است. اما در جایی که به جا مصرف شود عمر را طولانی میکند و هفتاد نوع بلا را دفع میکند.