در توضیح دعای شریف مکارم الاخلاق در بیان این تقاضای امام از حضرت حق بودیم: وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ. در این فراز، فقط یک نکته باقی مانده است. نتیجه این درخواست که اگر من موفق به انجام کارهایی شوم که خداوند از آنها سؤال میکند، روسفیدیِ روز قیامت است. یکی از تقسیمبندیهای قیامت این است که مردم به دو گروه تقسیم میشوند؛ عدهای روسیاه هستند و عدهای روسفید. امام می-فرماید سفیدرویی در آن است که من بتوانم به آنچه که تو از آن حساب میگیری پاسخ داده باشم. پس در دوره دنیا هم من را به همان مشغول بدار. در سوره مبارکه آل عمران آیات 106 و 107 این تقسیم-بندی را مطرح میکند: «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ 106» یعنی: روزی که عدهای روسفید هستند و عدهای روسیاه. اما به آن طایفهای که روسیاه هستند گفته میشود: بعد از ایمانتان کفر ورزیدید؟ چون کفر ورزیدن شما بعد از ایمان بوده روسیاه هستند. پس عذاب الهی را بچشید. «وَ أَمَّا الَّذينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفي رَحْمَتِ اللَّهِ هُمْ فيها خالِدُونَ 107» یعنی: اما آنهایی که روسفید باشند مشمول رحمت خدا هستند. در روایت میفرماید رحمت خداوند صد جزء است و یک جزئش در دنیا است و نود و نه جزئش در آخرت. این نود و نه جزء شامل حال کسانی میشود که روسفید باشند. ما بارها این را گفتهایم که معلمها اگر بخواهند به شاگردی در امتحان کمک کنند میگویند در برگهات یک چیزی بنویس که من بتوانم نمره بدهم. اگر درست هم ننوشتی بتوانم حق تحریر تو را به تو بدهم. اگر چیزی ننوشته باشی که نمی-شود. این آیه را برای شما از این جهت خواندم که بدانید مردم دو گروه هستند. روسیاهها در عذاب هستند و روسفیدها همیشه در هستند. در قیامت، رحمت خدا هستند ولی برای کسانی که بتوانند جواب بدهند و حرفی برای گفتن داشته باشند. در آیه 108 میفرماید: «تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللَّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعالَمينَ» یعنی: اینها نشانههای خدا است. ما آنها را به حقیقت بر تو تلاوت میکنیم. خداوند اراده ظلم به جهانیان را ندارد. یعنی ما رحمت داریم ولی رحمتمان بی حساب و کتاب شامل حال کسی نمیشود. در باب «تَسْوَدُّ وُجُوهٌ» در سوره مبارکه زمر آیه 60 میفرماید: «وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَ لَيْسَ في جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرينَ» یعنی: در روز قیامت کسانی که به خدا دروغ بستند گفتند او شریک و فرزند دارد. یعنی او را جسم فرض کردند. در روز قیامت میبینی کسانی را که بر خدا دروغ بستند روسیاه هستند. جای اینها در جهنم است چون تکبر کردند. در باب «تَبْيَضُّ وُجُوهٌ» سوره مبارکه مطففین آیات 22 به بعد میفرماید: «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي نَعيمٍ 22 عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ 23 تَعْرِفُ في وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعيمِ 24» یعنی: شما در صورتهای اینها الطاف الهی را میبینید. اینها روسفید هستند. اینها ابرار هستند. اگر میخواهی روسفید باشی باید جزء ابرار باشی. پس امام در واقع میفرماید ما را جزء ابرار قرار بده و جزء جهنمیها قرار نده. روسفیدی مربوط به احکام تکلیفیه است. ما در شرع مقدس، پنج تکلیف داریم. امام میگوید من از پس چهار مورد از تکالیفم بربیایم که حرام است و واجب و مستحب و مکروه. امام در این فراز راجع به امور مباح بیانی ندارند. اگر شما حرام و مکروه را ترک کرده باشی و مستحب و واجب را انجام داده باشی روسفید هستی. سپس امام در فراز بعد به خداوند عرض میکند: «وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ» یعنی: همه روزهای زندگی من را در آن چیزی قرار بده که برای آن خلقم کردهای. مفهوم این عبارت این است که زندگی من هدف دارد. این هدف را تو قرار دادهای. من را در یک مسیری قرار بده که این هدف استیفاء بشود. میگویند مراد از این فراز، امور مباح زندگی است. آن چهار مورد را که انجام دادید میتوانید از پس سؤالات خدا بر بیایید. امور مباح زندگی، نفس کشیدن و خوابیدن و خورد و خوراک شما است. اینها نه واجب هستند و نه مستحب و نه حرام و نه مکروه. بیشترین اعمال عبادی اولاً مختص به ماه رمضان است و بعد مختص به همین ماهی که در آن هستیم و به غفلت پشت سر میگذاریم یعنی ماه رجب. غالب اعمال عبادی این دو ماه، مستحب است مانند ذکر و نماز و... یک سری از اعمال هم هست که یا واجب است یا حرام مانند روزه و مفطرات روزه. اما این ماه مبارک، یک ظرفیتی دارد و این ظرفیت، فرصتی است که خدا به ما داده است. در این ماه، امور مباح صاحب امتیاز میشود. مثلاً «نَومُکُم فِیهِ عِبَادَةٌ» یعنی: خواب شما در ماه مبارک رمضان، عبادت و بندگی میشود. «أَنفَاسُکُم فِیهِ تَسبیحٌ». نفس کشیدن شما یک امر غیر ارادی است و اصلاً در اختیار شما نیست. به سبب ظرفیت این ماه، نفس کشیدن شما تسبیح محاسبه میشود. میبینید یک ماهی وجود دارد که ظرفیتش آنچنان است که امور مباح را متعالی میکند. امام در این فراز درخواست میکنند که حتی امور مباح در جهت هدف خلقت قرار بگیرد. یعنی امور مباح هم دارای برنامه باشد. این بیان مبارک حضرت امام سجاد با بیان قبلی حضرت از نظر نتیجه متفاوت است. آن عبارت میگوید من روسفید شوم و گفتیم که روسفیدی مربوط به احکام تکلیفی چهارگانه است. اما این عبارت میگوید زندگی من برنامه داشته باشد و در آن جهتی باشد که تو من را برای آن خلق کردهای و نتیجهاش این است که امور مباح زندگی، برنامهدار باشد. به همین دلیل است که میگویند احکام تکلیفیه، پنج مورد است یعنی واجب و حرام و مستحب و مکروه و مباح. چهار موردش باعث می-شود که شما روسفید باشید. یکی از آنها باعث میشود که شما در جهت هدف خلقت باشید. یکی از مهمترین بحثهای بشر، همین بحث هدف خلقت است. اگر کسی هدف خلقت را پیدا کرد زندگیش معنا پیدا میکند. اینهایی که در زندگیشان دچار روزمرگی و بی تفاوتی میشوند و هیچ تغییر و تحولی در آنها ایجاد نمیشود پنجاه سال است که از نظر واقع به یک شکل هستند. پنجاه سال پیش به همین حد میفهمیده و الان هم به همین حد میفهمد. تغییر نکرده چون در زندگیش قائل به معنایی برای زندگی نبوده مگر خورد و خوراک. ما مکرراً عرض کردهایم که خورد و خوراک فی نفسه مذموم است، چه برسد به زیاد خوردن. خداوند علی اعلا در قرآن کریم میفرماید: «كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ» یعنی از پاکیزهها بخورید. یعنی هر چه که او به ما داده پاکیزه است و ما آن را میخوریم و تبدیل به نجاست می-کنیم. این تبدیل، تبدیل به به اسفل است. اینکه ما یک امر طیب را به یک امر خبث تبدیل کنیم یک تبدیل بد است. به خلاف کاری که زنبور عسل میکند. شهد را میخورد و آن را به یک چیز بهتر تبدیل میکند. پس اگر هدف کسی، خوردن باشد یعنی زندگی مذمومی دارد. ما هنوز هدف خلقت را تشخیص ندادهایم تا بخواهیم به طرف آن برویم. انسان وقتی با آفرینش مواجه میشود سه سؤال فلسفی برای او مطرح میشود: 1. چه کسی خلق کرده است؟ 2. چرا خلق کرد؟ 3. به چه منظوری خلق کرد؟ فرق سؤال دو و سه در این است که پاسخ سؤال دوم این است که خلق کردن، بهتر از خلق نکردن است. این، همان سؤالی است که اکثر جوانها دارند. میگویند چرا ما را خلق کرد و در این دایره انداخت؟ اما سؤال سوم میگوید خداوند به چه هدف و منظوری خلق کرده است؟ یعنی آیا خلقت، هدفمند است یا نه؟ در اینجا است بین الهیون یعنی کسانی که خدا را قبول دارند و بین مادیون یعنی کسانی که برای مبدأ خلقت، فاعل با شعور قائل نیستند بحثی پیش میآید. مادیون میگویند خلقت، هیچ هدفی ندارد؛ ولی الهیون میگویند وجود دارد. پس هدف خلقت، بحث مهمی است؛ چون به زندگی ما جهت و معنا میدهد. کسی که به خدا و هدف الهی اعتقاد داشته باشد سختیها و کمبودها را تحمل میکند؛ سختیها و کمبودهایی که در اثر رفتار غلط اجتماعی ایجاد میشود را نمیگویم؛ بلکه سختیها و کمبودهایی را میگویم که خداوند در نظر گرفته است؛ چون نود و نه درصد مشکلات مردم به خداوند ربطی ندارد. بلکه معلول رفتارهای غلط اقتصادی است. اگر کسی قائل به هدف برای خلقت باشد سختیها را تحمل میکند؛ یعنی آن فقری که نتیجه مصلحت خدا است، نه آن فقری که نتیجه ظلم اجتماعی و اختلاس است. گفتیم که این بحث بین دو گروه مطرح است؛ مادیون و الهیون. مادیون میگویند عالم را چیزی به نام خدا خلق نکرده است؛ بلکه خود ماده است. الهیون میگویند باید عالم را یک کسی خلق کرده باشد و قائل به فاعل با شعور هستند. بینش مادیون این است که جهان خلقت، فاعل ندارد و خود به خود به وجود آمده است. این یک مطلبی است که تقریباً در هزار سال پیش پنبهاش زده شده است؛ منتها چون مردم چندان اهل مطالعه نیستند نمیتوانند جواب بدهند. الهیون میگویند جهان خلقت، هدفمند خلق شده است؛ چون فاعل حکیم، آن را خلق کرده و حکیم کسی است که کار عبث و لغو انجام نمیدهد. جهانبینی مادی پنج اصل دارد: اصل اول: گستره هستی یعنی عالم موجودات، مساوی با ماده است و هر چه که هست مادی است. یعنی اینها قائل به متافیزیک نیستند. اصل دوم: ماده، ازلی و ابدی است. یعنی در خلقتش علت نمیخواهد. اصل سوم: وقتی ماده علت نمیخواهد و خود به خود به وجود میآید، پس به منظور مشخصی هم به وجود نیامده و اصلاً هدفمند نیست. اصل چهارم: حال که عالم خود به خود به وجود آمده پس یک فاعل باشعور آن را خلق نکرده است. اصل پنجم: خلقت، مساوی است با عالم ماده و محسوسات. محسوسات یعنی آن چیزی که در آزمایشگاه قابل بررسی است. اگر چیزی در آزمایشگاه قابل بررسی بود بررسی میشود و اگر نبود اصلاً وجود ندارد. اینهایی که اهل علم هستند و علمشان یک علم تجربی است و بسترش دانشگاه است، اگر اهل انصاف باشند اعتراف میکنند که علوم دانشگاهی نه میتواند خدا را اثبات کنند و نه میتواند خدا را انکار بکنند. تنها حرفی که میتوانند بزنند این است که بگویند ما نسبت به خدا با آن تعریفی که شما می-گویید موضعی نداریم. من با دانشگاه مشکلی ندارم. راجع به نوع ابزارشان صحبت میکنم. ابزار دانشگاه، ابزار تجربه است یعنی آزمایشگاه. آزمایشگاه فقط میتواند محسوسات را مورد بررسی قرار بدهد. خداوند فوق حس است. او شما را میبیند ولی شما او را نمیبینید؛ چون فوق حس است. چنین موجودی در آزمایشگاه نه قابل حس است و نه قابل رد کردن. بسیاری از شخصیتهای دانشگاهی هم هستند که به عظمت خدا پی بردهاند؛ منتها چون تعالیم وحی در کنار آنها نیست شاید آنچه را که ما میدانیم ندانند ولی منکر خدا نیستند؛ خصوصاً کسانی که بیشتر در رشتههای تجربی کار میکنند. اینکه حضرت زین العابدین به حضرت حق میگوید یک کاری کن که فردا که میخواهم جوابت را بدهم بتوانم حرف بزنم یعنی یک کاری کن تا من تکلیفم را بفهمم و بر اساس تکلیف زندگی کنم و حتی شؤون مباح زندگیم بر اساس تکلیف باشد.