چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۰
کد مطلب : 995
مکارم اخلاق ، جلسه ٥4
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمِینَ یا رَبَّ العالَمینَ
حضرت سجاد از ساحت مقدس ربوبی اینطور تقاضا می‌‌‌کنند: «وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ» یعنی: خدایا! توان و نیروی من در طول زندگی و عمرم را در همان مسیری قرار بده که من را به خاطرش آفریده-ای. یعنی در زندگی هرز نروم. یعنی عمرم صرف هدفم بشود؛ منتها هدفی که تو من را برای آن خلق کرده‌‌‌ای. لازمه این مطلب این است که ما بدانیم خدا ما را برای چه هدفی خلق کرده است. اگر ندانیم خداوند ما را برای چه هدفی خلق کرده است چطور می‌‌‌خواهیم عمرمان را صرف آن کنیم؟
این بیان نورانیِ امام، نکاتی را در خود دارد:
نکته اول: خلقت انسان، هدفمند است. در سوره مبارکه مؤمنون آیه 115 می‌‌‌فرماید: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ» یعنی: فکر کرده‌‌‌اید که ما شما را بیهوده خلق کرده‌‌‌ایم و شما به سوی ما بر نمی‌‌‌گردید؟ همین معنا در سوره مبارکه قیامت آیه 36 تأکید شده است: «أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً» یعنی: تصور انسان، این است که بیهوده رهایش می‌‌‌کنند؟ یعنی شما به دنیا آمدید و هشتاد سال زندگی می‌‌‌کنید و وقتی مردید تمام می‌‌‌شود؟ انسان، جزئی از آفرینش است و نه تنها زندگی انسان هدفمند است، بلکه کلِ آفرینش، هدفمند است، اگرچه ما نفهمیم. در سوره مبارکه ص آیه 27 می‌‌‌فرماید: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً» یعنی: ما آسمان‌‌‌ها و زمین و آنچه بین این‌‌‌ها هست را جز به حق نیافریدیم.
نکته دوم: خالق انسان و آفرینش، خداوند است و منشأ خلقت، تصادف یا ماده بی شعوری نبوده است. در سوره مبارکه فاطر آیه 3 می‌‌‌فرماید: «هَلْ مِنْ خالِقٍ غَيْرُ اللهِ» یعنی: شما خالقی غیر از الله می-شناسید؟ حتی مشرکین نیز الله را قبول دارند؛ منتها راه بین خود و الله را خراب کرده‌‌‌اند و فکر می‌‌‌کنند باید یک بت در این میان باشد. در سوره مبارکه عنکبوت آیه 63 می‌‌‌فرماید: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَيَقُولُنَّ الله» یعنی: اگر از مشرکین سؤال کنی که چه کسی، آسمان‌‌‌ها و زمین را خلق کرده و ماه و خورشید را تسخیر کرده و رام قرار داده است، حتماً می‌‌‌گویند الله.
نکته سوم: عمر انسان، محدود است. هر کس، روزگاری دارد. بسیار مهم است که امام، باقیات و صالحات را جزء ایام عمر شخص متوفا قرار نمی‌‌‌دهند؛ چون باقیات و صالحات موجب رشد نمی‌‌‌شوند؛ اگرچه ممکن است یک اشتباهی را جبران کنند. این در صورتی است که وارث، آدم حسابی باشد. برخی وارث‌‌‌ها می‌‌‌گویند می‌‌‌خواست خودش بکند. اگر وارث کاری بکند ارزشش یک دهم است. شخصی در دوران رسول خدا از دنیا رفت. فرزندانش نزد پیامبر آمدند. به پیغمبر عرض کردند: یا رسول الله! پدر ما وصیت کرده که شما اموالش را در راه خدا انفاق کنید. اموالش انبار خرما بود. پیامبر خرماها را به خاطر آن شخص در راه خدا انفاق می‌‌‌کردند. چون وصی است باید سرکشی کند که این وصایت درست انجام شده یا نه. به انبار سر زدند که ببینند چیزی باقی مانده یا نمانده. یک خرما روی زمین افتاده بود. حضرت فرمودند: به خدا سوگند اگر همین یک خرما را به دست خودش انفاق کرده بود، بهتر بود از آنچه که به دستِ منِ پیغمبر انفاق می‌‌‌شود.
خداوند می‌‌‌خواهد در حالی که زنده هستیم محبت دنیا را از دل ما بیرون کند، نه اینکه آن را کم کند. اگر ذره‌‌‌ای از محبت دنیا در دل ما باشد، محبت خدا نیست. تنها راهی که می‌‌‌شود با آن، محبت دنیا را از بین برد این است که با دست خودتان مال خودتان را انفاق کنید. باید دید که همه چیز می‌‌‌رود. او می-خواهد این اتفاق بیفتد؛ وگرنه چه تو انفاق بکنی و چه انفاق نکنی، روزی را می‌‌‌دهد. منتها به واسطه انفاق من می‌‌‌خواهد محبت دنیا از بین برود.
وقتی حضرت سجاد، تعبیر «أَیَّامِی» را به کار می‌‌‌برند به این معنا است که عمر، محدود است. این مدت برای یک نفر شصت سال است. برای یک نفر صد سال است. برای یک نفر مثل جناب نوح دو هزار و پانصد سال است. ولی وقتی از همان جناب نوح هم پرسیدند عمر دنیا چطور بود فرمود: مثل این بود که از این در آمدم و از آن در بیرون رفتم. اگر دو هزار و پانصد سال به اندازه فاصله این در تا آن در باشد، شصت و هفتاد سالِ من و شما که اصلاً حساب و کتابی ندارد. ما انسانی نداریم که هرگز نمیرد. همه می‌‌‌میرند. خداوند در سوره مبارکه اعراف آیه 34 عهده کرده است: «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ» یعنی: برای هر طایفه‌‌‌ای، یک محدودیتی هست. عمر مفید انسان چقدر است؟ تا چه زمانی می‌‌‌تواند فعالیت کند؟ تمام عمری را که می‌‌‌تواند کار کند را سه شیفت برای دنیا می‌‌‌گذارد. بعد هم می‌‌‌گوید تا جوان هستیم باید کار کنیم. مادامی که جوان هستیم توجیه می‌‌‌کنیم که کار، جوهره مرد است. کسی شما را از کار کردن منع نمی‌‌‌کند. هر کسی منع کند اشتباه می‌‌‌کند؛ ولی کار فقط برای دنیا است یا مراحل بعدی هم هست؟
در سوره مبارکه اعراف ادامه آیه 34 می‌‌‌فرماید: «فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ» یعنی: وقتی اجلشان رسید دیر و زود ندارد. زمانش که برسد اتفاق می‌‌‌افتد. فرصت نمی‌‌‌دهند.
نکته چهارم: حضرت در دعا گفتند: خدایا! من را در تمام ایام عمرم در آن مسیری قرار بده که به خاطرش خلقم کردی. لازم و واجب است که انسان در مسیر هدف خلقتش قرار بگیرد. کسی که هنوز تشخیص نداده برای چه چیزی خلق شده، در بیراهه است. هر انسانی می‌‌‌تواند در زندگیش سه هدف داشته باشد:
1. هدف‌‌‌های شخصی؛ برخی می‌‌‌خواهند دکتر یا مهندس شوند یا ازدواج کنند و... این‌‌‌ها هدف-گذاری‌‌‌های خود انسان‌‌‌ها است.
2. هدف‌‌‌های مکتبی؛ مکاتیب بشری برای شما هدف را تعیین کرده‌‌‌اند.
3. هدف الهی.
امام می‌‌‌فرماید سیر کردن در مسیر هدف الهی، واجب و لازم است. ما غالباً در آن هدفی سیر می-کنیم که خودمان تعیینش کرده‌‌‌ایم. بنابراین اگر شما به عنوان شیعه این بزرگواران می‌‌‌گویی من باید در جوانی، سه شیفت کار بکنم بدانید که در مسیر آن‌‌‌ها نیستید. آیا با این حساب کار و بار تعطیل است؟ نخیر! متأسفانه چیزی که در ما وجود ندارد، تفقه در دین است. بیان مبارک حضرت حق در سوره مبارکه اعراف آیه 179 این است: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ» یعنی: ما برای جهنم، عده زیادی از انسان‌‌‌ها و جنیان را آفریدیم. مختص آنجا هستند. این‌‌‌ها کسانی هستند که اهل تفقه نبودند. آگاهی دینی نداشتند. ما به او ابزار ادارک شهودی دادیم که ببیند؛ ولی تعطیلاتش دائمی است. ما به او چشم دادیم که بینش پیدا کند و بصیرت داشته باشد؛ ولی توجه نمی‌‌‌کند. ما به او گوش دادیم ولی او حرف حق را نمی‌‌‌شنود. این‌‌‌ها مثل چهارپایان هستند و بلکه گمراه‌‌‌تر هستند؛ چون چهارپایان برای تفقه خلق نشده‌‌‌اند. برای بصیرت خلق نشده‌‌‌اند. چون خدا هم ابزارش را به آن‌‌‌ها نداده بود.
چرا حضرت در دعا می‌‌‌گوید عمر من را در هر کجا ترسیم کرده‌‌‌ای در همانجا مصرف شود؟ چون در حدیث شریف آمده است: «مِن عَلَامَاتِ شِقَاوَةِ المَرءِ صَرفُ عُمرِهِ فِیمَا لَا یَعنِیهِ وَ تَرکُ مَا یَعنِیهِ» یعنی: از علامت‌‌‌های نگون‌‌‌بختی و بدبختی انسان‌‌‌ها، مصرف کردن عمر در آن چیزی است که مورد اراده منِ خدا نیست و ترک کردن آن چیزی است که مورد اراده‌‌‌ام هست. او باید مسیر زندگیمان را درست کند. چون او باید درست کند صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را فرستاده است؛ وگرنه اگر عقل خودمان کفایت می‌‌‌کرد که می‌‌‌گفت خودت درست کن.
نکته پنجم: این درخواست امام یعنی اینکه در عالم دنیا، اموری هستند که نمی‌‌‌گذارند این اتفاق بیفتد. با سیر انسان به سوی هدف الهی در تزاحم هستند. هر کسی که می‌‌‌خواهد به جایی برسد باید این‌‌‌ها را کنار بزند. شناخت اینکه چه اموری با رسیدن به آن هدف در تزاحم هستند لازم است. حتی یک الحمد لله گفتنِ بی جا، انسان را به جهنم می‌‌‌برد؛ چه برسد به اینکه در جایش گفته نشود. یعنی شاکر نباشیم.
نکته ششم: هدف از خلقت انسان چیست؟ اگر هدف زندگی را نشناسیم زندگی برای ما معنا پیدا نمی‌‌‌کند. بعد از مدتی که دچار روزمرگی شویم می‌‌‌گوییم چرا ما را خلق کرده است؟ هر کسی در زندگیش به هدف رسیده است نمی‌‌‌پرسد چرا ما را خلق کرده‌‌‌اند. اگر کسی هدف الهی را نشناسد اگرچه هدف انسانی را برای خودش طراحی کرده باشد، دچار پوچ‌‌‌گرایی می‌‌‌شود. آمار خودکشی در کشورهای غربی با آن همه پیشرفت‌‌‌های اجتماعی و صنعتی و علمی که دارند، بالا است. پس برای اینکه به پوچ‌‌‌گرایی نرسیم باید هدف الهی را بشناسیم.
هدف الهی چیست؟ وقتی این سؤال پرسیده می‌‌‌شود دو وجه در آن وجود دارد. یک مثال می‌‌‌زنم تا به این دو وجه برسیم. یک شرکت، هواپیما می‌‌‌سازد. می‌‌‌پرسند چرا این شرکت هواپیما ساخته است. این سؤال در دلش دو حرف دارد:
1. کارکرد هواپیما چیست؟
2. آن شرکت از ساخت این هواپیما چه نفعی می‌‌‌برد؟
وقتی ما می‌‌‌گوییم هدف خدا خلقت انسان چیست، دو وجه دارد. وجه اولش این است که کارکرد انسان چیست. وجه دومش این است که خدا چه هدفی دارد؟ خداوند از خلقت ما هیچ انگیزه‌‌‌ای ندارد. یعنی منفعتی برای او وجود ندارد که اگر هر منفعتی را برای او قرار بدهیم، آن خدا یک خدای نیازمند خواهد بود و خدای نیازمند، واجب الوجود به معنای اخص نخواهد بود. یعنی صاحب کمال نیست؛ بلکه محتاج است و خداوند هیچ احتیاجی به خلقت ما ندارد. در سوره مبارکه ذاریات آیه 57 می‌‌‌فرماید: «ما أُريدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُريدُ أَنْ يُطْعِمُونِ» یعنی: ما انسان را خلق کرده‌‌‌ایم؛ ولی از او روزی نمی‌‌‌خواهیم من انسان را خلق نکرده‌‌‌ام که به من طعام بدهد. پس هدف خداوند از خلقت انسان، نیازمندی خداوند به انسان نیست.
کارکرد انسان چیست؟ انسان اگر چه باشد انسان است؟ شما می‌‌‌دانید که ما با همه موجودات عالم مشترک هستیم. ما با جوامد مشترک هستیم آن گاه که دچار قساوت قلب شویم. ما در حیات نباتی با نباتات مشترک هستیم. با حیوانات هم مشترک هستیم. اشتراک ما با حیوانات، همان غضب و شهوت است. ما با ملک هم مشترک هستیم. اما یک فرق وجود دارد و آن اینکه ما می‌‌‌توانیم بالاتر از ملائکه باشیم. یعنی مسجود ملائکه باشیم. انسان را در کدام مسیر خلق کرده‌‌‌اند؟ جوامد؟ نباتات؟ حیوانات؟ ملک؟ بالاتر از ملک؟ انسانیت انسان در کجا تبلور پیدا می‌‌‌کند؟
در حدیث شریف می‌‌‌فرماید: «وَ مَا خَلَقَهُمْ لِيَجْلِبَ مِنْهُمْ مَنْفَعَةً وَ لَا لِيَدْفَعَ بِهِمْ مَضَرَّةً بَلْ خَلَقَهُمْ لِيَنْفَعَهُمْ وَ يُوصِلَهُمْ إِلَى نَعِيمِ الْأَبَدِ» یعنی: خداوند انسان‌‌‌ها را خلق نکرده که به او منفعتی برسانند و آن‌‌‌ها را خلق نکرده تا ضرری را از او دفع کنند. بلکه ان‌‌‌ها را خلق کرده است تا به آن‌‌‌ها منفعت برساند. تا آن‌‌‌ها در مسیری قرار بگیرند که مسجود ملک شوند. اینکه انسان این‌‌‌کاره نیست به خداوند ربطی ندارد. در سوره مبارکه فاطر آیه 15 می‌‌‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللهِ وَ اللهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ». تمام احتیاج در انسان است.
در سوره مبارکه اعراف آیه 188 به پیامبرش فرموده است: «قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي‏ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللهُ» یعنی: به مردم بگو من مالک جلب منافع و دفع مضرات خودم نیستم مگر اینکه خداوند بخواهد.
در سوره مبارکه حج آیه 73 می‌‌‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ». همه را مورد خطاب قرار می‌‌‌دهد و می‌‌‌گوید: ای مردم! مثالی زده شده است. گوش کنید. کسانی که الله را نمی‌‌‌پرستند، نخواهند توانست یک مگس هم خلق کنند اگرچه همه شما دست به دست بدهید. مرحله دوم را شروع می‌‌‌کند و می‌‌‌گوید: اگر مگس روی دست شما بنشیند و چیزی را بردارد اصلاً نمی‌‌‌توانید آن را از او پس بگیرید اگرچه او را بکشید. بیانیه حضرت حق در اینجا صادر می‌‌‌شود: هم مگس و هم انسانی که دنبال مگس است، در یک سطح ضعیف هستند. چطور می‌‌‌خواهند به من منفعت برسانند؟

https://fares.ir/vdcgrn9y4ak9y.pra.html
نام شما
آدرس ايميل شما